حبيبالله نيكنژاد، روزنامهنگار و مترجم: امروز، بار ديگر ياد مردي را زنده ميكنيم كه در سالمرگش، بيش از هميشه، خلأ نبودش را ميتوان احساس كرد. مردي كه فرهنگ را لازمه رشد ورزش قهرماني ميدانست و براي پيشبرد اين مهم...
از پرويز دهداري ميگويم، مردي كه نوازش آرام و دلنواز روحش به فوتبال ايران، جان دوباره بخشيد و حضورش، معنايي تازه به همراهي فرهنگ با ورزش داد.
نميدانم با ضرس قاطع ورزش را ميتوان در مقولهاي فرهنگي به حساب آورد يا نه؛ اما ميدانم مثل همه پديدههايي كه به نحوي با اجتماع سر و كار دارند و جنبشي اجتماعي را با خود يدك ميكشند، ورزش هم، نتايجي فرهنگي دارد كه به همين دليل، ميتوان آن را به عنوان مقولهاي فرهنگي تلقي كرد.
استاد پرويز دهداري، مرد اخلاق و ورزش، قهرماني را در بازوهاي گره در گره نميدانست. او معتقد بود ارزشهاي فرهنگي و توان فكري يك ورزشكار از او قهرمان ميسازد.
ميگويند آدمها، تكرار نميشوند. دهداري هم در پي تكرار شدن آدمهايي مانند پورياي ولي و تختي نبود. او معتقد بود ورزشكار را بايد درست تغذيه فكري كرد و از اين رهگذر قهرماني پهلوان ساخت. اگر منش پهلواني را ميخواهيم، بايد جوهره فكري را نزد ورزشكاران تقويت كنيم و با تقويت اين ويژگيهاست كه قهرمان «پهلوان» ميشود. همانگونه كه يك ورزشكار براي طي مراحل و مدارج قهرماني، بايد برنامههاي تغذيهاي و پزشكي و تمريني را بگذراند و براي آن كه پهلوان شود، بايد به لحاظ ارزشي و فرهنگي هم با تغذيه فكري درست و برنامهريزي شده به گونهاي تقويت شود كه از عهده رسالت اجتماعي زندگي قهرماني خود برآيد.
از اين رو بود كه دهداري مطالعه را در برنامه زندگي ورزشكاران، الزامي ميدانست و برآن تاكيد داشت و همين تأكيدها بود كه موج لمپنيسم ورزشي را عليه او برانگيخت و جريانهايي كه از ورزش، تنها عنوانهاي قهرماني را ميشناسند، شان و شخصيت او را برنتافتند.
او يكه مرد عرصه تنهاييهايي يك قهرمان بود و همين ويژگي است كه اكنون، پس از نزديك به دو دهه كه از درگذشت او ميگذرد، نام او را همچنان بر بلنداي ورزش ايران استوار ميبينيم.
براي فرهنگي شدن ورزش، كافي نيست كه عنوان باشگاه را به فرهنگي ـ ورزشي تغيير دهيم، مهم رفتار فرهنگي ماست. توقعي كه از ورزشكاران وجود دارد اين است كه رفتار فرهنگي را سرلوحه امور خود قرار دهند و اين، جز با مطالعه و ترويج فرهنگ كتابخواني نزد ورزشكاران ميسر نميشود. براي سلامت ورزش و زندگي درست و آميخته با ارزشهاي فرهنگي، بايد از ورزشكاران خود بخواهيم و توقع داشته باشيم تا بخشي از زندگي خود را مانند همه ورزشكاران در سراسر جهان با مطالعه عجين كنند.
دهداري، ميتواند در ورزش ما تكرار شود، اگر تنها به اضافهكردن عنوان فرهنگي به باشگاههاي ورزشيمان اكتفا نكنيم و از ورزشكاران توقع داشته باشيم دانش ورزشي و مطالعه خود را همپاي تقويت عضلاتش پرورش دهند.
نظر شما