به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، «ژنرال در هزار توی خود» رمانی است از برنده كلمبیایی جایزه نوبل ادبیات؛ نویسندهای كه در این رمان، آخرین روزهای زندگی سیمون بولیوار، را به تصوير میكشد. بوليوار، فرمانده آزادیخواه و سیاستمدار ونزوئلایی است كه رهبری جنبشهایی استقلالطلبانه را در آمریكای جنوبی بر عهده داشت.
این رمان نخستین بار در سال 1989 میلادی منتشر شد و روایتگر آخرین سفر بولیوار است. ماركز در این اثر، زندگی شخصیتی را به تصویر میكشد كه مخاطب در سراسر داستان با او احساس همدردی میكند؛ مردی سالخورده، از نظر جسمانی بیمار و از لحاظ روحی، خسته و افسرده. این رمان، زندگی بولیوار را در دخمههای پر پیچ و خم زندگیاش، از طریق روایت خاطرات وی، به مخاطب نشان میدهد.
بعد از كسب موفقیت در آثاری چون «صد سال تنهایی» و «عشق سالهای وبا»، ماركز تصمیم گرفت درباره مردی آزادیخواه بنویسد كه یكی از دوستانش به نام آلوارو موتیس، رمانی ناتمام از او در دست داشت. ماركز بعد از كسب اجازه از موتیس، شروع به نوشتن رمان كرد و بسیاری از اطلاعات خود را از دوستش گرفت؛ اطلاعاتی كه به گفته خودش، تاریخنويسان توجه زیادی به آن نكردند و آن را بیاهمیت خواندند. مثلا آواز خواندنهای بولیوار، در كمتر كتاب تاریخی ثبت شده است.
ماركز با نوشتن خاطرات بولیوار در هفت ماه پایانی زندگیاش، مضامین زیادی را مطرح كرد. او خاطرات این شخصیت مطرح را دستمایهای قرار داد تا عقاید سیاسیاش را در قالب يک رمان بگنجاند. او با كمک شخصیت ژنرال، در واقع دیدگاه سیاسی خویش را مطرح كرد. سخنانی كه برخی شخصیتهای داستان او مطرح میكنند، با سخنرانیهای ماركز در زندگی واقعیاش، و از جمله در زمان دریافت جایزه ادبی نوبل، در سال 1982 میلادی، شباهتهای غير قابل انكاری داشت.
هزار توی پیچیدهای كه ماركز علاوه بر عنوان داستان، در متن نیز بارها به آن استناد میكند، در واقع به پیچیدگیهایی اشاره دارد كه در تاریخ، جغرافیا و زندگی انسانها وجود دارد و در این داستان به بنبست ختم میشود؛ پایانی كه همان مرگ ژنرال است. آخرین سفر ژنرال بر روی رودخانه، رفت و آمدهای پی در پی را، از نقطهای به نقطه دیگر در پی دارد كه در نهايت، بولیوار و همراهانش را به هیچ مقصدی نمیرساند.
این هزار توی پیچیده، در داستان ماركز، به خوبی و خوشی ختم نمیشود و پایانش چیزی نیست جز آشفتگیهایی كه شخصیتها را بین گذشته و آیندهای دست نیافتنی، سرگردان و معلق نگه میدارد.
مشكلات پیش روی بولیوار را میتوان نمادی از مصائب كشور و سرنوشتی دانست كه ماكز معتقد است در انتظار سرزمینش است. تصویرسازیهای این نویسنده از شرایط جغرافیایی و معماری نیز به خوبی پیچیدگیهای مورد نظر ماركز را بیان میكند.
در اين داستان، دریا، به عنوان نمادی برای زندگی جدید و جهانی نو، به كار رفته، اما هر چه ژنرال بیشتر به سمت مقصدش، كلمبیا، به پیش میرود، شانس كمتری برای پیشروی و رسیدن به مقصد در برابر خود میبیند.
با این حال، ماركز در رمان «ژنرال در هزار توی خویش»، تنها به مسایل سیاسی و اجتماعی توجه ندارد. یكی از درونمایههای اصلی این داستان، عشق و تقدیر است. گرچه بولیوار چهرهای است شناخته شده و سرنوشتش از ابتدای داستان، مشخص، اما هنر ماركز در تصویرسازیهایی است كه به كمك آنها، زندگی و مرگ بولیوار را، از پیش، مدام به مخاطب یادآوری میكند. برای مثال، در این رمان، بارها با ساعتهایی روبرو میشویم كه ساعت 1 و هفت دقیقه را نشان میدهند؛ یعنی زمان دقیق مرگ بولیوار. مرگی كه بولیوار، در داستان، آن را به عنوان تقدیر نهاییاش، در آغوش میكشد.
علاوه بر زمان، اعداد هم نقشی نمادین در این رمان دارند. ماركز در این داستان، ظرافتهای هنری و ادبی زیادی را به كار گرفته كه گاه آنها را با دقت زیاد و اطلاعاتی درباره زندگی شخصی و اجتماعی بولیوار، میتوان كشف كرد. به عنوان مثال، ماركز رمان را به هشت قسمت تقریبا مساوی تقسیم كرده كه نشان دهنده سالهایی است كه بولیوار به فردی به نام مانوئلا سائنز، عشق میورزید.
رمان «ژنرال در هزار توی خود»، برای نخستین بار، در سال 1369، با ترجمه هوشنگ اسدی، منتشر شد و بعد از آن، اسماعیل قهرمانپور و رضا فلسفی نیز ترجمههایی از این رمان را روانه بازار كتاب ایران كردند.
رمان «ژنرال در هزار توی خود»، در 348 صفحه، و با قیمت هشت هزار و پانصد تومان، از سوی نشر «ثالث» روانه بازار كتاب ایران شده است.
شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۵
نظر شما