چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۳
«داستان بی‌پايان» پسرک چاقِ یازده ساله‌

«باستیان بالتازار بوکس»، از كتاب‌فروشي آقاي «کوراندر» كتاب «داستان بي‌پايان» را دزديده است و اين، شروع يك داستان بي‌پايان است. داستاني كه به‌تدريج باستيان هم جزئي از آن مي‌شود؛ به‌طوري كه مامور نجات سرزمين روياها مي‌شود.

ايبنا نوجوان: «داستان بي‌پايان» مشهورترين اثر «ميكائيل اِنده» نويسنده‌ي آلماني است كه آن را در سال 1979 نوشت.

در ابتداي كتاب، با «باستیان» پسرکِ چاق ِ ده ـ یازده ساله‌اي آشنا مي‌شويم که برای فرار از دست مسخره شدن از سوی همکلاس‌هایش به کتاب‌فروشی آقای «کوراندر» پناه برده؛ غافل از اين‌كه كوراندر نه تنها بچه‌ها را دوست ندارد، بلکه آن‌ها را موجوداتی پر سر و صدا می‌داند که همه چیز را خراب می‌کنند!

اما «باستيان» از وقتي وارد كتاب‌فروشي‌ شده، به كتابي خيره شده كه گويي نيروي جاذبه دارد. كتابي با عنوان «داستان بي‌پايان»
اما آقاي كوراندر نه قصد دارد كتاب را به باستيان هديه كند و نه حتي بفروشد! باستيان هم كه فكر مي‌كند اين كتاب هماني است كه بارها خوابش را ديده و اصلاً به‌خاطر اين كتاب است كه اكنون در كتاب‌فروشي‌ است، مجبور به دزديدن كتاب مي‌شود! 

وقتي باستيان شروع به خواندن كتاب مي‌كند، متوجه مي‌شود دنياي روياها به خطر افتاده است: هیچ و یا(پوچي) به آرامی همه جا را فرا می‌گیرد. ملکه‌ي بی‌آلایش که خود نیز به سختی بیمار است، جنگ‌جویی به‌نام «آتریو» از نژاد سبزپوستان را برای پیدا کردن راه علاجی به دنبال چيزي می‌فرستد. «آتریو» بسیار شجاع است و با این‌که هم‌سن و سال باستیان است، همانند مردان تفکر می‌کند. 

در طول سفر، آتریو متوجه می‌شود که برای نجات دنیای رویاها باید نام جدیدی به ملکه‌ي بی‌آلایش داده شود، و این کار تنها از عهده‌ي فرزند انسان بر می‌آید.
باستیان با دادن نام فرزند آفتاب به دنیای رویاها که تقریباً نابود شده ‌است وارد مي‌شود و ملکه‌ي بی‌آلایش از او می‌خواهد تا دنیای رویاها را دوباره و با کمک تصور خود بسازد. 

باستیان با کمک گردنبند آرین که به او قدرتی جادويي مي‌دهد، سرزمین رویاها را مي‌کاود، از میان گوپ، خلنگزار رنگ‌ها می‌گذرد، با گزائید جادوگر مبارزه می‌کند و در طول این ماجراها با آتریو دوست می‌شود. اما به مرور زمان گزائید، باستیان را خام کرده و باستیان که اکنون رویای پادشاهی دنیای رویاها را در سر می‌پروراند، تا آنجا پیش می‌رود که در جنگی نا برابر به روی آتریو شمشیر کشیده و او را زخمی می‌کند...

هر بار که یکی از آرزوهای باستیان به حقیقت می‌پیونند، او یکی از خاطراتش را در دنیای حقیقی از یاد می‌برد. او هنگامی که تقریباً خاطره‌ای برایش باقی نمانده، به معنای واقعي ماموریتی که باید توسط آرین به انجام رساند پی می‌برد...

و بالاخره هنگامي كه به دنياي حقيقي بازمي‌گردد، كتاب ناپديد شده است. او وقتي مي‌خواهد به آقاي كوراندر توضيح دهد كه كتاب چگونه ناپديد شده، با تعجب متوجه مي‌شود كه اين كتاب‌فروش عبوس به داستان او علاقه‌مند است: «هنگامي كه باستيان داستانش را به پايان رساند، مدير كتاب‌فروشي، آقاي كوراندر، مدتي به او نگاه كرد و سپس گفت: كسي چه مي‌داند، شايد درست در همين لحظه كتاب در دست كس ديگري است كه آن را مي‌خواند... اما آدم‌هايي كه مي‌توانند ولي براي هميشه در آنجا مي‌مانند، و آدم‌هايي نيز يافت مي‌شوند كه به سرزمين روياها مي‌روند و باز مي‌گردند، مانند تو، و اين چنين به هر دو دنيا شكوفايي مي‌بخشند... درهاي بسياري به سرزمين روياها راه مي‌برند، از اين‌گونه كتاب‌هاي سحرآميز نيز فراوان است، ولي خيلي‌ها از آن‌ها آگاه نيستند... موضوع اين است كه يك چنين كتاب‌هايي به دست چه كسي بيفتد... در ضمن، علاوه بر كتاب، امكانات ديگري هم وجود دارد كه آدم بتواند به كمك آن‌ها به سرزمين روياها برود و دوباره بازگردد... اگر اشتباه نكنم، تو، باستيان بالتازار بوكس، به بعضي‌ها راه ورود به سرزمين روياها را نشان خواهي داد تا از آب چشمه زندگي براي ما ارمغان بياورند. آقاي كوراندر اشتباه نمي‌كرد...»

شايد نتوان براي داستان بي‌پايان، پاياني متصور شد. راه ورود به سرزمين روياها براي شما هم وجود دارد، فقط كافي است «داستان بي‌پايان» را شروع كنيد!

«داستان بي‌پايان» اثر «ميكائيل انده» را «شيرين بني‌احمدي» ترجمه كرده است. كتاب‌هاي وََنوشه نيز به‌تازگي چاپ سوم آن را با قيمت 12 هزار تومان منتشر كرده است.

جالب است بدانيد كه ترجمه‌ي اين كتاب نخستين بار در سال 1368 منتشر شده و چاپ دومش نزديك به 10 سال بعد و در سال 1379 راهي بازار كتاب شد.
در این چاپ یادداشتی از نویسنده‌ي کتاب نیز آورده شده ‌است. مطابق آنچه در مقدمه‌ي مترجم آمده، در زمان چاپ اول، نویسنده‌ي کتاب در قید حیات بوده و این یادداشت را به عنوان مقدمه ارسال کرده بود که متاسفانه به موقع به دست ناشر نرسیده و پس از ده سال در چاپ دوم کتاب آورده شده ‌است. در این یادداشت می‌خوانیم: 

خواننده‌ي عزیز ایرانی، از این‌که «داستان بی‌پایان» من سرانجام به فارسی نیز ترجمه شده ‌است بسیار خوشحالم. قهرمان جوان من، «باستیان بالتازار بوکس» چاق و دست و پا چلفتی، تاکنون در بسیاری از کشورهای جهان دوستانی بی‌شمار یافته ‌است که او را در سفر ماجراجویانه‌اش به سرزمین رویاها مشتاقانه همراهی کرده‌اند. آرزوی من این است که از این کتاب، به‌ویژه در کشور شما - که از پشتوانه‌ي سنتی بزرگ و درخشان در ادبیات افسانه‌ای و تخیلی برخوردار است - با آغوش باز و به گرمی استقبال شود.

دوست شما میکائیل انده
مونیخ، ۱۳ سپتامبر ۱۹۸۸

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها