یکشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۳
سلسله اساتید حلاج نیشابوری به سجاح ساحر باز می‌گردد

ملامحمدطاهر قمی از علمای امامیه در قرن یازدهم هجری در رساله «رد صوفیه» خود ضمن اشاره به توقیع امام زمان (عج) در طعن و رد حلاج از سابقه ساحری او پرده برمی‌دارد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – حلاج نیشابوری یکی از سرشناس‌ترین چهره‌ها در عرفان و تصوف و همچنین ادبیات کهن ایران است. نام کامل او حسین بن منصور بیضاوی (به دلیل نسبش از شهر بیضاء فارس) است که ملقب شده به منصور حلاج. حلاج عارف نامی قرن سوم هجری است که به جرم سخن «انا الحق» که مصداق کفرگویی به حساب می‌آمد به دار کشیده شد. البته مولانا در کتاب «فیه ما فیه» و شیخ روزبهان بقلی شیرازی در کتاب «شرح شطحیات» با تفسیر جمله «انا الحق» آن را نه مصداق خدایی بلکه مصداق بندگی محض دانستند. اکثر شاعران فارسی زبان که به عرفان نیز شهره‌اند در سروده‌های خود از حلاج نام برده‌اند.

اما این چیزی است که ما در منابع ادبی از حلاج خوانده‌ایم. حلاجی که در ادبیات کلاسیک وجه اساطیری پیدا کرده و بدل به شخصیتی قهرمان شده است که اشکالی هم ندارد و ذات ادبیات همین است. اما باید روی دیگر او را هم شناخت و از زاویه دیگری هم به او و تفکراتش نگریست.

روایت است که مشایخی چون جنید بغدادی و ابوحسین نور، فوطی و عمرو بن عثمان المکی و سهل بن عبدالله تستری از اساتید او بوده‌اند. حلاج چند سالی از خرقه پوشان سهل بن عبدالله تستری بود و در سن ۱۸ سالگی از تستر به بصره مسافرت کرد و نزد مشایخ دیگر صوفیه همچون جنید بغدادی، عمرو بن عثمان المکی و ابویعقوب اقطع رسید و بادختر ابویعقوب مزدوج شد.

حلاج در سال ۲۷۰ هجری، وقتی ۲۶ سال داشت برای انجام حج، عزم کعبه کرد و این نخستین بار بود که به مکه می‌رفت. در مراجعت از مکه به اهواز به تعلیم صوفیان پرداخت، در این زمان روابطش با مشایخ صوفی مانند جنید و عمرو بن عثمان المکی و ابویعقوب اقطع تیره شد. پس از آن به خراسان رفت و مدت پنج سال را در خراسان و ماوراءالنهر، ترکستان، هند، چین، سجستان، کرمان، فارس و بصره به تبلیغ و تعلیم مبانی صوفیه و تعلم سحر و شعبده مشغول شد.
 
او از سحر و شعبده به عنوان کرامت خویش بهره برداری کرد و با تبلیغ و رفتارهای صوفیانه و زاهدانه و دوری از دنیا به اغوای مردم همت گماشت. این اغوا گری اثر خود را داشت، بطوریکه عده‌ای بعد از فتنه‌های او معتقد شدند که خداوند در او حلول کرده است و نیز برخی مدعی ربوبیت او شدند.

حلاج که به ریاضت‌های غیرشرعی می‌پرداخت بالاخره به سال ۲۹۹ گرفتار حکومت عباسی شد و حکم به اعدامش دادند. پس از اعدام او فرقه حلاجیه بدل به یکی از فرق صوفیه شد که به باور حتی دیگر فرقه‌های تصوف اینها قائل به اباحه بودند و اعتقادشان حلول بود. و به همین دلیل نیز آنان رتا گروهی ملحد و زندیق خواندند و از شریعت و عمل به فرایض دینی دور دانستند. فی المثل ابومنصور بغدادی حلاجیه را فرق‌های از حلولیه که خارج از اسلام هستند معرفی کرد.

معرفی منبعی برای مطالعه
یکی از منابعی که به رد حلاج پرداخته رساله «رد صوفیه» تالیف عالم جلیل القدر مرحوم ملا محمد طاهر شیرازی نجفی قمی مشهور به ملامحمدطاهر قمی است. او از علما و فقیهان بزرگ شیعه در عصر صفویه است که با پذیرفتن مناصب دینی و اجتماعی نظیر «شیخ الاسلامی» و «امامت جمعه» در قم، سعی در احیای سنت‌های شیعه و از بین بردن عقاید باطل رواج یافته در سطح جامعه را داشت. شخصیت‌های برجسته‌ای چون علامه مجلسی و شیخ حر عاملی از او اجازه روایت داشتند.



این رساله با تصحیح و تحقیق رضا مختاری خویی برای نخستین بار به سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات اعتقاد ما با همکاری مکتبه الصدیقه الشهیده در ۱۴۴ صفحه و بهای ۱۵ هزار تومان منتشر شد. رضا مختاری خویی (با رضا مختاری اصفهانی اشتباه نشود) در احیای نسخ خطی شیعه اهتمامی جدی دارد و بجز این کتاب آثار دیگری چون «حکمت شهادت سیدالشهدا» اثر علامه مجلسی، «دانشنامه شاهی» ملا امین استرآبادی، «اندر بیان احکام غیبت و سخن‌چینی» شهید ثانی، «رد مذهب حکما» شیخ محمدتقی مجلسی (مجلسی اول)، «الدر الفرید در عزاء سبط شهید» اثر سیدمحمدعلی شهرستانی و... با تلاش و احیای او در دسترس نسل جدید قرار گرفته‌اند. از میان این کتاب‌ها او «دانشنامه شاهی» را به همراهی رولا جردی ابی‌صعب، استاد دانشگاه مک‌گیل کانادا و مابقی آثار را به همراهی اکبر جدی تصحیح کرده است.

بحث در رد حلاج را می‌توانید به نقل از رساله «رد صوفیه» بخوانید، اما پیش از آن طرح این مبحث ضروری است که خود ملامحمدطاهر قمی هدف از تالیف این رساله را چنین نوشته است: «چون دید که بسیاری از شیعیان و دوستان علی بن ابی طالب بنا بر نادانی و بیگانگی از اهل علم فریب جمعی از غولان راه دین را خورده و نعره زدن و دست زدن و برجستن و چرخیدن و عشق بازی با امردان را عبادت و طاعت پنداشته و از راه دین و شرع به غایت دور افتاده اند بنابراین بر خود لازم دانست که ایشان را دستگیری نموده و راهنمایی کرده به شاهراه شریعت نبوی و طریقت مرتضوی برساند.

علمای شیعه و رد و طعن بر حلاج
و بدانید که شیخ بزرگوار شیخ ابوجعفر طوسی که پیشوای علمای شیعه است در کتاب خود که اقتصاد نام دارد، گفته که حلاج ساحر بوده و همین شیخ بزرگوار در کتاب غیبت حضرت صاحب الزمان، وی را از جمله جماعتی شمرده که به دروغ دعوای وکالت حضرت صاحب الزمان می‌نموده که مردمان را فریب دهد و مذهب باطل خود را در کار ایشان کند. و چنین نقل نموده که باعث رسوایی حلاج، اسماعيل بن علی نوبختی که از اکابر دنیا و دین و صـاحب تصانیف بسیار است بوده، حکایتی نقل کرده که حلاج جماعتی را از مردم ضعيف عقل فریب داده آخر به فکر این مرد بزرگ عاقل حق تعالی او را رسوا گردانید.

و حکایت دیگر نقل شده که مضمونش این است که حلاج به قم آمد و دعوی وکالت حضـرت صـاحب الزمان می‌نمود. عاقبت علی بن بابویه اهانت و خواری به وی رسانید و بدین واسطه از قم آواره گردید.
و شیخ بزرگوار ابن بابویه قمی که ستون دین شیعه است و به دعای صاحب الزمان متولد شده در کتاب اعتقادات اشارت کرده که مذهب حلاج باطل است و از برای تابعان او نشان‌ها ذکر کرده و گفته که از جمله نشان‌های تابعان حلاج ترک نماز است. (تدینهم به ترک صلاة و جمیع الفرائض)

و در کتاب رجال مذکور است که شیخ بزرگوار، شیخ مفید که استاد شیخ طوسی و سایر علماست در بطلان تابعان حلاج کتابی تصنیف کرده. و علامه حلی که از بزرگان علمای شیعه و مشهور عالم است حلاج را در کتاب «خلاصه» مذمت کرده و لعن فرموده.

و شیخ طبرسی که از اکابر علمای شیعه است در کتاب «احتجاج» حلاج را از دروغ گویان شمرده که لاف وکالت صاحب الزمان می‌زده‌اند.

حلاج شاگرد ساحران
در کتاب «تبصرة العوام» که تصنیف یکی از اکابر شیعه است، مذکور است که حلاج را در سحر مهارت تمام است و شاگرد عبدالله کوفی بود و او شاگرد ابو خالد کابلی و ابو خالد شاگرد زرقا و زرقا از شاگردان سجاح و سجاح زنی بود که دعوی پیغمبری می‌کرد در زمان مسیلمه کذاب و مسیلمه نیز دعوای پیغمبری می‌کرده.

و در این کتاب چند حکایت یاد کرده که مضمونش این است که حلاج دعوی خدایی می‌کرده و مردمان را به سحر فریب می‌داده و تکلیف می‌کرده که بعضی بر او سجده کنند و می‌گفته که الله خدای آسمان است و من خدای زمینم و مریدان را به شهرها می فرستاده که مردان را به وی بخوانند و نامه به یکی از پیروان بر این نهج نوشته که: من الله الى فلان بن فلان، او را گفتند این خط تست؟ گفت: بلی، گفتند: چرا چنین نوشتی؟ گفت: این جمع الجمع است نزد ما، یعنی او و خدا یکی‌اند، و گفت: این کتاب خداست و من و دست در این میانه عاریتیم.
او را گفتند: کسی دیگر هست که در این قول با تو شریک باشد؟

گفت: بلی، شبلی و ابن عطاء و ابومحمد جریری و می‌گفته که چون خواهی حج کنی و نتوانی، در ایام حج در خانه چهار سوی پاکیزه درای و چنان کن که کسی آمد و شد نکند و آن خانه را طواف کن و اعمال حج به جای آور، چنانکه رسم است، پس به سی نفر يتيم طعام ده و خدمت کن و هر یکی را پیراهنی ده و هفت درهم با سه درهم بده که این عمل قایم مقام حج باشد.

 و مدتی در زندان محبوس بود، آخر بنا بر فتوای قاضیان و مفتیان، وی را بر سر دجله بغداد هزار تازیانه زدند و دست و پایش را بریدند و سرش را از دار آویختند و تنش را سوختند و سرش را در مدت یک سال در تمام خراسان گردانیدند که بر مردمان معلوم شود که سرِ زندیق است.
***
برای مطالعه دیگر مطالب تاکنون منتشر شده از این پرونده بر تیترهای زیر کلیک کنید: 

سیمای یک سامری؛ چرا حسن بصری به ولی خود شک کرد؟

اهتمام شیخ حر عاملی به مقابله فکری با اهل خرقه

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها