شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۷
«عروس نجف» به بازار آمد

کتاب «عروس نجف» توسط انتشارات حماسه یاران در ۱۶۶ صفحه منتشر شد. این کتاب داستان یک مادر است؛ مادری که فرزندانش تمام شیرینی زندگی‌اش هستند، فرزندانی که یک به یک می‌آیند و شور و حرارت خانه‌اش را بیشتر می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،‌ کتاب «عروس نجف» توسط انتشارات حماسه یاران در ۱۶۶ صفحه منتشر شد. این کتاب داستان یک مادر است؛ مادری که فرزندانش تمام شیرینی زندگی‌اش هستند، فرزندانی که یک به یک می‌آیند و شور و حرارت خانه‌اش را بیشتر می‌کنند. داستان یک مادر که سیدِ شهدایِ هنرمندِ دشتی در دامن او پا می‌گیرد و بزرگ می‌شود.  مادری که لحظات شیرین و قابل لمس زندگی‌اش نه فقط در ایران، که در عراق هم رقم می‌خورد و در گذران عمرش، روزهایی پر فراز و نشیب را تجربه می‌کند.

یک خانواده پرجمعیت بوشهری با کلی برو بیا، به یک باره تصمیم می‌گیرند همه چیزشان را بگذارند و برای ادامه زندگی به نجف بروند. زندگی در نجف با همه غربتش به خاطر همجواری با امیرالمؤمنین، شیرین و پرخاطره می‌گذرد تا اینکه برای عِلّیه، دختر بزرگ خانواده خواستگار می‌آید. خواستگار پسرعمه علیه است؛‌ شیخ‌محمد  که سال‌ها پیش برای تحصیل علوم حوزوی به نجف آمده.

مصطفی اولین ثمره این ازدواج است و سال ۱۳۴۵به دنیا می‌آید. سال ۱۳۵۰، علیه و‌ شیخ‌محمد مثل خیلی از خانواده‌های دیگر، علی‌رغم میل باطنی و به اجبار رژیم بعث، از زندگی کنار امیرالمؤمنین خداحافظی می‌کنند و به ایران بازمی‌گردند. این بار قم را برای ادامه زندگی انتخاب می‌کنند. سال‌های در قم بودن با اجاره‌نشینی و سختی می‌گذرد. سال‌های انقلاب می‌رسد و خانه شصت متری‌شان در محله باغ‌سلطانو، با جلسات بحثی که‌ شیخ‌محمد به راه انداخته، جایگاه روشنگری فامیل و اهالی محل می‌شود؛ روشنگری‌هایی که مصطفی را با یازده سال سن وارد فعالیت‌های انقلابی می‌کند.

جنگ شروع نشده مصطفی هوای رفتن به جبهه را می‌کند و در نهایت سال ۱۳۶۱ برای اولین بار اعزام می‌شود. مصطفی که خطاط و نقاش ماهری است، در سال‌های جنگ تبدیل به عارف بزرگی می‌شود؛ عارفی که عرفانش در نقاشی‌ها و دلنوشته‌هایش به وضوح دیده می‌شود و همین مادر را دل نگران می‌کند. سال ۱۳۶۴و بعد از عملیات عاشورای۲ خبری را به مادر می‌دهند که همیشه از شنیدنش ترس داشته. مصطفی مفقود شده و هیچ خبری از او نیست؛ نه زنده بودنش معلوم است، نه شهید بودن و نه اسیر بودنش. مادر پانزده سال به انتظار می‌نشیند؛ پانزده سال سختی که با امید رسیدن خبری از مصطفایش می‌گذرد و شهریور ۱۳۷۹با بازگشت پیکر فرزندش به انتها می‌رسد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها