یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۴
پرداختن به حوادث بعد از عاشورا و اربعین در زندگی مردم امروز الهام‌بخش است

ناصر نادری گفت: بر اساس بازتاب‌هایی که عاشورا و اربعین در بعد از این اتفاق تلخ و حماسی داشته است که هم در گذشته خیلی دور و هم در گذشته نزدیک و چه بسا در زندگی‌های امروزی و در تاریخ مبارزات مردان و زنان بزرگی که در ایران و جوامع اسلامی از این وقایع الهام گرفته‌اند، پرداختن به اینها می‌تواند مایه‌های داستانی برای کار باشد ولی نکته مهم این است که در خلق هر متنی مخصوصا برای کودکان ضروری است که پایان متن امیدبخش باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ ناصر نادری متولد سال 1346 و در رشته فلسفه و حکمت اسلامی تحصیل کرده است. وی برای کودکان و نوجوانان آثار بسیاری در زمینه ادبیات دینی نوشته است که حدود 100 جلد کتاب در این حوزه در کارنامه‌اش دیده می‌شود. نادری عضو انجمن قلم، شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نیز است. این نویسنده داوری در جشنواره‌های متعدد مثل کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و جشنواره کتاب شهید غنی‌پور را هم برعهده داشته است. به مناسبت ایام اربعین حسینی و لزوم توجه ویژه به رویدادهایی مانند آن، با ناصر نادری گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
فرق ادبیات روایی و داستانی با ادبیات غیرروایی چیست؟
طبیعتا زمانی‌که برای مخاطب کودک و نوجوان در حوزه دین کار می‌کنیم آن هم با موضوع محرم، عاشورا، اربعین، امام حسین (ع) و اصحابش، یک بخشی قالب‌های ادبی و روایی است؛ یعنی ما متن را به شکل داستان خلق می‌کنیم و با زبان روایت که خودش دنیایی دارد، نگارش می‌کنیم. شاید گاهی اوقات یک موضوع را به شکل غیرروایی کار می‌کنیم؛ مثلاً به شکل مقاله‌ای خواندنی که هرکدام ویژگی‌های خودش را دارد. در اینجا مدنظر متن‌هایی‌ است که به شکل روایی یا روایتی خلق می‌شوند. ویژگی متن‌هایی که به شکل‌ قصه، رمان، داستان کوتاه یا داستانک، نمایشنامه و فیلمنامه بیان می‌شوند این است که به شکل روایی هستند؛ یعنی در حقیقت در این قبیل نگارش‌ها یک حادثه واقعی و تاریخی یا تخیلی و ساختگی رخ داده است که بر اساس حوادثی است که در آن توالی زمان وجود دارد؛ خواننده یا شنونده‌ی چنین متنی دچار تعلیق می‌شود یعنی هر لحظه می‌پرسد که این داستان چه خواهد شد؟ این شکل کار، شکل بیان روایی و روایتی است؛ اما در متن‌های غیرروایتی، نوع بیان به شکل توضیحی-تشریحی است؛ به عنوان مثال مقاله یا هر متن خواندنی که بر مبنای توصیف، توضیح و استدلال است؛ چنین متنی از لحاظ نثر و زبان هم متفاوت است. در خود قلمرو ادبیات داستانی که شعرهای روایی منظور هم شامل می‌شوند؛ یعنی جز شعرهای غیرروایی، همه گونه‌هایی که دارای ادبیت و ادبیات هستند، در حوزه همان ادبیات داستانی می‌گنجند.
 
با توجه به این تفاسیر، اگر بخواهیم برای مخاطب کودک و نوجوان درباره اربعین و عاشورا داستان بنویسیم، باید چگونه آن اثر خلق شود که برای این رده سنی جذاب و تأثیرگذار باشد؟
اگر بخواهیم از حیث ادبیات داستانی به قضیه عاشورا و اربعین نگاه کنیم، در حقیقت داستان، سه زبان دارد؛ زبان احساس و عاطفه، زبان خیال و زبان اندیشه؛ ما هر موضوع دینی را که بخواهیم برای کودک و نوجوان کار کنیم باید ببینیم که از حیث احساس، خیال و اندیشه با ظرفیت عاطفی، خیالی و اندیشناکی او تناسب دارد یا نه! اگر این‌چنین باشد، مسلما متن دارای جذابیت خواهد بود؛ چون متناسب با وهم، ادراک و کشش ذهنی و روانی مخاطب و در عین حال آموزنده خواهد بود؛ یعنی مخاطب از حیث حوزه ادراکی، آن متن را درک خواهد کرد. اگر غیر از این باشد، نه جذابیت دارد و نه قابل ادراک است؛ لذا متن به هدف خودش قائل نخواهد بود. با این تعریف و قاعده و با توجه به اینکه مخاطب کودک و نوجوان که خود دارای چهار دوره مختلف است، که هر دوره به جهت ویژگی‌های تفکری، ظرفیت ذهنی، گنجینه واژگانی و نوع تعامل با پدیده‌های پیرامون دارای ظرفیت‌ها و توانایی‌های متفاوتی هستند؛ لذا هر موضوع یا ایده ذهنی را نمی‌توان برای هر یک از این دوره‌ها تجویز کرد. در دوره خردسالی اول به جهت اینکه مخاطب تنها شنونده است و دارای تفکر شهودی، انتزاعی و استدلالی نیست؛ تنها می‌تواند پدیده‌ها را ببیند و بشنود، باید با توجه به این توانمندی‌ها که بیشتر جنبه حسی و حرکتی دارد از نمادها و نشانه‌ها که در آن‌ها رنگ، صدا و حرکت خوشایند و لذت‌بخش برای او متبادر است، استفاده کنیم. تصویر در این دوره خیلی مهم است؛ چه بسا از طریق تصویر بتوانیم، لذت و دوست داشتن زیادی نسبت به فضای محرم، اربعین و شخصیت‌های مثبت حادثه عاشورا به ویژه امام حسین (ع) ایجاد کنیم. شاید مناسب باشد که ما بیشتر جنبه‌های دیداری و شنیداری فرح‌بخشی را برای کودک فراهم کنیم. طبیعتا فضاهایی که جنبه مرثیه، مراسمی غمناک و روضه‌خوانی‌هایی که تناسب با ظرفیت ذهنی و روانی او ندارد، نباید تجویز کرد. من اعتقاد دارم که ما می‌توانیم جنبه‌های کودکی امام حسین (ع) را که اتفاقاً سرشار از سوژه‌های داستانی خوب است، به شکل تصویری برای این دوره و دوره دوم خردسالی کار کنیم. کتاب‌ها و محصولاتی که تصویرمحور هستند، کتاب‌هایی که موزیکال‌اند و دارای بعد هستند، خیلی در این سن مفید و تأثیرگذار هستند. به نظرم بزرگان درست می‌گویند که تنها اگر در کودکان ایجاد علاقه کنیم، کافی‌ست؛ چون هنوز توانایی ادراکی و شناختی کودک خردسال بالا نیست. لذا بیان فلسفه قیام عاشورا و اربعین در این سن مفید نباشد. می‌توان با شیوه‌های مناسب یک نوع القای محبت و حس مهربانی به امام حسین (ع) و آداب و آیین اربعین را در ذهن آن‌ها نهادینه کرد.
 
مدیریت بیان وقایع تلخ در دوره‌های مختلف کودکی و نوجوانی به چه شکلی‌ است؟
به عقیده من بیان جنبه‌های تیره و قساوت قلبی که در عاشورا و اربعین وجود داشته است (به گفته شهید مطهری 21 گونه قساوت قلب وجود داشته است.) برای کودکان مناسب نیست. گرچه غم و مرگ، جز واقعیت‌های زندگی است و چه بسا برخی از کودکان به اجبار یا قهر زمانه آن را تجربه می‌کنند؛ اما واقعیت این است که مدیریت این قضیه، امری‌ست پیچیده! به نظرم اگر بخواهیم تصویر خوشایند از دین به وجود بیاریم، باید بر مناسبت‌های شادی‌بخش بیشتر تأکید کنیم؛ مثلا در تولد امام حسین (ع)، فرصت خیلی خوبی است که ما برای خردسالان این فضا را به وجود بیاریم. همان‌طور که قبلا هم گفتم، در محرم و اربعین باید بیشتر از نمادها و چیزهایی که تصویر دارند و البته هاله‌ای از مهربانی و صمیمیت در آن‌ها وجود دارد، استفاده کرد؛ مثلاً تجربه نذری دادن ساده برای کودکان در ۶ ساله اول، خیلی تجربه قشنگی‌ است؛ عزاداری‌های محدود ولی خوشایند و به تناسب محیط‌هایی که بچه‌ها دوست دارند و دوستان‌شان را می‌بینند، تجربه شیرینی برای آن‌هاست. در مرحله سوم کودکی یعنی ۷ تا ۹ سال و ۱۰ تا ۱۲ سال، به تناسب ایجاد تفکر شهودی و سپس تفکر استدلالی و انتزاعی، گسترش زمان دقت و حوصله‌ای که کودک از خودش نشان می‌دهد و علاقه‌مندی به داستان‌هایی که حالت ماجراجویی دارد و در آن تخیل موج می‌زند، دست پدیدآورنده‌های متن‌های ادبی و داستانی بازتر است؛ لذا در این سن می‌توانیم به تمام فرازهایی که در زندگی ۵۷ ساله امام حسین (ع) است، سوای از چند ماه پایانی زندگی‌شان که اوج آن، روز عاشورا و اربعین سال ۶۲ هجری قمری است، بپردازیم.
به نظرم پرداختن از حیث جنبه‌های اخلاقی، حماسی، فداکاری، شجاعت، مهربانی انسان‌های خوب، علاقه‌مندی به نیایش و نماز و... بسیار آموزنده و تأثیرگذار است. نکته مهم این است که، اگر بتوان به نحوی مفاهیم، حوادث و شخصیت‌های صدر اسلام و به ویژه حادثه اربعین و عاشورا را با واقعیت‌های امروزی زندگی کودکان گره زد، که این مبتنی به این است که پیرنگ‌هایی را خلق کنیم که این آمیختگی در آن خلق شود، می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد. بنابراین به گفته روان‌شناسان تنها نکته حساسی که برای سنین زیر 6 سال وجود دارد این است که، باید از بیان غمگین و تلخ فراتر از ظرفیت روانی و روحی خردسالان و بیان مرثیه و مصیبت‌گونه حادثه عاشورا و اربعین که دارای صحنه‌های دلخراش است، پرهیز شود. چه بسا ممکن است مایه ترس یا وحشت کودک شود و اثرات ناخوشایند در روح او به وجود آورد. 
 
هدف و انگیزه یک نویسنده از بیان وقایع عاشورا و اربعین چیست؟
به تعبیر شهید مطهری که می‌گوید: «عاشورا تجسم عینی اسلام است.» این خیلی نکته عمیق و ژرفی است. اگر تحلیل محتوا و مفهومی شود یعنی تمام کلیت عاشورا و اربعین به شکل دقیق تجزیه و تحلیل شود، ما همه اسلام را از حیث اعتقادات، اخلاقیات و احکام به شکل قابل توجهی می‌توانیم ببینیم؛ اما اینکه ما به چه بخش‌هایی توجه می‌کنیم قابل تأمل است. در حوزه دین سه وظیفه عمده داریم؛ شناخت نسبتا اجمالی البته به تناسب توانایی ذهنی، شناختی و خیالی مخاطب کودک و نوجوان، خود حادثه و این شخصیت‌ها را بشناسانیم؛ یعنی شناخت عاشورا و اربعین و ترسیم و بیان تاریخ این روزها؛ از رهگذر ایجاد این شناخت، ایجاد محبت و علاقه به اربعین و بعد از آن نهایتا هدف رفتاری ما این است که از بستر آن شناخت و محبت، رفتارهایی هماهنگ با روح بلند آن‌ها در کودک به وجود بیاید. به عقیده من در نوشتن این سبک کارها، در حادثه عاشورا و اربعین و در لابه‌لای آن اتفاق‌هایی که به ویژه در کاروان اصحاب امام حسین (ع) رخ می‌دهد تاکید بر روح اخلاقی آن بزرگواران تأثیرگذار است؛ چرا که چنین اتفاق‌هایی پر است از بن‌مایه‌های اخلاقی و مفهومی سازنده که می‌توان روی آن‌ها کار کرد. قطعا تأکید بر جنبه‌های حماسی، فداکاری، احساس غیرت، شجاعت و ظلم‌ستیزی که اساس قیام امام حسین (ع) هم همین موضوع است که بسیار نکته‌های مهمی است.  
 
در هنگام نگارش اثر ادبی دینی برای کودک و نوجوان باید به چه نکاتی توجه کرد؟
هر حادثه‌ای در صدر اسلام، آموزش زندگی و جذابیت خودش را دارد. اتفاقاً حادثه عاشورا و اربعین در مقام مقایسه، از حیث موقعیت‌های نمایشی یعنی قابلیت‌های تصویری برای خلق متن‌های ادبی و داستانی، بسیار جذابیت دارد؛ هم جذابیت‌های متنی و هم نکات آموزنده بسیار. فقط اینکه هر تصویر یا هر مفهوم را می‌توانیم برای مخاطب کودک و نوجوان گفت یا نه که با حسابگری به شکل تجربی این مورد به دست‌مان می‌آید. وقتی متنی را خلق می‌کنیم، سن، جنسیت، میزان سواد و درک علمی، میزان گنجینه واژگانی، طبقه اجتماعی، شرایط فرهنگی و اقتصادی خانواده مخاطب و ... را در نظر می‌گیریم. اینکه به اربعین نپردازیم، صحیح نیست فقط باید ملاحظاتی را رعایت کرد. بر اساس بازتاب‌هایی که عاشورا و اربعین در بعد از این اتفاق تلخ و حماسی داشته است که هم در گذشته خیلی دور و هم در گذشته نزدیک و چه بسا در زندگی‌های امروزی و در تاریخ مبارزات مردان و زنان بزرگی که در ایران و جوامع اسلامی از این وقایع الهام گرفته‌اند، پرداختن به اینها می‌تواند مایه‌های داستانی برای کار باشد ولی نکته مهم این است که در خلق هر متنی مخصوصا برای کودکان ضروری است که پایان متن امیدبخش باشد.

آیا نویسندگان ایرانی در حوزه ادبیات دینی فقر پژوهشی دارند؟
در حوزه اربعین و مسائل دینی، نویسندگان ما دچار فقر اطلاعات مدنظر از حیث داستانی هستند. ما نیازمند پژوهش در حوزه شمایل‌نگاری و بیان جغرافیای طبیعی حوادث، نوع پوشش، فرهنگ آن زمان و ... هستیم. متن‌های پژوهشی بسیاری با زبان عربی وجود دارد؛ ولی چقدر خوب است که اینها تبدیل به متن‌های فارسی شود و در دسترس نویسندگان ایرانی قرار بگیرد. تمام این موارد منابع خیلی خوبی هستند که نویسندگان می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند؛ به ویژه در حوزه تصویرنگاری.
 
اهمیت تصویرنگاری در حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان در چیست؟
تصویرگری در چهار دوره کودکی و نوجوانی به ویژه دوره خردسالی که کتاب‌ها تصویرمحور هستند، بسیار مهم است؛ زیرا در بسیاری از کتاب‌ها تصویر، مکمل متن یا حتی افزاینده اثربخشی متن است. متاسفانه به دلیل حساسیت‌های فقهی افراطی که وجود دارد، چهره‌نگاری‌هایی انجام شده که تأثیر خوشایندی ندارد. به نظرم باید با یک روشی که در عین حال آن جنبه قدسی و آسمانی معصومین حفظ شود، تصویری زمینی، امروزی و قابل ادراک کودکان از چهره بزرگان دین به وجود آوریم؛ البته این‌گونه کارها هزینه‌بر است و حمایت نهادهای دولتی از لحاظ بودجه را می‌طلبد.
 
به نظر شما نویسنده‌های امروزی باید چه شگرد و شیوه‌ای را داشته باشند که بتوانند متنی را خلق کنند که متناسب با نیاز کودک و نوجوان امروزی باشد؟
نویسنده باید کودکی خودش را در خودش زنده نگه دارد. معمولا نویسنده‌ها به تجربه‌ها و زیسته‌های خودشان در دوره کودکی تکیه می‌کنند که اگر این تکیه کردن افراطی باشد، باعث می‌شود کودکی خودشان را در داستان‌ها تکرار کنند و از کودک و نوجوان امروز فاصله بگیرند. ارتباط گرفتن، تعامل رودررو با کودکان و نوجوانان و البته والدین و مربیان آن‌ها، می‌تواند خیلی تأثیرگذار باشد. مطالعه کتاب‌هایی که در حوزه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی کودک و نوجوان است کار نویسندگان این حوزه را راحت‌تر می‌کند. مطالعه آثاری که کودکان و نوجوانان می‌خوانند یا دیدن فیلم‌ها و سریال‌هایی که آن‌ها در این سن می‌بینند؛ تمام این موارد خیلی از لحاظ فهم خیال و زبان کودکی در نویسندگان تأثیرگذار است. با توجه به سیطره‌ای که فناوری‌های نوین پیدا کرده‌اند این شکاف نسلی، دهه به دهه چه بسا سال به سال خودش را نشان می‌دهد؛ در جلوه‌های رفتاری و ذهنی و در رابطه با نیازها، علایق، آرزوها، شکل و آداب زندگی به نحوی جلوه‌نمایی می‌کند. کودک امروز در عین حال که فرصت‌های پیرامونی و محیطی بیشتری برای یادگیری دارد؛ ولی تهدیدهای تصویری و زبانی نیز دارد از حیث آسیب‌های زبان‌شناسی و مفهومی با توجه به حضور رسانه‌های متعدد و متنوع رقیب که بسیاری از آن‌ها هم با نگاه فرهنگی ما ناسازگار است.
یکی از ویژگی‌های کودک و نوجوان امروزی پرسشگری و ابهام‌زایی خیلی زیاد در ذهن آن‌هاست؛ بنابراین باید غیر از گونه‌های ادبی و روایی، کتاب‌هایی در حوزه کلیات فرهنگ‌نامه‌های تصویری و متنی متناسب با کودک و نوجوان که به نوعی منبعی برای پاسخ‌ به ابهامات ذهنی او باشد، داشته باشیم. وجود کتاب‌هایی که بتوانند موضوعات ذهنی آن‌ها را به صورت موضوعی و مستدل با زبان شیرین و شگردهای متنی و تصویری متناسب با هر دوره‌ای پاسخ دهد، ضروری است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها