پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۰
عبداللهی: «سعادت» نقطه تلاقی حکمت نظری و عملی است/ نوری: فارابی فضای حکمت عملی را به سمت علم اخلاق برد

نوری گفت: فارابی مهم‌ترین شخصی است که در فضای حکمت عملی قدم زده است و فقط فلسفه افلاطون و ارسطو را جعل نکرده است بلکه برون‌سازی هم انجام داده و بحث شریعت را در کنار حکمت قرار داده است و فضای حکمت عملی را به سمت علم اخلاق می‌برد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، الهه شمس:  روز سوم از همایش «حکمت عملی؛ چیستی، مبانی و روش‌ها» امروز 28 دی‌ماه با عنوان «بررسی انتقادی سعادت از منظر ابن سینا» از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

«حامد اسماعیلی‌مهر» سخنران اول این نشست سخنرانی خود را با عنوان «صدق و کذب‌پذیری گزاره‌های ارزشی اخلاق از منظر ملاصدرا» آغاز کرد و گفت: بعد از تبیین صدق و کذب پذیری گزاره‌های ارزشی اخلاق منطقا باید از نحوه این صدق و کذب پذیری و نحوه ارزش‌گذاری معرفت شناسانه آنها پرسید. صدرا چه تبیینی برای نحوه این صدق و کذب پذیری بیان کرده است؟ تبیین این نکته را در دو قسمت گزاره‌های «بدیهی» و «نظری» در اخلاق پی‌می‌گیریم.

او ادامه داد: در بررسی عبارات صدرا می‌توان به او قضایایی مانند «عدالت حسن است» و «ظلم قبيح است» نسبت داد که از نوع گزاره‌های ارزشی اخلاق هستند از منظر او دارای بداهت اخلاقی بوده و محتاج به کسب و نظر نیستند. در عبارتی صدرا حسن و قبح را به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم کرده است.

اسماعیلی‌مهر افزود: اینکه ملاصدرا چه تبیینی برای نحوه صدق و کذب پذیری گزاره‌های نظری اخلاق ارائه کرده است بدین‌گونه است که با توجه به برخی عبارات او گزاره‌های نظری در اخلاق با استدلال از مقدمات دیگری استنباط می‌شوند تا در نهایت به مقدمات بدیهی برسند.
 
محمدعلی نوری سخنران دیگر این نشست با موضوع «مبانی انسان‌شناختی حکمت عملی از دیدگاه افلاطون» بود که اظهار کرد: سعادت و عدالت دو کلیدواژه خیلی مهم در فلسفه افلاطون است. از دیدگاه افلاطون انسان مختار است و هر عملی از او سر بزند در سعادت یا فلاکت او نقش دارد.
 
او در ادامه بیان کرد: از نظر افلاطون انسانی به سعادت می‌رسد که به عدالت رسیده باشد. حکمت، شجاعت و عفت از دیگر ویژگی‌های یک جامعه‌ای هستند که اگر عدالت وجود داشته باشد این سه ویژگی هم وجود دارند. همچنین از دیدگاه افلاطون جامعه و انسان از راه معاد، مُثُل و خود انسان به سعادت می‌رسند.
 
نوری گفت: راه رسیدن به سعادت اکتساب این فضائل 4گانه (عدالت، حکمت، شجاعت و عفت) است. افلاطون در نگاه کلان سعادت جامعه و در نگاه خرد از سعادت انسان حرف می‌زند و معتقد است در صورتی افراد انسانی به سعادت می‌رسند که جامعه به سعادت برسد.
 
او ادامه داد: حاکمان (زمامداران)، سپاهیان و پیشه‌وران سه طبقه‌ای هستند که از نگاه افلاطون جامعه را تشکیل می‌دهند. حفظ امنیت داخلی و خارجی و حفاظت از فرهنگ و آداب و رسوم وظیفه طبقه سپاهیان و معاش مردم در دست کسبه و پیشه‌وران است. فضیلت طبقه حاکمان، خردورزی و حکمت، و فضیلت طبقه سپاهیان، شجاعت است به‌گونه‌ای که اگر شجاعت نداشته باشند از پس وظیفه‌شان و اجرای دستورات حاکم بر نمی‌آیند.
 
او با اشاره به فضیلت طبقه پیشه‌وران که خویشتن‌داری است افزود: خویشتن‌داری یعنی حاکم بر خویشتن‌ بودن و بدین معنیست که پیشه‌وران باید بپذیرند که حاکم کیست و محکوم چه کسی است.
 
او درباره عدالت که فضیلت چهارم است سخن به میان آورد و بیان کرد: عدالت یعنی هرکسی باید براساس توانایی خود کارش را انجام دهد و در کار طبقه دیگر دخالت نکند. پس اگر عدالت باشد هرکسی وظیفه خود را انجام می‌دهد و اگر نباشد افراد وظایف خود را انجام نمی‌دهند.
 
او ضمن اشاره به چگونگی تحقق سعادت انسان گفت: سعادت انسان در این است که این چهار فضیلت محقق شود و زمانی انسان به سعادت می ‌رسد که این  چهار فضیلت به جز جامعه در فرد هم محقق شود.

او در انتها به اهمیت بحث خود درباره افلاطون اشاره کرد و بیان کرد: فارابی مهم‌ترین شخصی است که در فضای حکمت عملی قدم زده است و بزرگترین الگوی او افلاطون است. او فقط فلسفه افلاطون و ارسطو را جعل نکرده است بلکه برون‌سازی هم انجام داده و بحث شریعت را در کنار حکمت قرار داده است و فضای حکمت عملی را به سمت علم اخلاق می‌برد.

مهدی عبداللهی، استادیار گروه فلسفه علوم انسانی مؤسسه پژوهشی حکت و فلسفه ایران، سخنران آخر این نشست بود که بیان کرد: یکی از مباحث کلیدی در حکمت عملی مخصوصا در حوزه اخلاق، سعادت یا کمال نهایی انسان است. اینکه تصویر ما از سعادت و کمال نهایی انسان چیست نقش مهمی در شاخه‌ها و اقسام حکمت عملی دارد و از سوی دیگر دیدگاه ما درباره چیستی سعادت، برآمده از دیدگاه‌های ما در حکمت نظری است بنابراین سعادت نقطه تلاقی حکمت نظری و عملی محسوب می‌شود. برای تحلیل و بررسی دیدگاه ابن سینا، نیاز به مبانی مختلفی داریم که باید آنها را از حکمت نظری ابن سینا وام بگیریم تا تصویری دقیق از کمال نهایی انسان داشته باشیم.

او با اشاره به معنی سعادت از لحاظ مفهومی گفت: سعادت به لحاظ مفهومی محل اختلاف نیست بلکه غایت الغایات بشریت محسوب می‌شود بلکه آنچه بر سر آن اختلاف است در تعیین مصداق و حقیقت این سعادت است. در مکاتب اخلاقی، دیدگاه‌های فراوانی در این زمینه وجود دارد. به عبارت دیگر سعادت انسان مطلوب بالذات است و مطلوبیت امور و غایات و اهداف دیگر در سایه آن و در نسبت با این سعادت تعریف می‌‌شود.

عبداللهی با بیان اینکه در اندیشه اسلامی از دو نوع حکمت نظری و عملی و دو نوع عقل نظری و عملی سخن به میان آمده است اظهار کرد: برای تبیین مسئله سعادت باید سراغ عقل عملی و نظری برویم. عقل عملی از نظر ابن سینا، قوه مُدرِک جزئیات یعنی مربوط به اعمال اختیاری انسان است. وقتی چنین تفسیری از دیدگاه ابن سینا ارائه می‌کنیم باید این سوال را هم جواب دهیم پس اگر عقل عملی مدرک جزئیات است پس چرا آن را حکمت عملی می‌نامیم؟ علت این نیست که ابن سینا قوه عقل عملی را قوه عامله بداند بلکه بدین جهت است که ادراکات کلی هیچگاه مستقیما به عمل منتهی نمی‌شوند و ما با ادراکات کلی به عمل نمی‌رسیم بلکه باید ادراک جزیی داشته باشیم چون منجر به عمل اختیاری می‌شود و به همین دلیل مدرک جزئیات را عقل عملی نامیده‌اند.

او ادامه داد: مسئله دیگری که در تبیین دیدگاه سینا باید به آن اشاره کنیم نفی اتحاد عاقل و معقول است. یکی از مواردی که ابن سینا به شدت از آن پرهیز می‌کند این است که نفس با معقولاتی که ادراک می‌‌کند هیچ نوع اتحادی ندارد به عبارت دیگر از نظر ابن سینا نسبت صورت‌های ادراکی با عقل، نسبت عرض با جوهر است. وقتی نفس، معقولی را ادراک می‌کند در ذات آن اتفاقی نمی‌‌افتد.

او با اشاره به مسئله دیگر در تبیین دیدگاه ابن سینا به نظریه روحانیت القدوس و روحانیت البقا بودن نفس اشاره کرد و گفت: ابن سینا معتقد است که نفس در لحظه حدوث، یک موجود مجرد است لذا در تعریف عقل هم به صراحت می‌‌گوید مجرد و ذاتاً مادی است برخلاف ملاصدرا که نفس در ابتدای پیدایش را جسمانی می‌داند و معتقد است در حرکت جوهری به تجرد می‌رسد.

این استاد فلسفه افزود: مسئله دیگر نفی حرکت جوهری نفس در فلسفه ابن سینا است. اکثر فیلسوفان از زمان ارسطو معتقد بودند که حرکت، تنها در چهار مقوله از مقولات ده گانه رخ می‌دهد و تغییر در جوهر راه ندارد و ابن سینا هم قائل به چنین دیدگاهی است و قاعدتا حرکت جوهری در نفس هم راه نخواهد یافت. دیدگاه دیگر درباره سعادت انسانی در اندیشه ابن سینا، نفی اتحاد نفس با عقل فعال است. از نظر وی چون عقل عملی، ناظر به تدبیر بدن و جسمانیت است بنابراین کمال حقیقی انسان از نظر فلسفه ابن سینا، در عقل نظری است که ناظر به آسمان و معارف است و البته در نهایت باید به عقل مستفاد برسد که متصل به عقل فعال شود.

او در انتها بیان کرد: می‌توان گفت دیدگاه فلاسفه اسلامی تا زمان ملاصدرا در زمینه سعادت، همان رسیدن به عقل مستفاد و اتصال به عقل فعال است اما وقتی به ملاصدرا می‌رسیم وی تصویر متفاوتی از سعادت و کمال نهایی انسان ارائه می‌دهد و شکاف بین حکمت اشراقی و مشایی را پر می‌کند و در نهایت وقتی به مرتبه عقل مستفاد می‌رسد اتحاد آن با عقل فعال را می‌پذیرد اما دیدگاه وی همانند ابن سینا نیست که دو موجود، اتحاد پیدا کنند بلکه به تحول جوهری نفس اشاره می‌کند تا مرحله‌ای که واجد تجرد عقلانی می‌شود.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها