سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – محمدرضا مکاریان: «پسر» قصهی کسانی است که پشت در ماندهاند و راهی برای ورود به جامعه پیدا نکردهاند. تنها دری که برایشان باز است دَر آسایشگاه روانی است؛ جایی که آخرین امید برای یادگیری دوبارهی «سربهراهی» و آمادگی برای ورود به دنیای نقشها و نقابهاست؛ جایی شبیه به مدرسه و آموزشهایش برای ورود به جامعهای که ارزشها و اصول نانوشتهاش به سفتی ستونهای ساختمان است:
آسایشگاه ساختمان نوسازی بود شبیه به مدرسه.
اما طنزی سیاه جلویمان سبز میشود؛ آنها به اندازهی کافی دیوانه نیستند و در دنیای دیوانگان هم جایی ندارند. در واقع موجوداتی هستند نه سربهراه و نه مجنون. بلاتکلیفانی آواره و سرگردانند که کسی گردنشان نمیگیرد. آدمهایی مشکوک، گنگ و نامفهوم که جامعه تکلیفش را با آنها نمیداند، آنها هم تکلیفشان را با جامعه نمیدانند. نقطههای صفر مرزیای که قصهای ندارند جز دربهدری، وحشت، فریاد و فرار. برزخیاند و در برزخی که دو طرف تابلوی دوراهیاش فقط یک چیز نوشته شده است:
همه یک راست به اسفلالسافلین.
داستان بلند و مدرنیستی «پسر»، تازهترین اثر منتشرشدهی مهدی قلینژاد ملکشاه داستانی خواندنی با فرم غیرخطی، فشرده و پیچیده دربارهی پسری به نام امیر است که پس از پانزده سال و در چهلسالگی به زادگاهش برمیگردد. در داستان، این احتمال مطرح میشود که او زنی به نام ماهی را کشته باشد. هم خود امیر و هم اطرافیانش باید همه چیز را از اول تعریف کنند. ساختار داستان به شکل اعتراف، بازجویی و تحقیق است. تعدد راویها امیر را از درون و بیرون نمایش میدهد و خواننده باید تکههای چینی خُردشدهی روح عصیانگر امیر را از لابهلای حرفهای کسانی که نمیشود بهشان اعتماد کامل داشت بیرون بکشد و بند بزند تا شاید تصویری یکپارچه بسازد. در این نوولا که کمتر از هفتاد صفحه است مفاهیمی مانند خانواده، جامعه، عشق و سیاست از دم تیغ شخصیتی خُرد و تحقیرشده، بیپول و پناه و پسزده میگذرد؛ شخصیتی که جامعه دردش را به رسمیت نمیشناسد.
قلینژاد با استفاده درست از تعدد راوی، دست خواننده را میگیرد و به دنیای قصهاش میبرد و او را در ساختن داستان شریک میکند. پرداختن به مسائل فردی، اجتماعی، جنسیتی و حتی نوع زبان و روایت، راه را برای خوانش این داستان بلند، با انواع رویکردهای نقادانه باز میگذارد.
«پسر» نامحرمان را راه نمیدهد و پچپچی پنهان بین متن و خواننده راه میاندازد، چرا که روایتگر زوال شور جوانانی است که روزگاری میخواستند خورشید را با دست بگیرند. باید خواندش!
کتاب «پسر» در نشر ثالث منتشر شده است.
نظر شما