سه‌شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۰
یک میلیون ماجراجویی در «پسری که دور دنیا را رکاب زد»

مجموعه سه جلدی «پسری که دور دنیا را رکاب زد» به قلم الستر هامفریز پیشنهادی خوش‌خوان، پر از اطلاعات کوچک و تجربه‌های هیجان‌انگیز از سفر به دور برای نوجوانان ماجراجوست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ World Tourism Day یا همان روز گردشگری، امروز است؛ 5 مهرماه. سازمان جهانی گردشگری سازمان ملل متحد در سال 1980 روز 27 سپتامبر را روز گردشگری و جهان‌گردی نامید تا مردمی که درگیر این ماجرا هستند یا کسانی که هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارند بیشتر با این کار و ماهیت آن آشنا شوند و بدانند برای گردشگری و دیدن جای‌جای دنیا حتی کشورشان باید چه کنند.

جهان‌گردی از آن کارهایی است که شاید بیشتر از بزرگترها، نوجوانان آن را خیلی دوست دارند؛ زیرا ذهن آن‌ها فعال‌تر و کنجکاوتر است. آن‌ها بیشتر به دنبال کشف کردن هستند و دل‌شان می‌خواهد سوراخ‌سنبه‌های زمین را پیدا کنند و ببینند. سری به دریاها بزنند و از ماجراهایش باخبر شوند یا جنگل‌های دنیا را زیرورو کنند و حیوانات مختلفش را ببینند. غریزه گشتن و یافتن از بدو تولد با ماست؛ به کودکی‌مان توجه کنیم. از همان ابتدا دوست داشتیم خانه را بهم بریزیم تا چیزمیزهای جدید پیدا کنیم؛ احتمالا به‌خاطر همین هم بود که مادرمان می‌گفت: «هر چه دستش می‌آید می‌گذارد توی دهانش تا ببیند چیست». این غریزه همین‌طور که ما بزرگ می‌شویم، بزرگ‌ و بزرگ‌تر می‌شود و ما هم کنجکاوتر می‌شویم. در نوجوانی دیگر خیلی دل‌مان می‌خواهد هر چیزی را امتحان کنیم و هر جایی را ببینیم؛ چون هنوز مثل دوران جوانی و بزرگسالی درگیر ابعاد مختلف زمان‌بر، هزینه‌بر و پیچیده زندگی نشده‌ایم. حالا که نوجوانیم چه خوب است که از فرصت‌هایمان استفاده کنیم و جاهای دیدنی را ببینیم و با آدم‌های مختلف دنیا آشنا شویم؛ این آشنایی ما را به درک یکدیگر و زیست دوستانه در کنار هم نزدیک‌تر می‌کند؛ اما احتمالا برای خیلی از ما این فرصت پیش نمی‌آید که در نوجوانی بتوانیم کوله ببندیم و دنیا را ببینیم. پس چه کنیم؟ راه‌های مختلفی وجود دارد که هزینه کمتری هم دارند. می‌توانیم فیلم ببینیم تا با محیط و آدم‌های یک سرزمین آشنا شویم یا کتاب بخوانیم.

بله، خواندن ماجراجویی‌های یک نفر دیگر هم خالی از لطف و فایده نیست. یکی از این ماجراجویان که دیدنی‌هایش را با زبانی صمیمی و راحت برای مخاطب نوجوان نوشته، الستر هامفریز نویسنده، مستندساز و ماجراجوی اهل انگلستان است. او مجموعه «پسری که دور دنیا را رکاب زد» را بر اساس ماجراهای واقعی سفر خودش به دور دنیا برای نوجوانان نوشته است. اولین ماجراجویی نویسنده‌ی این کتاب زمانی بود که فقط 9 سال داشت، سفری 32 کیلومتری به ارتفاعات سه قله‌ی مشهور یورک‌شایر در انگلستان. سال 2001 میلادی الستر در سن 25 سالگی سفر به دور دنیا را با دوچرخه آغاز کرد. سفر طولانی او‌ چهارسال طول کشید و در این مدت 74 هزار کیلومتر را رکاب زد. سال 2012 میلادی او به عنوان ماجراجوی برتر مجله‌ی نشنال‌ جئوگرافیک انتخاب شد. هامفریز خالق ایده‌ی «ماجراجویی‌های کوچک» است؛ سفرهای ماجراجویانه‌ی کوچک و ساده‌ای که از عهده‌ی هر کسی برمی‌آید. این ماجراجو قصه رکاب زدن دور دنیا را در مجموعه «پسری که دور دنیا را رکاب زد» آورده است.

تام، نوجوان این داستان‌هاست که احساس می‌کند دنیای واقعی باید بزرگ‌تر از دنیای اطراف خودش باشد و تصمیم می‌گیرد با دوچرخه سفر باورنکردنی‌اش را برای کشف این دنیای بزرگ آغاز کند. او ماجراجوست و در برابر رفتار و تمسخر بچه‌ها در مدرسه احساس شکست نمی‌کند و می‌خواهد پیگیر رویایش باشد. ما به عنوان مخاطبان نوجوان و حتی بزرگسال، همراه تام می‌شویم و یکی‌یکی خیابان‌ها و مغازه‌ها، دشت‌ها و دریاها، جنگل‌ها و حیوانات ناشناخته را می‌بینیم و از آن‌ها عبور می‌کنیم. ما همراه تام با فرهنگ‌ها و ارزش‌های اجتماعی انسان‌ها، با سبک زندگی‌شان و نوع حرف‌زدن و با هر چیزی که انسان‌ها را از هم متفاوت می‌کند آشنا می‌شویم.

مجموعه «پسری که دور دنیا را رکاب زد» سه جلد است؛ «جلد اول: سفر به اروپا و آفریقا»، «جلد دوم: سفر به آمریکا» و «جلد سوم: سفر به آسیا». الستر هامفریز در این سه جلد تام و دوچرخه‌اش را به تک‌تک این مناطق می‌برد و سختی‌ها، اعصاب‌خردی‌ها، شگفتی‌ها و لذت‌های یک سفر ماجراجویانه را به ما نشان می‌دهد؛ سفری که تجربه واقعی خودش است که در قالب سفر یک نوجوان روایت می‌کند.

 

در هر جلد، مطالب جالب از انسان‌های ساکن در آن قاره را در قالب تصویرگری‌های بامزه می‌بینیم و نقشه‌های تام هم موجود است. فصل‌های کتاب با عناوین مرتبط و مناسب شروع می‌شود که مخاطب را به خواندن کل فصل ترغیب می‌کند. مثلا وقتی در جلد اول یکی از عناوین فصل‌ها «ماسای، قبیله مردان نیرومند» است و در جمله اول می‌خوانید: «تام به زور سعی می‌کرد وقتی رئیس قبیله، کاسه معجون شیر و خون داغ را جلویش می‌گذارد، همان‌طور مثل قبل لبخند بزند.» آیا می‌توانید جلوی کنجکاوی‌تان را بگیرید که بقیه‌اش را نخوانید؟ که تام آن معجون را خورد یا نخورد؟ که قبیله چه شکلی است و مردمانش چه‌طور لباس می‌پوشند و حرف می‌زنند؟ گردشگری یعنی همین! کنجکاوی، ماجراجویی و چیزی که در تنت وول می‌خورد تا بیشتر بدانی، ببینی و تجربه کنی. 


یا در جلد دوم، وقتی تام از «بحران موز در دریاهای آزاد» حرف می‌زند می‌توانید از خودتان نپرسید که چرا موز؟ چون دستور ناخدای کشتی و غذای اصلی تام هم در این سفرها موز است. عجیب است؟ باید کتاب‌ها را بخوانید تا بهتر با تصمیم او آشنا شوید. یکی از فواید گردشگری این است که ما بهتر می‌توانیم نوع زندگی و تصمیم آدم‌ها را درک کنیم. مثلا حالا که ما در خانه‌مان نشسته‌ایم و غذای مامان‌پز آماده است اصلا به این فکر نمی‌کنیم که چرا باید هر روز موز بخوریم تا نیروی حرکت داشته باشیم؟ تام هم چنین حسی داشت؛ وقتی که از آفریقا عازم آمریکای جنوبی بود و می‌خواست با کشتی از دریا عبور کند، «یک دختربچه را دید که بستنی می‌خورد و برای کشتی‌ها دست تکان می‌داد. تام هم برایش دست تکان داد و فکر کرد "کاش منم یه بستنی داشتم. خیلی خیلی دلم بستنی می‌خواد." آفتاب آفریقا حسابی داغ بود. نمی‌دانست که همان‌لحظه، دخترک هم داشت پیش خودش فکر می‌کرد "خیلی خیلی دلم می‌خواست می‌تونستم سوار اون کشتی بشم".». گردشگری به ما می‌گوید با همه ضعف‌ها، قدر تجربه‌ها و داشته‌هایمان را بدانیم. 


و در جلد سوم تام با دوچرخه‌اش به آسیای خودمان می‌آید. از چین شلوغ می‌گذرد و زبان مردمش را می‌شنود و غذاهایشان را می‌خورد و کلی ماجراهای دیگر.

این مجموعه با زبان صمیمی و راحت و نگارش روانش برای مخاطبان شناخته‌شده است. کسانی که این سه جلد را می‌خوانند معتقدند با خواندن ‌آن‌ها اطلاعات ساده و جالبی درباره کشورهای مختلف فهمیده‌اند و به بچه‌هایی که به جغرافیا علاقه دارند یا حتی در آن ضعیف هستند هم پیشنهاد شده است! بامزه نیست؟ شاید خواندن این مجموعه راهی باشد برای علاقه‌مند کردن نوجوانان به درس جغرافیا!

این مجموعه با تصویرگری تام مورگان جونز و ترجمه لیدا هادی از سوی نشر اطراف منتشر شده است. نسخه‌های متفاوتی هم از آن در بازار کتاب موجود است؛ هم کاغذی و هم الکترونیک.

امروز روز گردشگری و جهان‌گردی است و الستر هامفریز می‌گوید: «همه می‌توانند دور دنیا رکاب بزنند؛ اما درواقع آدم‌های زیادی این کار را نمی‌کنند. تام انتخاب کرد. تو هم می‌توانی دور دنیا را رکاب بزنی یا یک میلیون ماجراجویی دیگر داشته باشی، اگر فقط انتخاب کنی. آیا انتخاب می‌کنی؟».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها