سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۷ - ۱۱:۵۵
انتظار چنين سكوتي نداشتم

"اگرچه آثاري از نوع «موسيقي شعر حافظ» تنها مخاطبان متخصص را به خود جذب مي‌كند، اما باز هم سكوت فعلي در برابر اين كتاب، عجيب و غير منتظره است. هرگز انتظار چنين سكوتي را در برابر اثري كه بسياري از مسائل مربوط به اعجاز كلامي حافظ را براي نخستين بار مطرح مي‌كند، نداشتم."

دره دادجو در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) با بيان اين كه تاليف «موسيقي شعر حافظ» سه سال زمان را به خود اختصاص داده است، گفت: البته در ويرايش بعدي حتما تغييرات زيادي در اين كتاب اعمال خواهد شد. به ويژه آن ويرايش، افزوده‌هاي بسيار خواهد داشت.

انتظار چنين سكوتي نداشتم
«موسيقي شعر حافظ» اثري بود كه با تمام اهميتي كه داشت، از سوي عموم جامعه ادبي كشور با سكوت مواجه شد و تنها يك نشست رونمايي براي آن با حضور مظاهر مصفا و بهاءالدين خرمشاهي در سراي اهل قلم برگزار شد. دادجو با تاييد اين واقعيت به ضرورت سپري شدن زمان براي مطرح و معرفي شدن آثار علمي اشاره كرد و يادآور شد: تصور مي‌كنم اين نوع كتاب‌ها مثل رمان نيستند كه همه نوع مخاطبي داشنه باشند. از سوي ديگر براي معرفي آنها در ميان متخصصان هم زمان لازم است. با اين حال انتظار چنين سكوتي را هم نداشتم.

نقدهايي كه من خواندم مثبت بود
وي با بيان اين كه آن چه از نقد و نظر درباره اين كتاب خوانده همه مثبت بوده‌اند، افزود: اما برخي منتقدان تصور كرده‌اند كه آنچه درباره شعر حافظ گفته‌ام، تنها در شعر او صادق است. در حالي كه اصلا چنين نظري نداشته‌ام و ندارم. در بسياري از شعرهاي فارسي از همين ظرفيت‌هايي استفاده شده كه حافظ در شعر خود از آنها سود برده است.

دادجو با مثالي اين مسئله را روشن‌تر كرد: براي مثال اگر مي‌گوييم تكرار مصوت بلند "آ" نشان‌دهنده بلندي قد است، قطعا منظورمان اين نيست كه اين تكنيك تنها در شعر حافظ استفاده شده. بلكه شاعران ديگر هم پيش و پس از حافظ از آن سود برده‌اند.

مولانا هم ظرفيت بررسي موسيقايي بالايي دارد
اين استاد ادبيات كلاسيك فارسي به مقاله اخير خود در ويژه‌نامه فرهنگ پژوهشگاه علوم انساني اشاره كرد و يادآور شد: از بين شاعران ديگر، غزليات مولانا بيش از ديگران ظرفيت بررسي از نظر موسيقي كلام را دارند. اخيرا در مقاله‌اي با عنوان "امتياز يك لحظه" دو غزل از مولانا را تحليل كردم كه هر دو از نظرمضمون، وزن و كميت ابعاد تقريبا مشابهند. ولي يك غزل بين مردم راه پيدا كرده و ديگري خير. در اين مقاله نشان داده‌ام كه چنين چيزي چگونه ممكن است.

وي تاكيد كرد: آنچه در اين جا اهميت دارد ابزار موسيقي شعر است. موسيقي شعرتنها موسيقي بيروني – يعني وزن عروضي – نيست؛ آنچه غزل‌هاي هم‌وزن را از هم امتياز مي‌دهد، موسيقي كناري، دروني، و معنوي است. يعني تمامي ابزارهايي كه رمزهاي يك شعر را براي مخاطب باز مي‌كنند و موجب امتياز آن شعر نسبت به شعرهاي ديگر مي‌شوند.

دادجو ادامه داد: هيدگر مي گويد كه شعر امتياز يك لحظه است. امتياز يك لحظه كه در يك لحظه به شاعر داده مي‌شود. حافظ معمولا از اين نوع امتيازها بيش از ديگر شاعران بهره‌مند بوده است. عنوان مقاله من هم از همين اصطلاح هيدگري گرفته شده. اين هم نكته مهمي است كه غزل مولانا با همه نابي و خودجوشي‌اش، گاه صيقل خورده نيست؛ در حالي كه غزل حافظ در كنار اين دو ويژگي، صيقلي مناسب را هم پشت سر گذاشته.

چرا غزل؟
نويسنده «موسيقي در شعر خواجوي كرماني» در پاسخ به اين كه اهميت غزل در ادب فارسي از كجا نشات مي‌گيرد، گفت: غزل محدوده و جايگاه مناسب‌تري است. موسيقي شعر نوعي هارموني و هماهنگي و متوازن‌نمايي است. حال در غزل كه بيشتر از 5 تا 15 بيت طول نمي‌گيرد، دست شاعر براي آفرينش مداوم اين موسيقي بازتر از مثلا قصيده 70 بيتي است. مگر نظامي در كل مثنوي‌هايش چند بار مي‌تواند به چنين قدرتي در موسيقي كلام دست يابد؟ البته او در چند بيت به اوج مي‌رسد، اما لزوم ادامه داستان و ضرورياتي كه از اين رهگذر به شاعر تحميل مي‌شوند، سبب مي‌شود بين اين درخشش‌هاي كلامي‌اش فاصله بيافتد. ولي غزل را مي‌توان از آغاز تا پايان با قدرت ادامه داد، به ويژه اگر حافظ باشي.

وي درباره ديگر قالب‌هاي‌ شعر فارسي، رباعي و دوبيتي نيز يادآور شد: از سوي ديگر در رباعي و دوبيتي مجال كم است. مهلت نداري. تا شروع كردي بايد تمام كني. دستت باز نيست. اگرچه بعضي دوبيتي‌هاي باباطاهر در اوج است، ولي تعداد آنها بسيار كم است.

دادجو همچنين به نقش موثر قافيه در باروري غزل اشاره كرد و ادامه داد: براي مثال در غزل سعدي، گاه آن مهره وزيني را كه بايد در غزل باشد نمي‌بينيم. ما در غزل بيت را با قافيه تمام مي‌كنيم و مخاطب را آماده مي‌كنيم كه "حواست باشد! دارم بيت بعدي را شروع مي‌كنم." قافيه را در غزل مي‌توان با "حلقه اتصال بين سكانس‌هاي يك فيلم مقايسه كرد.

قافيه يا حلقه اتصال؟
وي با اشاره به بخشي از كتاب «موسيقي شعر حافظ» گفت: در صفحه 102 كتاب تلاش كرده‌ام نقش راهبردي قافيه غزل را با حلقه اتصال سكانس‌هاي يك فيلم كه در پلان‌هاي پاياني يك سكانس جاگيرمي‌شوند، مقايسه كنم. در اين بخش از قول رابرت مك كي در كتاب «داستان، ساختار، سبك و اصول فيلمنامه‌نويسي» آمده است: "داستاني كه در آن حركت و پيشروي احساس نشود در انتقال از هر صحنه به صحنه بعد با مشكل مواجه مي‌شود. چنين داستاني فاقد تداوم است زيرا ميان حوادث آن حلقه اتصال وجود ندارد... (پس بايد تدبيري انديشيد) كه بيننده به راحتي از يك حلقه به حلقه بعد حركت كند. بنابراين ... بين دو صحنه نياز به عنصر سومي داريم كه ته صحنه الف را به سر صحنه ب متصل كند... ."

دادجو تاكيد كرد: اگر هر سكانس را يك بيت در نظر بگيريد، قافيه همين حلقه اتصال بين بيت‌هاست كه خواننده را براي بيت بعد و ادامه ماجرا آماده مي‌كند.

هنوز جنين هم نيست
نويسنده «امتياز يك لحظه» با بيان اين كه اين پژوهش هنوز تبديل به جنين نيز نشده است، خاطرنشان كرد: كتاب «موسيقي شعر حافظ» هنوز يك نطفه است و حتي جنين هم نشده است. همه مباحث اين كتاب قابليت بسطي بسيار بيش از اين را دارند كه فعلا مطرح شده‌اند. براي مثال همين بحث قافيه.

وي يادآور شد: فكر مي‌كنيد عوام براي چه حافظ مي‌خوانند در حالي كه بي شك آن را نمي فهمند؟ يكي از دلايل اين امر، همين قافيه‌هاي هوشمندانه حافظ است. قافيه آنها را به دنبال خود مي‌كشد؛ مثل مهره مار. قافيه در بيت حافظ همه انرژي غزل را در خود جذب مي‌كند و نگاه مي دارد و در پايان هر بيت، مي‌كوبد بر سر خواننده. خواننده به اميد يك ضربه ديگر است كه تا بيت بعد و همين طور تا آخر غزل با آن همراهي مي‌كند و ادامه مي‌دهد.

هيچ كس توجه نكرد
دادجو با گلايه از اين كه هيچ كس تا كنون به بخش "يك مصرع و دو موسيقي" اين كتاب توجه نكرده است، گفت: يكي از دلايل موفقيت حافظ، قرار دادن صحيح هر ركن عروضي در جايگاه دقيق و هنري آن است و اين همان كاري است كه او با شعر گذشتگان يا هم‌دوره‌هاي خود انجام داده؛ يعني همين جابجايي‌هاي ظريف اركان جمله‌ها و بيت‌هاي آنها براي رسيدن به بهترين فرم ممكن در غزل؛ و به كارگيري تقدم و تاخرهاي اركان عبارات براي دست يافتن به نتايج مورد نظر.

وي با اشاره به غزلي از حافظ با مطلع "تاب بنفشه مي‌دهد طره مشكساي تو/ پرده غنچه مي‌درد خنده دلرباي تو" يادآور شد: شاه‌بيت اين غزل بيت سوم آن است و مصرع نخست همين بيت، شايد يكي از زيباترين مصرع‌هاي شعر فارسي باشد. آنجا كه مي‌گويد: "من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمي مي‌كشم از براي تو".

دادجو در توضيح بيشتر اظهار داشت: وزن "مفتعلن مفاعلن" اين غزل، از وزن‌هاي شاد و ضربي است. در دو بيت نخست هم موسيقي شادي را ايجاد مي‌كند. ولي با رسيدن به مصرع نخست بيت سوم – يعني مصرع "من كه ملول گشتمي.." – ناگهان همين وزن شاد، فضايي غمگين و رخوتناك ايجاد مي‌كند. تنها از راه رسوخ به رگ و ريشه كلمات و تحليل دقيق موسيقي دروني و معنوي مي‌توان به راز اين تغيير شگفت‌انگيز پي برد. من در اين بخش، دليل اين تغيير را نشان داده‌ام. حتي به آزمايشگاه رفتيم و ثابت كرديم كه در اين مصراع، هجاي "لول" در واژه "ملول"، 20 ديسابل از هجاي "س" در واژه "نفس" انرژي بيشتري دارد و به لحاظ زير و بمي هم، 40 هرتز از آن قوي‌تر است.

«موسيقي شعر حافظ» اثر دره دادجو، از مهم‌ترين آثاري است كه در حوزه تحليل موسيقايي شعر فارسي تاكنون به رشته تحرير درآمده. اين كتاب كه مي‌تواند تكمله‌اي مستقل و مهم بر اثر كلاسيك محمدرضا شفيعي كدكني – موسيقي شعر – به شمار آيد، در سال گذشته از سوي انتشارات زرباف اصل منتشر شد، در شمارگان 1100 نسخه و با قيمت 6000 تومان.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط