یکشنبه ۷ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۶
سفر به وادی «طلب» در منطق‌الطیر

خراسان‌رضوی - وادی طلب، نخستین منزل از هفت وادی سلوک عرفانی عطار، راهی است پر از رنج و سختی، اما با رهایی از تعلقات و فنای نفس، سالک را به نور ذات الهی می‌رساند. در این وادی، هدهد دانا مرغان را با چالش‌ها و اسرار این سفر آشنا می‌کند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – زهره مظفری‌پور، نویسنده، محقق و پژوهشگر ادبی: در قسمت قبل تا آنجا گفتیم که هدهد دانا به توضیح وادی‌ها می‌پردازد و در مورد هر وادی توضیح کامل و مفصلی ارائه می‌کند و مرغان با اشتیاق کامل گوش فرا می‌دهند.

اولین وادی از وادی‌های هفت‌گانه عطار «طلب» است.

طلب، در لغت به معنی خواستن و طلب کردن است و در واقع طلب جستن حق را گویند به طریقه عبودیت و بندگی. شیخ عطار اولین وادی از هفت وادی تصوف را وادی طلب می‌داند و این وادی اولین منزلی است که عارف در آن فرود می‌آید و مسیر خود را به سوی الله آغاز می‌کند.

طلب، اولین منزل راه پرخون عشق است که باید در آن هرچه از علاقه و ملکیت است انداخت و هرچه که پیش آید به جان پذیرفت.

هدهد دانا به مرغان می‌گوید که زمانی به این وادی فرود بیایی هزاران و بلکه صد رنج و سختی به تو خواهد رسید، برای مثال پرنده‌ای به نام طوطی که پرهای رنگارنگ دارد و تقریباً جثه و اندامی درشت دارد، مانند مگسی بی‌ارزش و ناچیز به حساب می‌آید. (منظور درشتی اندام و جثه در درگاه ایزد یکتا یکسان است و چه بسا بی‌ارزش)

هدهد می‌گوید سال‌ها باید در این جایگاه (وادی) رنج بکشی و سختی پشت سر بگذاری که حال درونی تو منقلب گردد و ناخالصی‌هایت از بین برود در اینجا ملک و پادشاهی را باید رها کنی و نیز هر آنچه که داری را:

چون فرو آیی به وادیّ طلب

پیشت آید هر زمانی، صد تعب

صد بلا در هر نفس اینجا بود

طوطی گردون مگس اینجا بود

جدّ و جهد اینجات باید سال‌ها

زانک اینجا قلب گردد حال‌ها

مُلک اینجا بایدت انداختن

مِلک اینجا بایدت در باختن

هدهد راهبر و دانای راه می‌گوید که در این وادی باید که رنج و درد سختی را تحمل کنی و ترک همه‌چیز نمایی و هر چیزی که داری را باید فدا کنی و آن زمان که دل تو از صفات بشریت پاک شد و هیچ گونه تعلقی در تو یافت نشد آنگاه نور خداوندی بر تو تابیدن می‌گیرد.

هدهد ادامه می‌دهد که حتی اگر در راه رسیدن به سیمرغ (خداوند)، آتش پدیدار شود و صد هزاران وادی ناخوشایند به وجود آید تو باید که از میان شعله‌ها رقص کنان عبور کنی و بیمی به دل راه ندهی:

در میان خونت باید آمدن

وز همه بیرونت باید آمدن

چون نماند هیچ معلومت به دست

دل بباید پاک کرد، از هرچ هست

چون دل تو پاک گردد از صفات

تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

گر شود در راه او آتش پدید

ور شود صد وادی ناخوش پدید

خویش را از شوق او دیوانه وار

بر سر آتش زند پروانه وار

شیخ عطار در اولین وادی توسط هدهد هشدارهای لازم برای رفتن به وادی‌ها را بیان می‌دارد از این رو هدهد ادامه می‌دهد که زمانی که دیوانه و مست شدی در این وادی، آنگاه جرعه‌ای از شراب تجلیات الهی را نوش خواهی کرد و هر دو عالم را یکسره فراموش می‌کنی.

ماهی تشنه به دریایم و این است عجب

که تمنا بود از شست قضا قلابم

هدهد با بیان این بیت می‌گوید که در حالی غرق در دریا هستی که هرگز تشنگی‌ات رفع نخواهد شد چرا که اسرار آن محبوب را از جان خویش و با تمام وجود خویش طلب می‌نمایی.

سِر طلب گردد ز مشتاقی خویش

جرعه‌ای می خواهد از ساقی خویش

جرعه‌ای زان باده چون نوشش شود

هر دو عالم کل فراموشش شود

غرقهء دریا بماند خشک لب

سِّر جانان می‌کند از جان طلب

با این سخنان مرغان همه مدهوش گشتند و تشنه کلام جانبخش هدهد شدند.

بنابراین هدهد دانا زمانی که آن همه اشتیاق و سوز را می‌بیند ادامه می‌دهد که: هر کس که شناختی از اسرار و رازها ی الهی بداند، پس هیچگاه از اژدهایی که به شکار جان آمده است نمی‌هراسد؛ منظور اشتیاقی که برای جان دادن در راه هدف داشتن است و اگر کفر و لعنت با هم نیز بر او وارد شوند او می‌پذیرد تا شاید دری از درگاه الهی بر روی او گشاده شود.

ز آرزوی آنکه سِر بشناسد او

ز اژدهای جان ستان نهراسد او

کفر و لعنت گر به هم پیش آیدش

در پذیرد تا دری بگشاید ش

آنگاه دلیل پذیرفتن کفر و دین را می‌گوید و بیان می‌دارد که: هنگامی که آن در به رویش باز شد دیگر کفر و دین معنی ندارد؛ زیرا در درگاه الهی کفر و دینی وجود ندارد و هرچه هست نور است و پاکی.

چون درش بگشاید چه کفر و چه دین

زان که نبود زان سوی در، آن و این

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها