چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۷
میان واقعیت و روایت: چالش‌های خاطره‌نگاری دفاع مقدس در عصر امروز

یک خاطره‌پژوه گفت: برای ارزیابی ایرادهای کتاب «دا» باید به زمان انتشار آن توجه کرد؛ این اثر در دهه ۷۰ مخاطب جذب و شور در بازار کتاب دفاع مقدس ایجاد کرد و ارزش آن باید در همان بستر زمانی سنجیده شود.

سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ماهرخ ابراهیم‌پور: در طول دوران دفاع مقدس، خاطره‌نگاری همواره یکی از ابزارهای ثبت و بازنمایی تجربه‌های زیسته رزمندگان بوده است. با این حال، از همان ابتدا چالش‌هایی در زمینه راستی‌آزمایی خاطرات وجود داشته است؛ چرا که بسیاری از روایت‌ها بر پایه تجربه شخصی راوی شکل می‌گرفت و مولفان کتاب‌ها موظف بودند با پژوهش و بررسی دقیق، صحت آن‌ها را تأیید کنند. با گذشت چند دهه از جنگ تحمیلی، اهمیت این موضوع افزایش یافته است، زیرا آثار منتشرشده نه تنها ارزش تاریخی دارند، بلکه به‌عنوان منابع آموزشی و پژوهشی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.

در دو دهه اخیر، حجم آثار خاطره‌ای در قالب خودنوشت، خاطره شفاهی و زندگی‌نامه‌های مستند به‌طور چشمگیری افزایش یافته است. این رشد، هرچند مثبت از منظر ثبت تاریخ شفاهی، باعث بروز آسیب‌هایی نیز شده است؛ از جمله پراکندگی در تقسیم‌بندی آثار، ضعف در راستی‌آزمایی خاطرات و تداخل میان روایت‌های شخصی و مستند. برخی کتاب‌ها پس از چندین بار تجدید چاپ با نقدهایی روبه‌رو شده‌اند و بخش‌هایی از خاطرات آن‌ها در فضای مجازی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

این وضعیت نشان می‌دهد که خاطره‌نگاری در دفاع مقدس نیازمند چارچوب علمی و استانداردسازی است؛ به‌گونه‌ای که اصالت روایت حفظ شود، صحت تاریخی مورد تأیید قرار گیرد و همزمان برای مخاطب قابل فهم و جذاب باشد. تنها در این صورت می‌توان از آثار خاطره‌ای به‌عنوان منابع معتبر پژوهشی و فرهنگی بهره برد. در روزهای اخیر بحث‌هایی درباره کتاب «دا: خاطرات سیده زهرا حسینی» بیان شد که با توجه به انتشار کتاب «خاطره و خاطره‌نگاری» تالیف محسن شاهرضایی با او به گفت‌وگو نشستیم.

کتاب «خاطره و خاطره‌نگاری» با رویکرد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیشتر یک کتاب برای دانشجویان است تا علاقه‌مندان به این حوزه. چرا این‌قدر مختصر؟

بخشی از این روند را دانشگاه امام حسین (ع) آغاز کرده بود. هدف این بود که تجربه‌های عملی و زیسته به «دانش انضمامی» تبدیل شود. به‌عنوان مثال، اگر به حدود ۴۰ سال پیش و دوران جنگ بازگردیم، می‌بینیم که در آن زمان نهضت خاطره‌نگاری در سپاه و برخی نهادهای دیگر شکل گرفت؛ به‌ویژه در سپاه، زیرا بخش عمده نیروها را دانش‌آموزان و جوانان تشکیل می‌دادند.

سؤال اصلی این است که این تجربه‌ها چگونه می‌توانند به دانش تبدیل شوند و برای این منظور باید از چه مسیری عبور کرد. در آن دوران، ما پشتوانه نظری و تجربی مشخصی برای خاطره‌نگاری، خاطره‌گویی و خاطره‌گیری نداشتیم. رزمندگان وقتی از جبهه به پشت جبهه بازمی‌گشتند، در مسجدها، مدارس، جمع‌های خانوادگی و محافل دوستانه درباره اتفاقات جبهه صحبت می‌کردند و روایت می‌کردند که چه گذشته است. این روایت‌ها در ابتدا به‌صورت خاطرات شفاهی و ابتدایی شکل گرفت.

به‌تدریج، این خاطرات مکتوب شد و در اختیار دیگران قرار گرفت و زمینه‌ای برای تبدیل تجربه‌های زیسته به دانش فراهم آمد. اکنون حتی می‌توان نام آن را «صنعت خاطره‌گیری، خاطره‌گویی و خاطره‌نگاری» گذاشت؛ چرا که این حوزه به‌تدریج رشد کرد و از خاطرات فردی به خاطرات جمعی رسید. حاصل این روند، تدوین کتاب یا درسنامه‌ای شد که هدف آن، تبدیل آن تجربه‌ها به دانشی انضمامی بود.

من در آن دوره دانشجو بودم و از نزدیک شاهد شکل‌گیری نهضت خاطره‌نگاری در سپاه و بسیج بودم. همان تجربه‌ها را خواستند به شکلی عینی و نظام‌مند استخراج کنند؛ به‌گونه‌ای که سیر تاریخی شکل‌گیری خاطره‌نگاری در قالب یک درسنامه ارائه شود. این اثر بیشتر برای دانشجویان تدوین شد؛ به‌ویژه دانشجویان رشته‌های فرهنگی و رسانه‌ای که مباحث خاطره‌گیری و خاطره‌گویی با حوزه تخصصی آن‌ها ارتباط دارد. به همین دلیل، دانشگاه امام حسین نیز آن را منتشر کرد.

طبیعتاً کتاب حجم زیادی ندارد و ساختاری آموزشی و درسنامه‌ای دارد و با نگاهی تاریخی، روند شکل‌گیری خاطره‌نگاری در جریان جنگ توسط بسیج و سپاه را بررسی می‌کند. در نهایت، اثری منتشر شد که اکنون یکی دو سال از انتشار آن گذشته و جزئیات دقیق، از جمله تعداد صفحات، در خاطرم نیست؛ اما به هر حال کتابی است که در خدمت این بحث قرار گرفته است.

با توجه به اهمیت زبان و لحن در خاطره‌نگاری، برخی معتقدند لحن و زبان راوی باید به شکل اولیه حفظ شود، در حالی که گروهی دیگر بر این باورند متن باید تا حدی پالایش شود تا مخاطب راحت‌تر ارتباط برقرار کند. به نظر شما، رعایت لحن راوی در خاطره تا چه حد ضروری و قابل توجه است؟

به نظر من، هرچه به اصالت‌ها نزدیک‌تر باشیم، طبیعتاً بهتر است و در این مسئله تردیدی وجود ندارد. با این حال، اگر لحن روایت به‌گونه‌ای وارد متن شود که کتاب برای عموم مخاطبان نامفهوم باشد، این خود به‌نوعی ضعف اثر محسوب می‌شود. بنابراین، به گمان من بهترین راه، استفاده از ترکیبی متعادل از این دو رویکرد و بهره‌گیری از ابزارهایی مانند پی‌نویس است.

برای مثال، اگر راوی لهجه داشته باشد و متعلق به یکی از قومیت‌ها باشد، نمی‌توان این ویژگی را نادیده گرفت و روایت را به‌طور کامل به زبانی کاملاً معیار و یکدست تبدیل کرد؛ چرا که در این صورت، اصالت روایت از بین می‌رود و بسیاری از ظرافت‌ها، صحنه‌پردازی‌ها و جزئیات معنایی حذف می‌شود.

از سوی دیگر، اگر لحن گفتاری و لهجه را به‌طور کامل و بی‌واسطه وارد متن کنیم، ممکن است برای خواننده خسته‌کننده شود؛ به‌گونه‌ای که پس از خواندن چند صفحه، ارتباط خود را با متن از دست بدهد یا دچار سردرگمی شود و کتاب را کنار بگذارد.

بنابراین، به نظر من باید رویکردی تلفیقی در پیش گرفت. این کار نیازمند مهارت و هنرمندی بالاست؛ به‌گونه‌ای که در عین حفظ اصالت روایت، جذابیت متن نیز از دست نرود. یکی از ابزارهای مؤثر در این زمینه، استفاده از پی‌نویس‌ها در کتاب است. ترکیب این روش‌ها می‌تواند بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد. فکر می‌کنم در کتاب نیز به نمونه‌هایی در این زمینه اشاره کرده‌ام.

در خاطره‌نگاری، زمان و مکان دو عنصر کلیدی هستند که به اصالت و درک درست رویدادها کمک می‌کنند. توجه به تقدم و تأخر زمانی و ویژگی‌های مکانی می‌تواند تفاوت میان یک خاطره معتبر و یک روایت ناقص را مشخص کند. با توجه به این اهمیت، سؤال این است: در خاطراتی که مطالعه کرده‌اید، تا چه میزان به رعایت دقیق زمان و مکان توجه شده و آیا این اصل در آثار به‌خوبی رعایت شده است؟

طبیعی است که خاطره ذاتاً با زبان آمیخته است و ما نمی‌توانیم آن را از زبان جدا کنیم. اخیراً کتابی می‌خواندم که در آن، نقش «زمان» به‌عنوان بُعد چهارم در علم فیزیک، به‌صورت علمی و البته تا حدی سنگین، توضیح داده شده بود. از همین منظر، من هرگز نمی‌توانم عنصر زمان را از خاطره جدا بدانم؛ چرا که خاطره اساساً در بستر زمان شکل می‌گیرد.

بنابراین، زمانی که به‌عنوان فردی در حال نوشتن خاطرات خود هستم، یا به‌ویژه وقتی خاطرات دیگران را می‌نویسم یعنی به خاطره‌نویسی دگرنوشت می‌پردازم باید به عنصر زمان توجه جدی داشته باشم. تقدم و تأخرهای زمانی، به‌خصوص در موضوعاتی مانند جنگ، عملیات‌ها، تصمیم‌گیری‌ها، رویدادها و وقایع، اهمیت تعیین‌کننده‌ای دارند؛ زیرا همه این امور به زمان وابسته‌اند.

از این رو، زمان عنصری جدایی‌ناپذیر و لاینفک از خاطره است و در خاطره‌نگاری اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد؛ چه زمانی که خاطرات دیگران را می‌نویسیم و چه زمانی که خاطرات خودمان را ثبت می‌کنیم. از آنجا که خاطره به مرور زمان شکل می‌گیرد و دچار فرسایش می‌شود، ممکن است ترتیب و توالی زمانی وقایع به‌درستی به یاد نماند، در حالی که این توالی از اهمیت بالایی برخوردار است.

در کنار زمان، عنصر مکان نیز در خاطره‌نگاری اهمیت ویژه‌ای دارد. اگر رویدادی در مکان خاصی برای من رخ داده است، باید نسبت به حفظ اصالت آن مکان حساس باشم و ویژگی‌ها و مؤلفه‌های مکانی آن را به‌درستی بشناسم و بازنمایی کنم.

اگر عملیاتی در منطقه‌ای خاص رخ داده باشد، نمی‌توان بدون توجه به عنصر مکان، آن را از زبان فرد دیگری روایت کرد. از این رو، به نظر من زمان و مکان به‌صورت هم‌زمان، اجزای لاینفک خاطره‌نگاری هستند. البته ممکن است مباحث علمی سنگین‌تری نیز در این زمینه مطرح شود که مجال پرداختن به آن‌ها در این گفت‌وگوی کوتاه نیست، اما توجه به این عناصر اهمیت فراوانی دارد.

در حوزه دفاع مقدس، پدیده‌ای با عنوان «خاطره شفاهی» وجود دارد که به نظر می‌رسد از دهه ۱۳۹۰ به بعد بیش از گذشته گسترش یافته است؛ به این معنا که فردی نزد یک راوی می‌رود، خاطرات او را ثبت می‌کند و سپس بر اساس آن‌ها کتابی تدوین می‌شود. این در حالی است که در دهه‌های اولیه، بیشتر با خاطرات خودنوشت مواجه بودیم. امروزه اما این پدیده رشد قابل توجهی داشته و کتاب‌های بسیاری در این قالب منتشر می‌شود که متأسفانه بخش قابل توجهی از آن‌ها از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند.

سؤال این است که چرا در سال‌های اخیر این نوع خاطره‌نگاری تا این اندازه گسترش یافته است؟ آیا این رشد به سیاست‌های ناشران و استقبال بازار نشر بازمی‌گردد یا عوامل دیگری در شکل‌گیری و گسترش این پدیده نقش داشته‌اند؟

من نمی‌خواهم صرفاً سخنی کلی و بدون پشتوانه مطرح کنم؛ واقعیت این است که این موضوع نیازمند پژوهش جدی است. تقسیم‌بندی‌های متعددی که امروز در گونه‌های خاطره و آثار مستند دیده می‌شود از خاطره شفاهی گرفته تا زندگی‌نامه داستانی، زندگی‌نامه مستند، رمان، روایت مستند، روایت داستانی، زندگی‌نامه روایی و عناوین مشابه به‌قدری متنوع و بعضاً مبهم شده‌اند که حتی در داوری‌ها و تألیف کتاب‌ها نیز محل اختلاف و سردرگمی‌اند.

من شخصاً در کتاب‌های مختلف با انواع و اقسام این عناوین مواجه شده‌ام؛ به‌گونه‌ای که گاه اگر اشتباه نکنم، شاید با ده تا پانزده عنوان متفاوت برای یک گونه مشابه روبه‌رو هستیم. به نظر من، لازم است این مسئله یک بار برای همیشه در یک مرجع علمی معتبر مورد تحقیق و مداقه قرار گیرد.

پیشنهاد عملی من این است که جمعی از صاحب‌نظران و عالمان این حوزه گرد هم آیند؛ حتی می‌توان هم‌اندیشی یا نشست علمی مشخصی در این زمینه برگزار کرد تا این عناوینی که امروز بر روی کتاب‌ها درج می‌شود، به‌صورت دقیق مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در نهایت، این جمع علمی می‌تواند به اجماعی برسد و مشخص کند که، برای مثال، ما از این پس با پنج گونه مشخص و تعریف‌شده روبه‌رو هستیم.

چنین جمع‌بندی‌ای را می‌توان به نهادها و دستگاه‌های متولی این حوزه پیشنهاد داد؛ از جمله اندیشکده‌هایی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، مانند اندیشکده پایداری. به نظر من، لازم است این موضوع یک بار به‌صورت جدی و علمی سامان‌دهی شود تا پس از آن بدانیم هر اثری دقیقاً در چه قالب و گونه‌ای تعریف می‌شود. در اینجا نیز قصد من نه دفاع مطلق است و نه تکذیب؛ بلکه صرفاً طرح یک مسئله و ارائه پیشنهادی برای سامان‌بخشی به وضعیت موجود است.

درباره آسیب‌های این وضعیت، بحث مفصل است و جای طرح آن در این مصاحبه کوتاه نیست؛ اما واقعیت این است که همان‌طور که شما اشاره کردید، این تنوع و پراکندگی در تقسیم‌بندی‌ها آسیب‌زا شده است. در بسیاری موارد، حتی مخاطب نیز متوجه تفاوت میان خاطره، خاطره مکتوب و خاطره شفاهی نمی‌شود. شاید در اصطلاح «خاطره شفاهی» منظور این باشد که متن چندان مدون نشده یا از ابزارهای ادبی برای جذاب‌سازی اثر کمتر استفاده شده است و به همین دلیل چنین نام‌گذاری‌ای صورت گرفته، اما این مسئله همچنان محل ابهام است.

در مورد این‌که آیا فروش این آثار عامل اصلی گسترش آن‌هاست یا نه، واقعاً چنین تصوری ندارم و فکر نمی‌کنم تأثیر تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. در هر حال، مخاطبان این کتاب‌ها تا حد زیادی شناخته‌شده و محدودند. البته ما باید تلاش کنیم دامنه مخاطبان را گسترش دهیم و این آثار را، در عین حفظ اصالت‌ها، جذاب‌تر کنیم؛ چرا که در غیر این صورت، این کتاب‌ها تنها برای گروه خاصی از مخاطبان باقی می‌مانند.

این‌که چرا تعداد آثار موسوم به «خاطره شفاهی» افزایش یافته است، واقعاً نمی‌توانم با قطعیت اظهارنظر کنم؛ نه آمار دقیقی در اختیار دارم و نه پژوهش مشخصی در این زمینه انجام داده‌ام.

شما جزو داوران کتاب سال دفاع مقدس هستید حتماً در داوری کتابها با انبوه خاطره شفاهی برخورد کردید؟

بله، اگر به آثار ارائه‌شده در رویدادهایی مانند «کتاب سال دفاع مقدس» نیز نگاه کنیم، می‌بینیم که بخش قابل توجهی از کتاب‌ها در حوزه خاطره و مستند قرار می‌گیرند؛ حوزه‌ای که شامل خاطره، زندگی‌نامه و گونه‌های مشابه است و یکی از بخش‌های پرحجم ادبیات دفاع مقدس به شمار می‌آید.

این اقبال به آثار مستند و خاطره‌محور می‌تواند ریشه در نیازهای علمی و پژوهشی داشته باشد. من می‌توانم به‌صورت کلی دلایلی را مطرح کنم، اما از آنجا که این دلایل مبتنی بر یک پژوهش منسجم نیست و اتفاقاً در هفته پژوهش نیز قرار داریم، ترجیح می‌دهم در این باره داوری کلی نکنم و بیش از این وارد بحث نشوم.

میان واقعیت و روایت: چالش‌های خاطره‌نگاری دفاع مقدس در عصر امروز

احتمالاً شنیده‌اید که سعید طاوسی مسرور، تاریخ‌نگار و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با فرهیختگان به کتاب «دا، خاطرات زهرا حسینی» اشاره کردند و درباره آن بحث‌هایی مطرح شد؛ برخی افراد به محتوای تاریخی کتاب و برخی نکات گفته‌شده توسط راوی ایراد گرفتند. حالا پس از چندین چاپ، برخی از این ایرادها هنوز هم رفع نشده‌اند.

سؤال این است که آیا چنین کتابی که تاکنون ۱۶۰ بار تجدید چاپ شده، امکان ویرایش دارد؟ و وقتی به محتوای آن ایراد وارد می‌شود، چه نکات و پیام‌هایی می‌تواند برای کسانی که در حوزه خاطره‌نگاری یا خاطره شفاهی فعالیت می‌کنند، داشته باشد؟

اولاً، توجه و دقت پژوهشگران به چنین آثار، فی‌نفسه ارزشمند است. چه این توجه به نقد و اصلاح کتاب باشد و چه به صورت ایرادگیری، نشان‌دهنده آن است که پژوهشگران و علمای ما نسبت به ژانر پایداری و ادبیات دفاع مقدس بی‌تفاوت نیستند و این خود فی‌نفسه ارزشمند است.

اما درباره ایراداتی که به کتاب وارد می‌شود، باید به زمان انتشار آن توجه کرد. اگر به خاطرم باشد، این کتاب مربوط به دهه ۷۰ است، یعنی حدود ۳۰ سال پیش. در آن زمان، این اثر توانست توجه‌ها را جلب کند، مخاطب جذب کند و شور و هیجان ایجاد کند؛ به‌ویژه در بازار کتاب‌های دفاع مقدس. بنابراین، موفقیت کتاب باید در زمان خودش سنجیده شود و نمی‌توان آن را صرفاً با معیارهای امروز ارزیابی کرد. همان‌طور که نمی‌توانیم دستاوردهای چند صد سال پیش را با معیارهای امروز بسنجیم، باید هر پدیده علمی و پژوهشی را در بستر زمان خود مورد مطالعه قرار دهیم.

با این حال، اگر ایراداتی هم وجود داشته باشد، قطعاً قابل اصلاح است. در این زمینه، لازم است نویسنده و راوی کتاب در جریان قرار گیرند و همراهی کنند تا اصلاحات انجام شود؛ البته در صورتی که رضایت داشته باشند.

به نظر من، این توجه پژوهشگران و نقدهایی که ارائه می‌دهند، پدیده‌ای ارزشمند است و نشان‌دهنده آن است که بی‌تفاوتی وجود ندارد. می‌دانم که پایان‌نامه‌ها، پژوهش‌ها و مقالاتی نیز درباره این کتاب نوشته شده است و فی‌نفسه این روند را مبارک و میمون می‌بینم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها