سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): فرامرز پایور از تأثیرگذارترین چهرههای موسیقی دستگاهی ایران در دوره معاصر است؛ شخصیتی که جدا از نوازنده و آهنگساز بودنش، بنیانگذار شیوهای نوین در آموزش، اجرا و آهنگسازی برای سنتور و ارکستر ایرانی شد. پایور برخلاف بسیاری از نوازندگان نسل قبل خود، موسیقی را با رویکردی کاملاً ساختارمند ارائه و آموزش میداد. آثار او مبتنی بر انسجام ملودیک، جملهبندی دقیق، رعایت وزن و ریتم و پرهیز از پراکندهگویی موسیقایی است. او از معدود آهنگسازانی بود که توانست برای ارکستر سازهای ملی قطعاتی بنویسد که از نظر ساختار، با استانداردهای آهنگسازی کلاسیک قابل مقایسه باشد. او برخی از حرکات و تکنیکهایی را که در پیانو و سازهای غربی وجود داشت، برای سنتور بومیسازی کرد؛ بدون اینکه هویت موسیقی ایرانی مخدوش شود. این کار باعث شد سنتور از حالت تکصدایی محدود خارج شود و ظرفیتهای مدرنتری پیدا کند. پایور نه به سمت نمایش افراطی تکنیک میرفت و نه موسیقی احساسی بدون ساختار. تعادل عنصر مهم آثار اوست؛ همان ویژگیای که موسیقیاش را با مفهوم و در عین حال دلنشین کرده است.
پایور موسیقی اصیل ایرانی را حفظ کرد، اما آن را بهروز و قابل فهم برای نسل جدید ارائه داد. او نه سنت شکنی افراطی داشت و نه در گذشته مانده بود؛ همین میانگینرو بودن، موسیقی او را ماندگار کرد و مخاطب امروز میتواند با آثار او ارتباط بگیرد.
سبک نوین سنتورنوازی، بنیاد الگوی اجرایی ارکستر سازهای ملی و ایجاد شیوه آموزشی منسجم و نظاممند، صرفاً فعالیت های او نیستند؛ بلکه جریان فرهنگیِ پایداری هستند که پس از او نیز ادامه یافت.
۱۸ آذر همزمان با سالروز درگذشت فرامرز پایور، این موسیقیدان، مدرس و نوازنده است و همین بهانهای شد تا سراغ رضا مهدوی، کارشناس موسیقی، نوازنده، مدرس و دبیر سابق جشنواره بینالمللی موسیقی فجر برویم و درباره فرامرز پایور با او گفتوگو کنیم.
جایگاه فرامرز پایور را در تاریخ موسیقی دستگاهی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
فرامرز پایور، پس از استادش ابوالحسن صبا که ما آن را مکتب صبا میدانیم، در یکصد سال گذشته یکی از ستونهای مهم موسیقی ملی ایران به شمار میآید. چه در دوران حیات و چه پس از درگذشت ایشان، واژه «استاد» به معنای حقیقی کلمه برازنده او بوده است؛ چرا که هم شاگردان بسیاری تربیت کرد، هم سبک، سیاق و شیوهای ویژه در سنتورنوازی را ترویج داد، و هم در عرصه آهنگسازی و تنظیم، فضای تازهای در موسیقی ایرانی به وجود آورد که در گذشته سابقه نداشت و همچنان نیز پس از او با همان قوت ادامه نیافته است.
علاوه بر این، پایور گروهنوازی را در موسیقی ایرانی احیا و بنیانگذاری کرد. هرچند از دوره قاجار نیز نمونهها و اسنادی از گروهنوازی وجود دارد، اما آنچه اهمیت دارد این است که پایور این جریان را بهصورت گستردهتری توسعه داد و در موسیقی دستگاهی نمود پیدا کرد؛ چنانکه آثار او در ایران و حتی در دیگر کشورها بهوضوح نمود یافت و بهعنوان یکی از شناسههای موسیقی ملی ایران شناخته شد. باید اذعان کرد که هنوز هم نمونهای با کیفیت ارکستراسیون او چه از نظر نوع صدادهی اصیل و چه از منظر گردآوردن بزرگان موسیقی در کنار یکدیگر امروز، متأسفانه یا خوشبختانه، در دست نداریم.
پس از انقلاب نیز نمونهای که بتوان آن را در امتداد آن سنت دانست، «ارکستر اساتید» بود؛ جمع پنج تا شش نفر از برجستهترین استادان که هر ساز در کنار هم قرار گرفتند و در تالار وحدت اجرا کردند. شاخصه مهم پایور، نظم او بود، نظمی که در میان موسیقیدانان، چه در گذشته و چه امروز، کمتر میتوان نمونه آن را یافت. موسیقیدانی که همانند یک شخصیت نظامی همزمان با داشتن انضباطی بینظیر و رعایت دقیق اصول کاری، در عین حال رئوف، مهربان و راهنما بود و به پرسشهای همه پاسخ میداد و تمامی افراد را به شاگردی میپذیرفت، مگر آنکه آن فرد خودش نمیخواست و کنار میکشید. این پنج شاخصه رفتاری او، تا به امروز در هیچکس یافت نمیشود، علیرغم شهرت فراوانی که بسیاری از استادان همدوره او داشتند. حتی استادانی که در امروزه فعال هستند، توانایی و تعهدی مشابه پایور ندارند که مانند او تمام زندگی خود را وقف موسیقی کرده باشند. استاد فرامرز پایور با وجود اینکه کارمند وزارت اقتصاد و امور دارایی و ممیز مالیاتی بود، تمام توان و زندگی خود را به موسیقی اختصاص داد.
مهمترین تاثیر پایور را بهویژه بر سنتور و موسیقی سنتی ایران در چه میدانید؟
او نه تنها در سنتور، بلکه در سبک و سیاق گروهنوازی، و نحوه تنظیم و آهنگسازی موسیقی را الگوییسازی و شاخصگذاری کرد. پایور الگویی ایجاد کرد که بعدها بسیاری از هنرمندان و گروهها از آن تأثیر گرفتند؛ نمونههایی مانند پرویز مشکاتیان و گروه شیدا، گروه عارف و دیگر گروههای شناختهشده، همه در رفتار و روش خود از آثار و الگوی پایور الهام گرفتهاند و تأثیر او در شکلگیری این نسلها به وضوح مشهود است.
حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، جلال ذوالفنون، رضا شفیعیان و همه آن افرادی که در جشن هنر شیراز در دهه ۵۰ شرکت میکردند، متاثر از فرامرز پایور بودند. بعد از انقلاب نیز این گروهها باز هم متاثر از فرهنگ استاد فرامرز پایور بودند.
نظام فکری ایشان توی تنظیم آهنگ و آهنگسازی چه ویژگی هایی داشت؟
نظام فکری او اصالت، به شرط نوآوری بود. یعنی پایور ضمن حرمت به استادان بزرگی مثل علینقی وزیری و ابوالحسن صبا، ذوق ورزیهایی در نوع تنظیم، مضرابگذاری و نتنویسی به خرج داد و حرکتهایی انجام داد که رو به جلو بود و پیشرو محسوب میشد. برای همین صدای ارکست او ضمن اینکه صدای قدیم کوچه باغهای شهرهای ایران را تداعی میکرد، رگههایی از نوآوری داشت که بر فرهنگ و آئین ایران باستان و امروز مبتنی بود. آنگونه نوآوری نمیکرد که از اصل کار دور شود؛ کاری که امروز بسیاری از جوانان انجام میدهند، یکشبه میآیند و یکشبه نیز میروند. اما فرامرز پایور همچنان در شمار آرزوهای جوانان امروز است؛ جوانانی که میخواهند همچون او بنوازند، همچون او ارکستر تربیت کنند و همچون او اخلاقمدار باشند.

پایور از جنبه تربیت شاگرد چه نقشی در تداوم موسیقی سنتی داشت؟
آنقدر که فرامرز پایور شاگرد تربیت کرد، در میان همنسلان خود هیچکس توفیق مشابهی نیافت. او سراسر زندگیاش را وقف موسیقی کرد. شنبهها و سهشنبهها در منزلش کلاس داشت و در دیگر روزهای هفته نیز در نقاط مختلف تهران به آموزش میپرداخت. در شهرهای گوناگون، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، دعوت میشد؛ اجرا میکرد، سخنرانی میکرد و شبانهروز خود را وقف سنتور و موسیقی ملی ایران کرده بود. او تنها موسیقیدان ایرانی است که نزدیک به ۴۰ تألیف دارد و همه آنها نیز منتشر شدهاند.
روش آموزشی پایور چه تفاوتی با سایر استادان آن زمان داشت؟
حوصله، دانش فراوان و شناخت روانشناسانهای که داشت، به او امکان میداد تشخیص دهد کدام هنرجویان میتوانند موفق شوند و کدام مسیر دشوارتری پیش رو دارند. با هر یک از شاگردانش به زبان و شیوهای متناسب با روحیه و شخصیت آنان سخن میگفت. بر نظم، پافشاری و اصرار ویژهای داشت؛ اگر هنرجویی نظم را رعایت نمیکرد، رفتار او تغییر میکرد تا هنرجو متوجه شود که در هنر، نخست اخلاق اهمیت دارد و سپس تکنیک. و چون هنرجو میخواهد تکنیک را از استاد فراگیرد، این رابطهی مرید و مرادی باید ادامه پیدا کند تا جایی که شاگرد خود به مقام استادی یا اجتهاد برسد.
بخشی از این موفقیت را میتوان به عوامل ژنتیکی نسبت داد. برخی انسانها ذاتاً معلم آفریده میشوند، برخی ذاتاً مدیر و برخی نیز ذاتاً هنرمند. گاهی فرد بهطور طبیعی در شاخهای خاص از هنر تواناست؛ این یک ودیعه الهی است. البته این بدان معنا نیست که کسی که در این حوزه تحصیل میکند یا بعدها مفاهیم را درمییابد، نتواند هنرمند شود؛ اما معمولاً کسانی که صاحب استعداد ذاتیاند، بیش از افرادی که تنها از مسیر تحصیل وارد میشوند، توفیق پیدا میکنند؛ فرامرز پایور اینگونه بود.
برای نمونه، بسیاری از افراد هستند که مدرک دکترای روانشناسی میگیرند، اما در عمل نمیتوانند برای مراجعان خود اصلاحگری، تربیتگری، رواندرمانی یا حتی راهنمایی مؤثر داشته باشند؛ در حالیکه برخی افراد بدون آنکه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، همان سخنانی را بر زبان میآورند و همان درک و بینشی را دارند که دیگران سالها برای آموختنش درس خواندهاند.
استاد فرامرز پایور نه به هنرستان موسیقی رفته بود و نه به دانشکده موسیقی. او دیپلم رشته طبیعی داشت و کارمند ممیز مالیاتی بود که از اصناف مالیات میگرفت. با اینکه موسیقی را از سن نسبتاً دیرتری آغاز کرد و نه از دوران نوجوانی، اما چنان قدم در جای پای استادش، ابوالحسن صبا گذاشت که خود به یکی از مفاخر ملی موسیقی ایران بدل شد.
جایگاه پایور در حوزه پژوهش موسیقی ایرانی چطور بوده؟
او تنها موسیقیدان ایرانی است که حدود ۴۰ تألیف ارزشمند دارد؛ آثاری که کتابسازی نیستند، بلکه هر یک بازتاب تجربهها و دانش او از استادان بزرگ در حوزههای مختلف از جمله آواز، سازهای گوناگون و آهنگسازی است. او این آموختهها را با دقت و وسواس علمی پیاده کرد و امروز همین آثار، دستمایه بخش قابل توجهی از آموزش در مراکز مختلف است؛ از آموزشگاههای آزاد موسیقی گرفته تا دبستانها و دانشکدهها. حتی کسانی که امروز دست به تألیف میزنند، به پشتوانه بنیانی که او در این مسیر پیریزی کرده بود، توانستهاند وارد عرصه نویسندگی و تدوین آموزشی در حوزه موسیقی شوند.
برای نمونه، هنگامی که به شیوه نوازندگی سنتورنوازان معاصر نگاه میکنیم و میبینیم که چگونه مدرن مینوازند، درمییابیم که بخش مهمی از این تحول برگرفته از حرکتهایی است که فرامرز پایور از تکنیکهای ساز پیانو و دیگر سازها به موسیقی ایرانی وارد و آنها را برای سنتور بازآفرینی و تنظیم کرد. این رویکرد جدید، چه در حوزه ریتم، چه در تمپو و چه در ملودیآفرینی، بهتدریج در ایران گسترش یافت. به هر حال، زیرساخت بسیاری از حرکتهای توسعهمحور در ساز سنتور و همچنین در ارکستر ایرانی، برخاسته از افکار، اندیشهها و اجراهای استاد فرامرز پایور است.
کتاب معروفی به نام «دستور سنتور» دارند؛ این کتاب چه نقشی در آموزش سنتور در میان علاقهمندان داشت؟
همچنان نیز چنین است. من، خود کتابهای گوناگون را تدریس میکنم و سه مکتب و شیوه سنتورنوازی را از هفت استاد برجسته سنتور ایران آموختهام و در هشتمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر، زمانی که ۲۳ ساله بودم، به اجرای برنامه پرداختم و رتبه کسب کردم، هنوز هم این کتاب را بهعنوان یکی از مهمترین و اولیهترین منابع آموزش خود تدریس میکنم.
فراموش نکنیم که نخستین کتاب آموزش سنتور که در هنرستان موسیقی ملی تألیف شد، به قلم حسین صبا بود؛ هنرمندی که در ۳۵ سالگی درگذشت. پس از او، فرامرز پایور دومین شیوه آموزش سنتور را تدوین کرد؛ روشی که در نوع خود همچنان حرف اول را میزند و تا امروز یکی از معتبرترین و اثرگذارترین منابع آموزشی این ساز به شمار میرود.
چرا هنوز این هنرمند به آن شکلی که باید به جامعه معرفی نشده؟
بهنظر من، اتفاقاً او بهخوبی معرفی شد؛ زیرا در زمان خود، تلویزیون پیش از انقلاب او را بهطور گسترده نشان میداد، در انواع جشنوارهها حضور داشت و از سوی وزارت فرهنگ و هنر سابق به خارج از کشور اعزام میشد. شاگردان فراوانی تربیت کرد و همچنان نام او مطرح است؛ در برنامههای مختلف به نام او جایزه اهدا میشود و بسیاری از کنسرتها به یاد او برگزار میگردد. در مقایسه با دیگر موسیقیدانانی که همزمان با او فعالیت میکردند اما چندان شناخته نشدند، به نظر من اتفاقاً فرامرز پایور هم در میان مردم و هم در میان متخصصان، بهخوبی شناخته شده و جایگاه شایستهای پیدا کرده است.
اما اینکه اساساً چرا موسیقیدان ایرانی، در مقام نوازنده یا آهنگساز، به شهرتی در حد خوانندگان نمیرسد، به سیاستهای فرهنگی دولت بازمیگردد؛ چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب اسلامی. دولتها معمولاً روی نوازندگان و آهنگسازان سرمایهگذاری نمیکنند، بلکه بر هنرمندانی سرمایهگذاری میکنند که چهره و ستاره میشوند. حتی رسانههای ما، از رادیو و تلویزیون ملی ایران پیش از انقلاب گرفته تا صدا و سیمای کنونی، چندان تبلیغ یا حمایتی از نوازندگان و آهنگسازان نمیکنند و عملاً جایگاهی که شایسته آنان است در رسانه تثبیت نمیشود.
طبیعی است که احمد پژمان در میان توده مردم چندان شناختهشده نیست؛ هرچند در جهان بهویژه در آمریکا و اروپا بسیاری نام او را میشناسند و در ایران نیز اهل تخصص با آثار او آشنایی کامل دارند. اما آهنگسازی که در حوزه موسیقی پاپیولار فعالیت میکند و اثری میسازد که یک خواننده مشهور پاپ آن را اجرا میکند و سپس این اثر در تلویزیون، سینما یا سریالهای پرمخاطب پخش میشود، به موازات همان خواننده به شهرت میرسد. بنابراین، دیدهشدن یک آهنگساز در گرو دیدهشدن اثرش در بسترهای عمومی و رسانهای است؛ امری که برای آهنگسازان جدی و کلاسیک کمتر رخ میدهد. یعنی آهنگسازان و نوازندگان ما چارهای جز این ندارند که با خوانندگان مشهور همکاری کنند تا دانش و توانایی آنان دیده شود.
اخیراً نیز قرار است از پژوهشها و اسناد مربوط به استاد پایور رونمایی شود.
بله، مجموعهای با عنوان «خانه پایور» به مدیریت علی صمدپور فعالیت میکند. این مجموعه در این زمینه بهخوبی مشغول کار است و با بودجه شخصی اداره میشود؛ هیچگونه حمایت دولتی ندارد، اما تاکنون تألیفات بسیار ارزشمندی منتشر کرده است. پنجشنبهها نشستهای «سندخوانی» برگزار میکنند؛ در این نشستها، نتهای آثار فرامرز پایور بررسی، تجزیه و تحلیل و آنالیز میشود و یک کار کاملاً پژوهشمحور انجام میگیرد. همین فعالیتها سبب شده است که نام فرامرز پایور بیش از گذشته مطرح شود و جایگاه او هرچه بیشتر مورد توجه و اعتنای جامعه موسیقی قرار گیرد.
نظر شما