سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ پیوند خوردن عشق با داستان چهرههای مشهور، برای بسیاری از مردم جذابیت دارد. معمولاً زندگی شخصی و عاشقانه بسیاری از چهرهها، مثل صندوقچهای میماند که کمتر کسی قادر به باز کردنش است و نوشتن کتاب در مورد زندگی عاشقانه این شخصیتها، در حکم باز کردن همین صندوقچه است. صندوقچهای که درونش پر از رمز و راز و حرفهای گفتنی و نگفتنی دارد و خوانندگانش را با ماجراهای عاشقانه زیادی آشنا میکند. صوفیا نصرالهی، از منتقدان سینما و روزنامهنگارانی است که هر از چند گاهی کتابهای مورد علاقهاش را ترجمه میکند. «عشاق» تازهترین کتابی است که نصرالهی ترجمه کرده و در انتشارات وزن دنیا منتشر شده است. «عشاق» از زمان انتشار تا به الان مورد توجه خوانندگان قرار گرفته و به یکی از کتابهای پرفروش انتشارات وزن دنیا تبدیل شده است. با مترجم کتاب درباره این کتاب و شخصیتهای مشهورش به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
شما در ترجمه خیلی متنوع کار میکنید. توضیح بدهید چطور به کتابها برای ترجمه در حوزههای مختلف میرسید؟
همه آثاری که تاکنون ترجمه کردم یک دلیل منطقی برای خود داشتند. اولین کارم یک کتاب اقتصادی بود. آن زمان در مجله اتاق بازرگانی تهران کار میکردم. یک کتاب اقتصادی پیشنهاد شد و حقیقتاً به خاطر شرایط مالی تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. بعد از آن علاقه داشتم در حوزه مورد علاقهام یعنی سینما کار ترجمه انجام بدهم. به همین دلیل دو کتاب بعدی که با همکاری چتر فیروزه کار کردم کتابهای سینمایی بودند که خودم خیلی دوستشان داشتم. کتاب «کارگاه فیلمسازی پیشرفته با فیلمسازان بزرگ» به واسطه یکی از اقوام از آمریکا به دستم رسید که پس از خواندن مجذوبش شدم و تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. همچنین یک کتاب در حوزه ادبیات نوجوان هم برای ترجمه از انتشارات شهر قلم به من پیشنهاد شد. ترجمه این کتاب در واقع چالشی بود که ببینم آیا میتوانم به گونهای کتاب ترجمه کنم که برای نوجوانان جذاب باشد یا نه. به نظرم موفق بودم چون بازخوردهای خوبی داشت. دلیل تنوع در کارهایم به این خاطر این است که من به حوزههای گوناگونی علاقه دارم. تلاش میکنم به صورت تخصصی در حوزه سینما ترجمه کنم اما تعداد مخاطبان کتاب سینمایی کم است. دلم میخواست کتابی با تعداد مخاطب بالا ترجمه کنم به خاطر همین کتاب «عشاق» را انتخاب کردم. این کتاب را هم از آن نسخه فیزیکی داشتم و آن را چند سال پیش از یک کتابفروشی در میرداماد خریده بودم. عکس روی جلد «پل نیومن» و «جوآن وودوارد» بود و به دلیل علاقهای که به پل نیومن و موضوع کتاب داشتم تصمیم به ترجمه آن گرفتم. کتاب درباره داستانهای عاشقانه قرن بیستم است. شاید کتاب بعدی که ترجمه میکنم در حوزه موسیقی باشد چون به آن حوزه هم خیلی علاقه دارم. یا دوست دارم در حوزه فلسفه هم کتاب ترجمه کنم و فکر میکنم زمانی که بازنشسته شدم و در خانه وقت بیشتری داشتم این کتاب را ترجمه میکنم.
عاشقان کتاب چه ویژگیهایی دارند که در کتاب آمدند؟
این افراد آدمهای معروف قرن بیستم در حوزههای مختلف بودند. روشنفکر، سیاستمدار، سینماگر و حتی نویسنده و روشنفکر هم در کتاب هستند. در بین این شخصیتها یکی مثل «جولیا چایلد» (نویسنده و آشپز معروف آمریکایی) هم هست که چند سال پیش هم فیلمی درباره چایلد به اسم «جولی و جولیا» با بازی مریل استریپ ساخته شد. در واقع معیار انتخاب نویسنده شخصیتهای مشهوری بوده در قرن بیستم که داستانهای عاشقانه پر فراز و نشیب داشتند.

خودتان کدام زوج را بیشتر دوست داشتید؟
من به خاطر علاقه شخصیام همفری بوگارت و لورن باکال را خیلی دوست داشتم. آنها در پشت صحنه یکی از فیلمهای محبوب من «داشتن و نداشتن» هاوارد هاکس با یکدیگر آشنا شدند. اصلاً کتاب با روایت این دو بازیگر شروع میشود. خاطرم هست وقتی نسخه اصلی کتاب را خریدم و در صفحه اولش بوگارت و باکال را دیدم گفتم این کتاب من است. این دو شخصیت در فیلم «داشتن و نداشتن» رابطه عاشقانه خیلی جذابی با هم دارند و سر همین فیلم با هم آشنا میشوند و بعداً با هم ازدواج میکنند و تا زمان مرگ بوگارت با هم میمانند. برخلاف بسیاری از زوجهای هالیوودی که زندگیشان خیلی زود از هم میپاشد اینها تا زمان مرگ بوگارت با هم میمانند. تقاوت سنی خیلی زیادی هم داشتند. آن زمان باکال ۱۷ ساله و بوگارت بیشتر از ۴۰ سال سن داشته.
رابطه «تد هیوز» و «سلویا پلات» هم خیلی برایم جالب بود. داستان عاشقانه بیمارگونهشان که در نهایت به خود ویرانگری پلات منجر شد، نگاه دیگری به عشق دارد. همیشه قرار نیست عشق عاقبت خوشی داشته باشد و ممکن است به نابودی ختم شود. هیوز و پلات آدمهای خلاقی بودند که با وجود عشقی که به هم داشتند و تا آخر عمر همدیگر را دوست داشتند اما نمیتوانستند در کنار یکدیگر بمانند. سارتر و دووبوار هم چون برای من آدمهای مهمی هستند که رابطهشان برایم الهامبخش است. دو فرد روشنفکر که به رشد یکدیگر کمک میکنند.
کتاب داستان چند شخصیت را روایت میکند؟
در کتاب اصلی ۵۰ زوج بودند که ما در نهایت به ۴۶ زوج رسیدم. بیشتر زوجها هنرمند هستند و فقط چند زوج سیاسی در بینشان حضور دارند.
بیشتر از هر چیزی دلیل جذابیت کتاب را برای مخاطب در چه میدانید؟
به نظرم الان در زمانهای زندگی میکنیم که آدمها نسبت به عشق و روابط سردرگم هستند و از آن پرهیز میکنند. چون از آسیب میترسند یا شاید چون عاشق بودن را بلد نیستند، نمیخواهند درگیر ماجراهای آن شوند. کتاب برای من حکم یک راهنما را داشت برای اینکه میفهمید روابط عاشقانه چه شکلی میتوانند باشند یا حتی اگر ناخوشایند تمام میشوند باز هم قادرند در خلق یک اثر هنری تاثیر بگذارند. یکی دیگر از دلایل جذابیت کتاب عملکرد خوب نشر وزن دنیا در انتشار آن بود. نسخه اصلی حاوی عکس هر زوج در کنار جستار مربوط به آن بود که وزن دنیا هم چنین کاری را در کتاب انجام داد. چاپ عکسها برای من خیلی مهم بود.
به نظرتان چرا خواندن جستارها برای مخاطب امروز جذابیت پیدا کرده است؟
در روزگاری که خواندن کتابهای طولانی برای افراد دشوار است، جستار یک جایگزین است. ادبیات جستارنویسی چند سال است که وارد نشرهای ما شده و چندین نشر در این زمینه به خوبی فعالیت میکنند. جستار بودن کتاب «عشاق» در جذابیت آن تاثیرگذار است. جستارها مثل مینی سریال هستند که از زاویه دید آدمهای مختلف روایت میشود.
نظرات