سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب (ایران) - سیده معصومه محمدی؛ کتاب «معماری علم دینی؛ نظریه پیوندی در علم دینی» تألیف حجت الاسلام علیرضا قائمی نیا به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در سال جاری منتشر شد.
بنا به «نظریه پیوندی»، علم دینی از پیوند علم به زمینه دین حاصل میشود و طبق آن، ویژگیهای معرفتی و شناختی دین از دو جهت در علم تأثیر میگذارند: یکی از جهت فراهم آوردن زمینه متناسب و سازگار با دین برای علم و دیگری از جهت تأثیر دین در ساختار درونی علم.
دین از دو جهت بر مسیر تحول و رشد علم تأثیر دارد: یکی از جهت تأثیر در امور بیرونی علم (مبانی و ارزشها) و دیگر، از جهت عناصر درونی علم (نظریات و مدلها و مسائل و…)

نظریه پیوندی، پیوند معرفت شناختی میان علم و دین را نشان میدهد که بر اساس آن، اوصاف معرفتی دین و مؤلفههای معرفت دینی به صور مختلف در علم تأثیر میگذارد. دین و علم به صورت دو فضای مفهومی در ذهن عمل میکنند که میان آنها روابط و نسبتهایی پیدا میشوند و تلفیقهایی بهوجود میآیند که ویژگیهای تازهای دارند. معماری علم دینی باید با توجه به این نظریه صورت گیرد.
نگارنده تلاش دارد با استفاده از دستاوردهای جریانهای مختلف در فلسفه علم، امکان علم دینی و فرایند شکلگیری آن را نشان دهد.
روشن است که این نظریه، پیوند معرفتشناختی میان علم و دین را نشان می دهد. همان طور که در پیوند زیستشناختی اوصاف و ویژگیهای یک گیاه مثلاً در گیاه دیگر تاثیر میگذارد و گیاه دوم از یک جهت وابسته به گیاه نخست است، در پیوند معرفت شناختی هم اوصاف معرفتی دین و مولفههای معرفت دینی به صور مختلف در علم تاثیر میگذارد.
دین و علم به صورت دو فضای مفهومی در ذهن عمل میکنند که میان آنها روابط و نسبتهایی پیدا میشود و تلفیقهایی به وجود میآید. حاصل پیوند زیستشناختی میوهای جدید با خصوصیاتی تازه است، حاصل تلفیق علم با دین هم علم دینی است که ویژگیهای تازهای دارد؛ اما این پیوند، برخلاف پیوند زیست شناختی، غالباً با اختیار صورت نمیگیرد، بلکه به طور طبیعی در ذهن دیندار شکل میگیرد.
نظریه پیوندی علم دینی ادعا میکند که علم دینی از پیوند معرفتشناختی معرفت دینی با حوزههای مختلف علوم شکل میگیرد، یعنی این پیوند یک نوع پیوند معناشناختی است و از یکدیگر جدا نیستند، لذا مباحثی که در این اثر مطرح میشود، دسته ای در باب معرفت دینی است و دسته دیگر در باب معرفت علمی است و در دسته سوم نیز به چگونگی کیفیت و نحوه تلفیق معرفتی این دو بحث پرداخته میشود.
در این اثر در مورد تحلیل علم مباحث متعددی مطرح شده و کالبد شکافی علم و چیستی علم و در واقع تعریف اجزا و عناصر علم و اینکه علم صحنههای بیرونی و درونی دارد و صحنه بیرونی علم، مبانی متافیزیکی، معرفتشناختی، روش شناختی و غیره است که معمولاً پشت پرده و نادیده قرار میگیرند و دیده نمیشوند بحث شده است و همچنین به مباحث درونی علم، که حاوی نظریات و مدلها و مسائل و پارادایمها است نیز پرداخته شده است.
در این کتاب به تفسیر در باب نحوه تاثیر معرفت دینی در صحنه بیرونی علم و در صحنه درونی علم بحث و کنکاش صورت گرفته است، به طور مثال در مورد مسائل متافیزیکی علم، اینکه دین در این باب چگونه تأثیر میگذارد و همچنین اینکه دین در مسائل معرفتشناختی چگونه تأثیر میگذارد تحقیقاتی صورت گرفته است و همچنین به بحث اثرگذاری در مبانی ارزششناختی که در تعریف علم نیز تاثیرگذار است پرداخته شد. لازم به ذکر است در ادامه این اثر به تاثیر معرفت دینی در حوزه و صحنه درونی علم نیز به تفسیر پرداخته شده است و میتوان گفت که این مجموعه کلیت و محتوای کتاب «معماری علم دینی» است.
در کتاب معماری علم دینی و در باب مقوله معرفت شناختی، از یک نوع رئالیسم معرفت شناختی جدیدی دفاع شده است. امکان علم دینی مبتنی بر پذیرش یک نوع رئالیسم معرفت شناختی جدید و نو است، یعنی نویسنده معتقد است ما رئالیسم خام را پشت سر گذاشتهایم، بر این باور ما رئالیسم ساختگرایی و آنتیرئالیسم را نیز پشت سر گذاشته ایم و یک نوع رئالیسم معرفتشناختی پیچیده ای را پذیرفتهایم که از منظر و دیدگاه ما تنها از این راه میتوان مفهوم علم دینی را پذیرفت.
فصل ابتدایی این اثر درباره سرشت علم و فصل دوم درباره معنا و مفهوم علم دینی است. فصل سوم درباره علم و مبانی متافیزیکی علم و فصل چهارم درباره علم و ارزشهای حاکم برعلم و در فصل دیگر به معرفت دینی و انقلابهای مفهومی در علم پرداخته شده است. در فصل دیگر به بحث، نقش تلفیقهای مفهومی در علم پرداخته شده است.
قائمینیا در فصول بعد به بحث فرضیهربایی در علم و پس از آن نقش تلفیق مفهومی در علم دینی و در ادامه نیز به بحث تکثر علم پرداخته است.
نویسنده در نگارش این کتاب کوشید فراتر از مباحث موجود و پرداخته شده در مورد علم دینی ورود و کنکاش کند، یعنی بر اساس
نظریاتی که در فلسفه علم و در فلسفه جدید نیز مطرح است، مجرا و معبر تازهای برای علم دینی تبیین کند و تلاش کرده دیدگاه تازهتری نسبت به سایر دیدگاههای مطرح شده در باب علم دینی، که توسط پاره ای از کارشناسان مطرح شده ارائه کند.
این پژوهشگر با اعتقاد بر اینکه در بحث تولید علم دینی، باید یک نوع علمشناسی جدید صورت گیرد، علمشناسیهای قدیمی، قادر به راهگشایی برای تبین علم دینی نیستند و باید علمشناسی جدید و علمشناسی فلسفی جدید، اساس تحلیل علم قرار گیرند و براساس این نوع علمشناسی نیزمیتوانیم تبیین کنیم، علم دینی و معرفت دینی چگونه و در چه جایگاههایی قابلیت تأثیرگذاری در بخشهای مختلف علوم انسانی را دارند.
نکته اصلی و اساسی از تالیف و تدوین این کتاب فراهم کردن مبانی معرفت شناختی و تبیین این مبانی براساس فلسفه علم و مباحث جدید برای تبیین علم دینی است. این اثر براساس نظریه پردازی میتواند برای محققین و متفکرین در باب و مسئله علم دینی بسیار مفید و مؤثر باشد و مبانی معرفت شناختی یا به عبارتی نقشه راه را برای دست یابی به علم دینی مشخص و معلوم میکند.
نظر شما