سه‌شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۳
مترجمان، حلقه گمشده آموزش هنر در ایران

نقش مترجم صرفاً انتقال واژه‌ها از زبانی به زبان دیگر نیست. او همچون یک «میانجی فرهنگی»، مسئولیت دارد مفاهیم، اصطلاحات و فضای ذهنی نویسنده را برای مخاطبی از بستر فرهنگی متفاوت، قابل فهم و اثرگذار کند.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم محمدی: مترجمان نقشی بی‌جایگزین در انتقال دانش، تجربه و مفاهیم نوین هنری در نشر کتاب‌های هنری ایفا کرده و می‌کنند. آن‌ها حلقه گمشده آموزش هنر در این مرز و بوم هستند. امروز و به مناسبت روز جهانی ترجمه و مترجم یادداشتی برای بررسی اجمالی نقش مترجمان در انتشار کتاب‌های هنری ایران ارائه دادیم تا شاید هرچند اندک گوشه ای از حقی را که مترجمان به گردن مخاطبین کتاب‌های هنری دارند ادا کرده باشیم.

در فضای نشر ایران، به‌ویژه در حوزه هنر، یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد: تسلط بی‌چون‌وچرای کتاب‌های ترجمه‌شده بر کتاب‌های تألیفی. چه در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌های تخصصی هنر بگردید، چه فهرست منابع دانشگاهی را مرور کنید، سهم کتاب‌های ترجمه‌شده بسیار چشم‌گیر است. پرسش اینجاست که چرا در عرصه‌ای همچون هنر، که در ظاهر ارتباط عمیقی با فرهنگ بومی و زیست‌جهان محلی دارد، این‌چنین به منابع خارجی متکی هستیم؟ پاسخ این پرسش نه ساده است و نه تک‌عاملی، اما مهم‌ترین وجه آن به نقش بنیادین ترجمه و مترجمان در آگاهی هنری جامعه بازمی‌گردد.

هنر مدرن و معاصر، چه در عرصه نظری و چه در حوزه‌های تکنیکی و اجرایی، عمدتاً در دل گفتمان غربی شکل گرفته‌اند. اصطلاحات، سبک‌ها، نظریه‌ها، جنبش‌ها و حتی زبان نقد هنری، حاصل قرن‌ها تجربه و تدوین در دانشگاه‌ها، آتلیه‌ها، موزه‌ها و محافل هنری اروپایی و آمریکایی‌ست. در چنین شرایطی، ترجمه تنها «گزینه» نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ ابزاری برای پیوند با جهان، برای یادگیری، و برای ارتقای درک و مهارت هنری در کشور ما است.

مترجمان ایرانی در دهه‌های اخیر با وجود تمام محدودیت‌ها، تلاش کرده‌اند تا شکاف موجود میان هنر جهانی و فضای بومی ما را پر کنند. اگر امروز دانشجویان رشته هنر در ایران از مفاهیم پایه‌ای چون مدرنیسم، پست‌مدرنیسم، مینیمالیسم، فوتوریسم، کانسپچوآل آرت، نقد فرمالیستی یا زیبایی‌شناسی فلسفی مطلع‌اند، بیش از هر چیز، آن را مدیون ترجمه‌های دقیق و دلسوزانه‌اند.

برای نمونه، در حوزه تاریخ و نظریه هنر، بدون وجود مترجم، هرگز دسترسی به آثار بنیادی همچون «تاریخ هنر» اثر ارنست گامبریچ (ترجمه علی رامین)، «معنای هنر» از هربرت رید (ترجمه فریدون فاطمی)، «پایان هنر» از آرتور دانتو (ترجمه مسعود علیا)، یا «نظریه‌های هنر معاصر» از تری اسمیت (ترجمه نرگس آذری) برای مخاطب ایرانی فراهم نمی‌شد. این آثار پایه‌ نظری بسیاری از آموزش‌ها در دانشگاه‌های هنری ایران را تشکیل داده‌اند و همچنان به‌عنوان منابع مرجع در نقد هنری و مطالعات زیباشناسی مورد استفاده‌اند.

در عرصه طراحی لباس و مد، یکی از پرشتاب‌ترین شاخه‌های هنر معاصر، ترجمه تقریباً تنها مسیر آموزش آکادمیک در ایران بوده است. کتاب‌هایی همچون «طراحی مد: راهنمای گام‌به‌گام» از الیزابت مک‌کوئین (ترجمه محبوبه زینعلی)، «مبانی طراحی مد» از سو جنکینز (ترجمه ساناز حبیبی)، و «تاریخ لباس و مد در غرب» از دانیل جیمز کول (ترجمه مرجان حسینی) نه تنها کمبود منابع بومی را جبران کرده‌اند، بلکه آگاهی عمومی درباره‌ی جایگاه و فلسفه‌ی پوشاک را نیز ارتقا داده‌اند.

در حوزه مجسمه‌سازی، حجم و طراحی سه‌بعدی، نیز وضعیت مشابهی حاکم است. کتاب‌هایی چون «مبانی حجم و فرم در طراحی صنعتی» اثر دیوید مورن (ترجمه افشین اسکندرلو)، «مقدمه‌ای بر مجسمه‌سازی مدرن» از ویلیام تاکر (ترجمه هانیه عبداللهی) و «طراحی فرم و فضا» از فرانسیس دی‌کی. چینگ (ترجمه غلامرضا نوری)، منابعی هستند که بدون آن‌ها یادگیری حرفه‌ای در این حوزه ممکن نبود.

با ظهور فناوری‌های نوین، هنرهای دیجیتال و تعاملی اهمیت فزاینده‌ای یافته‌اند. اما در این زمینه، نبود تألیف‌های بومی به شدت محسوس است. مفاهیمی مانند واقعیت افزوده، هوش مصنوعی در هنر، تجربه کاربر و رسانه‌های تعاملی، همگی از دل فرهنگ دیجیتال جهانی برآمده‌اند. ترجمه کتاب‌هایی چون «هنر دیجیتال» نوشته کریستین پل (ترجمه نغمه ثمینی)، «تاریخ مختصر هنر دیجیتال» از دومینیک مک‌گیل (ترجمه امید اعتماد) و «راهنمای تولید هنرهای تعاملی» از مایکل نیکولز (ترجمه الهام جباری)، موجب شده‌اند که دانشجوی ایرانی بتواند پا به دنیای پرسرعت و پیچیده هنر دیجیتال بگذارد.

نقش مترجم در این میان، صرفاً انتقال واژه‌ها از زبانی به زبان دیگر نیست. او همچون یک «میانجی فرهنگی»، مسئولیت دارد مفاهیم، اصطلاحات و فضای ذهنی نویسنده را برای مخاطبی از بستر فرهنگی متفاوت، قابل فهم و اثرگذار کند. مترجم خوب در واقع یک مفسر، یک پژوهشگر و گاه حتی یک نویسنده ثانویه است که بدون حذف لایه‌های معنایی، پل میان دو جهان متفاوت را می‌سازد.

گرچه در حوزه‌هایی مثل سینما یا ادبیات نمایشی، تألیف بومی رشد بیشتری داشته، اما در سایر رشته‌ها مانند هنرهای تجسمی، طراحی، مد و رسانه‌های جدید، ترجمه همچنان ستون فقرات آموزش و تولید دانش باقی مانده است. این مسئله نه نشانه ضعف، بلکه نشانگر ضرورتی است که از بافت جهانی‌شده‌ی هنر مدرن ناشی می‌شود.

اگر بخواهیم آینده‌ای روشن‌تر برای آموزش هنر در ایران ترسیم کنیم، نباید ترجمه را رقیب تألیف بدانیم، بلکه باید آن را پیش‌نیازی برای رشد تألیف بدانیم. تجربه عمیق در خواندن آثار جهانی، فهم زبان بین‌المللی هنر، و آشنایی با نظام‌های فکری رایج، تنها از مسیر ترجمه میسر است. در واقع، مترجم امروز، زمینه‌ساز مؤلف فردا است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها