به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اخیراً دومین رمان زارا امیدی، با نام «نگذار ببرندم شارو» از سوی نشر چشمه عرضه شده است. در این رمان دو نسل از بازماندگان یک فاجعه با یکدیگر ملاقات میکنند و حاصل این دیدار، پرسشهایی عمیق است؛ پرسشهایی که همچون زخمی کهنه سر باز میکنند.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: «شارو نقاش کُردی است که از فاجعهای بزرگ جان به در برده و حالا در تبعیدی خودخواسته در سوئد زندگی می کند. او که انگار از گفتن با شنیدن وقایع کراهت دارد، با طرح زدن روی بوم نقاشی، سعی میکند جزئیات بیشتری از گذشتهاش دریابد. در هر تصویر نکته ای تازه مییابد و هر رنگ احساسی نو به او میبخشد مزیت نقاشی و رنگ در سیالیت و عدم قطعیت است. معلوم نیست دقیقاً از کجا آغاز میشود و کجا پایان میپذیرد و این شاید مسئله اصلی رمان نگذار ببرندم شارو هم باشد. فجایع انسانی، نسلکشیها، قتلها و تجاوزها دقیقاً از کجا آغاز می شود؟
رمان ترکیبی است از یک گزارش مستندگونه و یک روایت شاعرانه. مرثیهای که با ورود شخصیتی جالب به نام آسکی تبدیل به ماجرایی معمایی میشود و هر چه پیش میرود رازهای بیشتری برملا میگردد؛ گناهان تازهای پدیدار میشود آن هم از کسانی که خودشان را قربانی میدانستهاند.»
در بخشی از متن کتاب آمده است: «این جاده کانی کوه است. کسی در این تابلو نمرده. مزارع را میبینی؟ این همان راهی است که رزگار از آن به خویلین میرفت. آبادی به آبادی میگشت. دوستانی پیدا کرده بود و هر از گاهی جمع میشدند یک جا و اخباری را که از پیشمرگها شنیده بودند به هم میگفتند. او هم مثل بقیه شبکه رادیویی کردستان را دنبال میکرد. آدمی نبود که به حرف کسی توجه کند؛ شبانه، تفنگ به دست، رفت سمت شهر و من که میترسیدم از دست برود دنبالش راه افتادم. ماشینهای سوخته کنار جاده و شیونی که از خانههای اطراف بلند بود نشان میداد اوضاع عادی نیست. عدهای جنازههایی را بر شانههایشان میبردند. ترسیده بودم هنار؛ داشتم مرگ تکتکمان را تصور میکردم تو و دیار و بقیه را تیرخورده بر زمین میدیدم. آن قدر از این فکرها آزرده شدم که بیاختیار سرم را تکان دادم…»
نشر چشمه اخیراً کتاب «نگذار ببرندم شارو» را در ۲۹۱ صفحه و با قیمت ۴۲۰ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما