یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۲
کیانوش در زبان ریشه داشت، نه در خاک

فاطمه سالاروند در نشست «شب محمود کیانوش» با اشاره به اینکه ستایش زبان، ستایش کیانوش است، گفت: این شاعر در وطن خویش یا چنان که خود به درستی می‌اندیشید در موطن اصلی‌اش- زبان فارسی- ریشه دوانده بود آن‌چنان‌که در طول قریب به چهل سال زندگی دور از ایران، هرگز از این خاک جدا نشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «شب محمود کیانوش» از مجموعه برنامه‌های «قرار با ستاره‌ها» شنبه (هشتم شهریور ۱۴۰۴) با حضور فاطمه سالاروند، علی‌اصغر سیدآبادی، سیدعلی کاشفی خوانساری، وحید نیکخواه‌آزاد و حسن اسماعیلی طاهری در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

در ابتدای این برنامه سیدعلی کاشفی خوانساری، ضمن معرفی کوتاهی از محمود کیانوش و با اشاره‌ای به خاطره‌ای از دیدار با این شاعر گفت: حضور این شاعر در حوزه ادبیات کودک و نوجوان برخلاف تصور خودش موقتی و گذرا نبوده؛ او به شعر کودک فکر کرده است تا به یک پختگی برسد و در نهایت نظریه‌ای هم در این حوزه ارائه کرد که به مرور با بررسی و باز نشر آن به مرحله‌ای از کارآمدی رسیده است. همسر این شاعر، پری منصوری نیز در حوزه تالیف و ترجمه شعر و ادبیات کودک و نوجوان به صورت مستمر فعالیت و آثاری را ترجمه کرده و به نگارش درآورده است اما چندان شناخته شده نیست.

فاطمه سالاروند نیز در این نشست عنوان کرد: سخن گفتن درباره نویسنده، شاعر و هر آن‌کس که به نوعی در کار خلقِ ادبی است، نه درباره او که در حقیقت درباره زبان است و هر ستایش و تحسینی نه از او که ستایش زبان است؛ زبانی که زنده است و خود، زندگی‌بخش است و منفک از هنرمند، زندگی خویش و زندگی او را نیز ادامه می‌دهد. همین که متنی تولید می‌شود، متنی که بتوان آن را اثر ادبی نامید در هر بار دیده شدن، خوانده شدن یا ترجمه شدن، چرخه حیات نویسنده را تکرار می‌کند و چنین است که حضور و غیاب آفریننده در وجه فیزیکی‌اش، مفهوم خود را از دست می‌دهد؛ اما مهم‌تر و فراتر از توالی زیست هنرمند، تداوم و پویایی حیات زبان است.

وی با اشاره به زبان به عنوان ابزار انسان برای بیان نیازها، عواطف و ارتباط گرفتن، گفت: از زاویه‌ای دیگر می‌توان چنین نگریست که نویسنده و شاعر نیز ابزاری در خدمت زبان‌اند؛ ابزار نه در مفهوم معمولش یعنی وسیله‌ای بی‌روح و بی‌جان که برعکس مجموعه‌ای از قلب و خون و هستی و حیات؛ شاعر و نویسنده آگاهانه و خودخواسته زندگی خویش را نثار زبان می‌کند تا این رود همچنان زنده و رونده در جریان باشد و البته که خود نیز از این رهگذر بی‌پاداش نمی‌ماند. آنچه دریافت می‌کند رنج و لذت توامان و شهادت و زیستنِ مکرر است.

سالاروند سخن گفتن از محمود کیانوش را حرف زدن درباره زبان فارسی دانست و ادامه داد: آنچه ما را به کیانوش و به یکدیگر و به دیروز و امروز و آینده وصل می‌کند همین زبان عزیز و گرامی است که می‌شود برایش مرد و برایش زندگی کرد؛ فراوان شنیده‌ایم و دیده‌ایم هنرمندانی که ترک وطن می‌کنند، پس از مدتی دچار نوعی افت و افول در خلاقیت و گسست و انقطاع از نوشتن می‌شوند.

این شاعر با اشاره به جمله «هنرمندانی که مهاجرت کردند مثل گل و گیاهانی هستند که سر چارراه‌ها فروخته می‌شوند، ریشه آنها دیگر در زمین نیست و برگی برایشان نمانده» از احمدرضا احمدی، بیان کرد: این توصیفی دقیق و غم‌انگیز است که البته مثال‌های نقض هم دارد؛ یکی از این استثناها، محمود کیانوش است. این شاعر در وطن خویش یا چنان که خود به‌درستی می‌اندیشید در موطن اصلی‌اش- زبان فارسی- ریشه دوانده بود آن‌چنان‌که در طول قریب به چهل سال زندگی دور از ایران، هرگز از این خاک جدا نشد. وی بی‌اغراق و بی‌مداهنه دلبسته زبان و ادبیات فارسی بود.

تکلیفش با خودش، با نوشتن و با شعر روشن بود

سالاروند با بیان اینکه محمود کیانوش از سال‌های جوانی تا پایان عمر از نوشتن دست نکشید و دیده شدن یا دیده نشدن، عنادها، دوستی‌ها، دوری‌ها و نزدیکی‌ها، در این استمرار و پیوستگی خدشه‌ای وارد نکرد، گفت: تنها کسانی می‌توانند به این شیوه طی طریق کنند که مومن به کار خویش باشند، از خوش‌آمد و بدآمد و داوری‌های دیگران عبور کرده باشند و جز راه به چیز دیگری نیندیشند. او بیش از بسیارانِ دیگر که ترک دیار نکرده بودند، کار کرد، نوشت و به هر شکلی که می‌توانست به زبان و ادبیات فارسی خدمت کرد. روشن است که در اینجا حرف بر سر چون و چند و کم و کیف آثار او در همه قالب‌هایی که نوشت و عرضه کرد، نیست؛ سخن از پیوستگی و پویایی این پیوند است. شاید برای کسانی این پرسش پیش بیاید که اگر فاصله گرفتن کیانوش از شعر کودک و سرودن برای بچه‌ها، یعنی همان حیطه‌ای که در آن پیشرو و ممتاز و متمایز بود نوعی گسست نیست پس چیست؟ پاسخ من به این پرسش این است که کیانوش می‌دانست چه کرده و چه نباید بکند؟ تکلیفش با خودش، با نوشتن و با شعر روشن بود. اگر همچنان در شعر کودک حرفی داشت در هر جا که بود، دور یا نزدیک بی‌تردید باز هم می‌سرود و می‌نوشت. به باور من فاصله گرفتن او از شعر کودک نه معلول شرایط، که از سر تعهدش به خویش و به شعر و به مخاطب بود.

وی با اشاره به اینکه حضور کیانوش در شعر کودک فارغ از حسن و عیب و کاستی‌های احتمالی شعرش به موقع بود، عنوان کرد: او در شعر کودک، دریچه‌ای را گشود و راهی را نشان داد و به قول شاملو یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت؛ امروز هم اگر شعرش را با همان کم و زیادها در دو کفه ترازوی انصاف بگذاریم او را شایسته لقب پدر شعر کودک ایران خواهیم دانست؛ مگر نه اینکه هنوز و همچنان با گذر این‌همه سال به محض شنیدن عنوان شعر کودک، نام کیانوش برایمان تداعی می‌شود؟ محمود کیانوش شاید از شعر کودک فاصله گرفت، اما از خلق کردن و نوشتن فاصله نگرفت و همین متوقف نشدن و مدام در قالب‌های گوناگون با زبان سر و کار داشتن، گواهی بر زنده بودن حیات ادبی او و به شیفتگی‌اش و دغدغه و توجهش به زبان فارسی است.

این شاعر با اشاره به کتاب «در حکایت و شکایت زبان فارسی» اثر محمود کیانوش گفت: او در این اثر، چنان با دقت و ظرافت و دلسوزانه و مسئولانه، از زبان فارسی و مشکلات و مسائل حول این زبان حرف می‌زند که اگر نامش در شناسنامه کتاب نباشد، نمی‌شود باور کرد اینها را کسی نوشته که سال‌ها دور از ایران زیسته است. هم به سبب وقوفش بر اوضاع اجتماعی و فرهنگی این روزگار و هم به خاطر نثر شیرین و روان و قابل فهمش که از نثر خیلی از نویسندگانِ در اینجا زندگی کرده، فارسی‌تر است! اگر من در جایگاهی بودم که می‌توانستم توصیه‌ای کنم یا کسی را به کاری ترغیب کنم، معلمان و مترجمان و نویسندگان و شاعران و تولیدکنندگان متن‌های رادیو و تلویزیون و به‌ویژه دست‌اندرکاران فرهنگستان زبان فارسی را به خواندن این کتاب ملزم می‌کردم.

سالاروند در پایان سخنانش تاکید کرد: البته حرف‌هایی از جنس تاملات کیانوش، پیش از این نیز به شکل و شیوه‌های دیگر گفته شده، اما چند ویژگی این کتاب را از نوشته‌های هم‌جنس خودش متمایز می‌کند؛ یکی همین که اینها از زبان کسی است که به سبب شرایطش تمام و کمال با فرهنگ و زبان بیگانه، آشناست و آنچه نوشته به دور از تعصب و تصلب اما از سر غیرت و حمیت است.

شعرکودک زیر سایه محمود کیانوش

همچنین علی‌اصغر سیدآبادی در بخش دیگر این نشست با اشاره به اینکه محمود کیانوش وجهی دارد که بیرون از حوزه ادبیات کودک و نوجوان چندان شناخته شده نیست، مطرح کرد: او به نوعی بنیانگذار ادبیات کودک و نوجوان است؛ البته و همزمان با این شاعر، افرادی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان شعر سرودند اما کیانوش بود که درباره چگونگی شعر گفتن و موضوعات مناسب کودکان و نوجوانان فکر کرده و آن را به رشته تحریر درآورده بود. البته در سال‌های اخیر چندان به کار خود در حوزه کودک و نوجوان افتخار نمی‌کرد، چرا که دوست داشت کارهایی که برای ادبیات بزرگسال انجام داده بود هم دیده شود.

این پژوهشگر ادبی با بیان اینکه محمود کیانوش از دهه ۴۰ به صورت مستمر در حوزه‌های مختلف و با توجه به نیاز جامعه می‌نوشت و برای بزرگسالان می‌سرود، گفت: برداشت من از مجموع حرف‌ها و گفت‌وگوها این است که دوست داشت یکی از شاعران مهم روزگار ما باشد؛ اما چنین نشد. دلایل متفاوتی دارد که بخشی به سیاست و برخی دیگر به نوع شعری که می‌سرود، مربوط است.

این نویسنده به غایب بودن نام محمود کیانوش در مطبوعات دهه ۶۰ ایران اشاره کرد و ادامه داد: انقلاب اسلامی گسستی بین دو یا چند نسل از شاعران و نویسندگان ایجاد کرد که کیانوش یکی از آنهاست؛ این گسست به نحوی است که جامعه ایران برخی از نویسندگان خود را به فراموشی سپرد؛ دهه ۷۰ بار دیگر مطبوعات سراغ نویسندگان و شاعرانی رفتند که خارج از ایران زندگی می‌کردند لیکن این اتفاق در اواخر دهه ۶۰ برای کیانوش رخ داد و در آن ایام او را به عنوان بنیان‌گذار ادبیات کودک و نوجوان معرفی و از او تجلیل کردند.

سیدآبادی افزود: در دهه‌های اخیر در حوزه شعر خردسال تجربه‌هایی کسب کردیم اما به نظر من شعر کودک ما نتوانست از زیر سایه محمود کیانوش درآید. او فهمی از شعر گفتن برای بچه‌ها دارد که آن را در یکی از اشعار خود شرح داده و ایده این شاعر این است که ادبیات و شعر کودک محصولی بیرون از فردیت شاعر است؛ شاید هم گزافه نمی‌گوید و اکنون وقتی شعر نوجوان را نگاه می‌کنید، نمی‌دانید برای کیست چراکه همه شباهتی به هم دارند؟ همین نکته، نظریه و فلسفه ادبیات کودک و نوجوان است که آگاهانه و ناآگاهانه پذیرفته می‌شود و همه شاعران و نویسندگان این حوزه فکر می‌کنند ادبیات کودک و نوجوان چیزی بیرون از خودشان است.

وی ادامه داد: درواقع برخی گمان می‌کنند که پدیده مستقلی به نام کودک و نوجوان وجود دارد که درباره ارزش‌هایی که باید به آن منتقل شود و نوع زیبایی‌شناسی مورد نظر آن توافق نظری شده است؛ پس از آن شاعر از خود جدا می‌شود و برای این گروه شعر می‌سراید. این یکی از پایه‌هایی است که کیانوش بنا نهاده که البته در اکثر شعرهایش یافت نمی‌شود و درواقع او از این نظریه فراتر رفته است.

سیدآبادی در پایان سخنان خود کیانوش را وابسته به یک جریان شعری در ایران دانست و گفت: وی پیش از شاملو شعر سپید سرود و تمام تجربه‌های شعری ادبیات فارسی را می‌شناخت، اما در نهایت می‌توان او را در گروه شاعرانی دانست که پلی بین شعر نو و قدمایی هستند که بیشتر چارپاره می‌سرودند. این وابستگی و علاقه‌اش به این جریان شعری یکی دیگر از دلایلی است که او نتوانست در شعر بزرگسالان بیشتر شناخته شود. او کار بزرگی در حوزه شعر کودک و نوجوان انجام داد و کماکان شعرای کودک، زیر سایه او باقی می‌مانند.

کیانوش زیرساخت شعر کودک را اصلاح کرد

وحید نیکخواه‌آزاد نیز در این نشست با اشاره به اینکه برخی از موسسات و نشریات در ابتدای شروع به کار بسیار خوش درخشیدند و به مرور زمان جلوه خود را از دست دادند، بیان کرد: من از طریق مجله پیک با کیانوش آشنا شدم؛ او هیچ سابقه‌ای در شعر کودک نداشت و در ایامی هم وقفه‌ای در این کارش می‌افتاد، اما پس از چندی به تناسب شغلش باید برای بچه‌ها شعر می‌سرود تا در برخی مجلات چاپ شود. شعر سرودن برای او کار بسیار راحتی بود. پس از آن به واسطه شغل و سوادش در شعر کودک مطالعات جدی در ایران انجام داد و به لحاظ نظری زیرساخت‌ها را اصلاح کرد و وقتی به شعر گفتن رسید ترکیبی از فن و هنر را در هم تنیده کرد؛ به واقع کیانوش نوعی مهندسی شعر داشت.

داستان کودک کیانوش؛ متونی برای آموزش

حسن اسماعیلی طاهری، نویسنده کودک نیز گفت: هرچه تاکنون مطرح شد درباره شعر و شاعری محمود کیانوش بود؛ اما آن بخشی از هنر او که دیده نشده، توانایی کیانوش در نوشتن داستان کودک است؛ شاید اگر اکنون آن را زیر ذره‌بین بگذاریم ایرادهای بسیاری بتوان به آن گرفت، اما این آثار، متون آموزشی مناسبی برای کسانی است که می‌خواهند برای کودکان بنویسند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها