سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در تاریخ معاصر مشهد، نام عباسعلی پاسبان رضوی نهتنها با خدمت در آستان قدس رضوی بلکه با پایهگذاری یکی از قدیمیترین و ماندگارترین کتابفروشیهای این شهر گره خورده است. مردی که از دل سنت خدمت خانوادگی به حرم مطهر برآمد، اما رسالت خود را در عرصه فرهنگ و کتاب دنبال کرد و با تأسیس «کتابفروشی باستان» از اوایل دهه ۱۳۱۰ شمسی، نقشی اثرگذار در گسترش کتابخوانی و نشر علمی و ادبی در مشهد ایفا کرد. پاسبان رضوی در نیم قرن فعالیت فرهنگی خود، هم ناشر آثار ماندگار شد و هم پشتیبان نسلهای دانشآموز و دانشجو؛ بهگونهای که خاطره خوشرفتاری، خوشحسابی و دستگیریاش هنوز پس از گذشت چند دهه در ذهن اهالی فرهنگ مشهد زنده است.
تولّد و تحصیل
نام او عباسعلی و نام خانوادگیاش به دنبال سابقه خدمت چند نسل قبلش در آستانه مبارکه حضرت رضا (ع) و در کشیک رسمی حرم مطهر پاسبان رضوی خراسانی» بود. او به سال ۱۲۸۱ ش. در مشهد متولد شد. پدرش، محمد صادق، فراش کشیک اوّل آستانه مقدسه مشهد بود و به شغل کتابفروشی در مجاورت مسجد گوهرشاد هم اهتمام داشت و از سواد خواندن و نوشتن به اندازه لزوم برخوردار بود. عباسعلی پاسبان تا حدود دیپلم تحصیل کرد.
زندگی حرفهای
پس از فوت پدر حقوق و مزایای وی از اوّل شهریور ۱۳۰۵ ش. از قرار سالانه سه تومان و دو خروار گندم در حق فرزندش جاری گردید از طرفی خدمت افتخاری پدر هم، بنابر سیره آستانه به افراد ذکور خانوادهاش قابل انتقال بود؛ بنابراین از اوّل شهریور ۱۳۰۵ ش حکم فراشی و کشیکی برای عباسعی صادر شد آخرین سمت او در آستانه مبارکه به تبعیت از پدرش فراشی رسمی کشیک اوّل آستانه بود.
عباسعلی در دورهٔ شبانه تدریس میکرد و سابقه شغلی دیگرش هم به زعم خانوادهاش تدریس در دالان مسجد گوهرشاد بوده است. حاج عباسعلی قبل از ازدواج با پدر و مادر و برادر خود و بعد از ازدواج با همین عده، به علاوه پدر و مادر همسرش زندگی میکردند همسر و فرزندان برادرش هم چندی بعدتر که برادرش در اثر حادثهای نابینا و ناتوان شد تحت حمایت حاج عباسعلی قرار گرفت. از طرفی در همان زمان خواهرش نیز با شش فرزند خردسال بیوه شد و خواهر و فرزندانش هم تحت سرپرستی حاج عباسعلی قرار گرفتند. عباسعلی پاسبان رضوی صاحب پنج فرزند شد به نامهای اکرم، محمد ثریّا بتول و.جعفر دو دخترش به نام ثریا و بتول و یک پسر به نام محمد در همان کودکی بر اثر بیماری فوت شدند و تنها یک دختر به نام اکرم و یک پسر به نام جعفر برایش باقی ماند؛ پسرش هم که تا چندی پس از پدر جانشینش در کتابفروشی، بود در سنین میانسالی به سال ۱۳۸۶ ش. دار دنیا را وداع گفت.
نیکاندیشی و خیرخواهی عباسعلی پاسبان رضوی منحصر به فامیل و خاندانش نبود؛ او به گونهای رفتار کرده بود که اکنون بعد از بیش از سی سال از درگذشتش، هنوز بسیاری از بزرگان مشهد از او به نیکی یاد می کنند. او هنگام تأسیس کتابفروشی به همگان کمک میکرد، اگر دانشآموزی توان خریداری کتاب و نوشتافزار را نداشت به صورت رایگان به او کتاب و نوشتافزار میداد. گاهی هم به مراجعان کتابفروشی کتاب را به طور قرض و نسیه میداد و از این راه مخاطبان زیادی را به کتابخوانی تشویق میکرد.
کتابفروشی باستان، مشهد به گفته خانواده پاسبان در ۱۳۰۵ ش تأسیس شد. در سربرگهای کاغذهای یادداشت کتابفروشی باستان که از گذشته به یادگار مانده است نیز چنین آمده است: «کتابفروشی باستان / تأسیس ۱۳۰۵ ش. مشهد خیابان شاهرضا مرکز فروش کلیه کتابهای درسی و نشریات مرکز شماره تلفن مغازه و منزل». اما در گزارش مکتب شاهپور در ۱۳۱۳ ش. موسوم به مشهد درآغاز قرن ۱۴ خورشیدی که نام و نشانی ۱۶ کتابفروش قدیمی در مشهد را ارائه کرده است اثری از نام و مشخصات این کتابفروشی ارائه نشده است. در احصائیه وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه از کتابخانهها و کتابفروشیها در خرداد ۱۳۱۴ ش. به نام کتابفروشان و کتابخانههای مشهد هم اشاره شده و از میان کتابفروشان قدیمی، مشهد به نام «پاسبان» با تاریخ تأسیس ۱۳۱۳ ش. به عنوان کتابفروشی اشاره شده است.
فرید مرادی، بنابر منبع، پیشین نتیجه گرفته است که مرحوم پاسبان رضوی در سال ۱۳۱۳ ش. کتابفروشی پاسبان را دایر کرده که بعداً نام آن را به باستان تغییر داده است. وی همچنین یادآور میشود که به قولی باستان از ۱۳۸۵ق /۱۳۴۵ ش. به چاپ کتاب روی آورده و تبدیل به یکی از بهترین ناشران شهرستانی شده است. اما عباسعلی، پاسبان چندی پس از تأسیس کتابفروشی، یعنی از سال ۱۳۱۵ ش. شروع به انتشار کتاب کرده است.
وی در آغاز با چاپ کتابهای کم حجم و درسی شروع کرد، ولی در ادامه به چاپ و نشر کتابهای دانشگاهی و متون اساسی در حوزه ادبیات و الهیات اسلامی پرداخت عبدالحسین آذرنگ میگوید در دهه ۱۳۳۰ ش. شمار قابل توجه تری ناشر در تهران و شهرهای اصفهان، تبریز، شیراز و مشهد و چند شهر دیگر به عرصه نشر وارد شدند. در فهرست منتشر شده در کتابشناسی ده ساله (۱۳۳۳-۱۳۴۲ ش.)، نام کتابفروشی باستان مشهد به چشم میخورد سیاست انتشارات باستان، مشهد مانند سایر انتشارات هم دوره و هم طرازش سیاست اثرگزین بود.
نویسندگان و معلمان و استادان برای چاپ آثارشان به این انتشاراتی مراجعه میکردند و اثرشان را برای ارزیابی و ی و چاپ در اختیار این بنگاه انتشاراتی قرار میدادند اگرچه خود مرحوم عباسعلی پاسبان، رضوی حلقه دوستان و نویسندگان و خبرگان و نزدیکانی داشت که مورد وثوق او بودند و با مشورت آنها بود که وی به خانه و محل کار شماری از استادان و نویسندگان خبره و طراز اول مشهد می رفت و تقاضا میکرد تا آثارشان را، که مطابق برنامه انتشاراتی کتابفروشی باستان بود که تقریباً در حوزه های معینی کتاب چاپ میکرد برای چاپ و انتشار در اختیار او بگذارند. کتابفروشی باستان از ۱۳۱۵ ش. به انتشار کتاب، افزون بر کار کتابفروشی و توزیع گسترده کتاب پرداخت. این روند تا هنگام درگذشت مرحوم عباسعلی پاسبان رضوی در خرداد ۱۳۵۷ ش. ادامه داشت حوزه فعالیت این ناشر عمدتاً زبان و ادبیات فارسی بود.
انگیزه اصلی مرحوم پاسبان رضوی از انتشار کتاب و راه اندازی کتابفروشی، باستان در وهله اول خدمت به فرهنگ و فرهنگ پروری و در وهله دوم پیگیری علاقه باطنی و شغل آبا و اجدادیش بوده است این موضوع را آن مرحوم در یادداشتها و پیامهای ناشر در اوّل یا در آخر برخی از آثار انتشار یافته اش منعکس ساخته است. در این یادداشتها ضمن معرفی کتاب و نویسنده آن، به هدف خود از انتشار آن کتاب خاص هم به طور خلاصه اشاره شده است. برای مثال در کتاب سیر سخن هدف از انتشار آن را مطالعه کتاب از سوی نسل جوان و طالبان دانش و معرفت به انگیزه نیل به نیروی زندگی بهتر دانسته است ۱۰۰ جلد آن را به مؤلف تحویل دهد.
از استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، درباره کتابفروشی باستان، خاطره گونه ای بدین شرح نقل شده است:
«از سمت بالا خیابان وقتی وارد خیابان شاهرضا میشویم اوّل کوچه مسجد مقبل یا سراب کوچه روبهروی آن در به نام کوچه تلفنخانه مشهور بود و کانون نشر حقایق اسلامی هم در آنجا بود کتابفروشی باستان قرار داشت، که خوشبختانه هنوز هم باقی است و از این نظر، بیگمان قدیمترین کتابفروشی مشهد است. کسانی که کتابفروشی باستان را اکنون اداره میکنند باید نسل سوم مرحوم پاسبان رضوی باشند که مؤسس و پایهگذار این کتابفروشی بود.
این کتابفروشی باستان در مشهد چهل پنجاه سال پیش این امتیاز را بر تمام کتابفروشیهای مشهد داشت که زیر بار خرج کتابهای سنگین و پرخرج و دیر فروش میرفت. مثلاً کتاب مصادر زوزنی یا تاریخ اسلام دکتر فیاض یا … به نظرم یکی از کتابهای پُرحجم و نسبتاً سنگین استاد سیدجلالالدین آشتیانی شاید شرح مقدّمه قیصری بر فصوصالحکم را هم نخستینبار باستان چاپ کرد اصلاً در مشهد آن سالها ناشری که کتاب چاپ کند جز باستان وجود نداشت و هیچکس از جوانان اهل ادب جرأت و سرمایه کتاب چاپ کردن نداشت.
چند کتابی هم که چاپ شد بسیار استثنایی بود و غالباً به خرج مؤلّف مانند شوریده فریدون صلاحی و یا زبان دل میرهادی ربانی و از همه شاخص ترکتاب بی تاب اسماعیل خویی که کتابفروشی نادری آن را نشر داد. دکتر شفیعی کدکنی درباره سالهای ۱۳۳۱ ۱۳۳۲ که در مشهد در حین گذران دوران طلبگی بود، باز خاطره گونهای مشهد که مدت ۲۶ سال در این سمت فعالیت دارد درباره کتابفروشی باستان میگوید:
از لحاظ فرهنگی در شهر مشهد کتابفروشی باستان به قولی محل گعده (قعده) استادان دانشگاه بوده است. باستان تحصیلات آکادمیک، نداشت ولی در محضر بزرگان سالها تلمذ کرده بود. آنچه بنده یادم هست این بود که از برخی از کتابها که بیش از پنج نسخه در کتابفروشی و انبار داشت، باز به منظور تشویق و دلگرمی همکاران موجود کتابهایشان را برای فروش قبول میکرد از اخلاق خوب آقای پاسبان رضوی این بود که مشکلات همکاران را حل و فصل میکرد به طور مثال برای فروش از همکاران خودش در مشهد کتاب میگرفت تا مشکلاتشان رفع و رجوع شود محسن فرهنگی یکی دیگر از همکاران قدیم باستان درباره عباسعلی پاسبان میگوید:
«عباسعلی پاسبان رضوی کتابهای دانشگاهی و کتابهای درسی و کمک درسی و حلالمسائل و بعضی کتابهای دیگر را در مشهد چاپ میکرد انتشارات ایشان بالغ بر ۱۰۰ جلد بوده است. ایشان فردی عادی بودند و حدود ۵ و ۶ کلاس سواد داشتند. آقای باستان در آغاز شاگرد کتابفروشی زوّار بود از آنجا بیرون آمد و کتابخانه باستان را تأسیس کرد. او مدتها شاگرد کتابفروشی زوّار بود از فوت و فن و روشهای کارناشران و کتابفروشان از این طریق آگاهی کسب کرد.
سپس مغازه باز کرد و با تماس با معلمان در زمینه کتابهای کمک درسی و تدریجاً کتابهای دانشگاهی و بعضی کتابهای دیگر نیز توفیق حاصل نمود با ایشان سالها در هیئتمدیره صنف کتاب و نوشتافزار مشارکت داشتم و به اتفاق آقای حسین زوار، رئیس اتحادیه به حل و فصل مشکلات میپرداختیم او هم با ناشران تهران و هم با ناشران مشهد کار میکرد و ابتدا با مغازه کوچکتری شروع به کار کرد و سپس فضای کارش را وسعت بخشید. ایشان در قدیم کتاب بیشتر عرضه میکرد و بعد هم لوازمالتحریر پسرش بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه وارد شغل پدرش شد. نصرالله فرمایش از چهرههای فرهنگی و با سابقه (مشهد یکی از شاگردان باستان بود آنچه موجب پیشرفتش شد خوش رفتاری با دیگران و حشر و نشر با مؤلفان بود. اگر نسبت به افراد شناخت داشت، گاهی نسیه هم میداد و کتاب را کرایه هم میداد. او کتابهایش را با تهران بهصورت تهاتری مبادله میکرد و از این جهت دستش بازتر بود.
مصطفی زوار فرزند مرحوم حسین زوار هم که اکنون چاپخانه
زوار مشهد را اداره میکند درباره پاسبان رضوی میگوید: مرحوم عباسعلی پاسبان رضوی کارکتابفروشی و نشر را نزد پدر بزرگ ایشان مشهدی نوروز علی کتابفروش در صحن مسجد جامع گوهرشاد و بعد بازار زنجیر در مجاورت حرم مطهر و مسجد گوهرشاد شروع کرد و سپس به همکاری با حسین زوار (۱۲۷۵-۱۳۵۹ ش) بزرگ خاندان زوار صاحب کتابفروشی و انتشارات زوار و رئیس اتحادیه کتاب و نوشتافزار و صحافی و چاپخانهداران مشهد پرداخت.
کتابفروشی زوار ابتدا در کوچه ارگ کوچه حمام مستشار و سپس در خیابان ارگ مشهد بود آنگاه مرحوم عباسعلی پاسبان رضوی پس از کسب تجربه اقدام به تأسیس کتابفروشی و انتشارات باستان کرد. خدا بیامرز همیشه سیگار اشنویی گوشه لبش داشت ۲۲ از نصرالله فرمایش یکی از شاگردان بسیار قدیمی مرحوم.
درگذشت
میدانیم که راهاندازی و اداره امور انتشارات و کتابفروشی به مدت نیم قرن در مشهد زمانی که هنوز ناشران دانشگاهی و دولتی و نیمه دولتی فعالیتی نداشتند و بار فرهنگ و ادب و علم یک شهر را بر دوش کشیدن چه زحمتها و خون جگرهایی دارد ضمن اینکه پاسبان رضوی بدون هیچ حبّ و بغضی دست شاگردان خود را هم میگرفت و آنان را هم به سروسامان میرساند فشارهای کاری و پرداخت هزینههای جاری این بنگاه انتشاراتی بهطور دائم از عهده یک تن خارج و بسیار طاقت فرسا و دشوار است.
برای نمونه یکی از این فشارها پرداخت مالیات بود. عباسعلی پاسبان رضوی در یادداشتی نیمه و نصفه به این مشکل و اینکه خرج و دخل کار کتابفروشی به سختی کفاف مخارج را میدهد این گونه اشاره کرده است:
«محترماً این کتابفروشی با پشتکارداری شبانهروزی و خدمت به فرهنگ این سامان در عرض ۴۵ سال سابقه آیا چه استفادهای غیر از مقداری کتاب داشته است که با آن مقدار هر روز احتیاج دانشجویان را بر میآورد و درآمد آن از فروش کتاب درسی است و کتاب درسی طبق معمول صدی ده است به استناد صورت حساب کتاب درسی).
درآمد این کتابفروشی از کتاب است و در هیچیک از مناقصات شرکت نکرده است. آیا در چهار سال قبل چه درآمدی برای اینجانب حاصل شده که مالیات آن را باید پرداخت نمایم؟ با درآمد زیاد ماشین و مسافرت خارج و سایر مختصات و راحتی به وجود میآید که متأسفانه....
ماجرای درگذشت عباسعلی پاسبان رضوی هم شنیدنی و هم غم انگیز است. او همزمان با حضور محمدرضا و فرح پهلوی در حرم مطهر در ۷ خرداد ۱۳۵۷ ش، دچار سکته و ناراحتی قلبی میشود و به دلیل ازدحام و شلوغی خیابانهای اطراف بیمارستان شهناز مشهد (قائم) کنونی به موقع به بیمارستان نمیرسد و از دنیا میرود جنازه مرحوم عباسعلی پاسبان، رضوی، فراش رسمی آستان قدس رضوی، در روز ۱۰ خرداد ۱۳۵۷ در صحن عتیق انقلاب) کنونی حرم مطهر رضوی دفن میشود.
خبر درگذشت این خادم فرهنگ و کتابفروش با سابقه مشهد در روز ۱۱ خرداد ۱۳۵۷ در روزنامه «خراسان» منعکس میشود. ۳۴ حسین، زوّار رئیس اتحادیه صنف کتاب و نوشت افزار و صحافی مشهد مجلس یادبودی برای او برگزار میکند از طرف کتابفروشان مشهد به نمایندگی از اصناف خیابان شاهرضا هم مجلس ترحیمی در ۱۳ خرداد ۱۳۵۷ برگزار می شود.
مدرسان و کارکنان دانشسرای راهنمایی تحصیلی مشهد از. پاسبان رضوی این گونه تجلیل کردهاند:
«خراسان یکی از فرزندان صدّیق و شایسته خود را از دست. داد کسانی که با کتاب و مطبوعات سرو کار دارند نام حاج عباسعلی باستان، رضوی مدیر کتابفروشی باستان را همیشه به عنوان یک خدمتگزار صدّیق عالم کتاب به یاد خواهند داشت و یک عمر تلاش پرثمر او را در نشر و اشاعه فرهنگ این مرز و بوم ارج خواهند گذاشت… و فقدان این شخصیت. شایسته را ضایعه ای جبران ناپذیر تلقی میکنند و با نهایت اندوه به بازماندگان فقید سعید به ویژه فرزند گرامیش و جامعه کتابفروشان مشهد تسلیت میگویند ۲۵ خانواده آن مرحوم باستان) نبی زاده و جعفرزاده هم. چندی بعد طی آگهی ای در روزنامه از همه دلبستگان و دوستان ایشان از معلمان و استادان دانشگاه تا اصناف و همکاران نزدیک مرحوم عباسعلی پاسبان رضوی سپاسگزاری میکنند. وصیت نامهای از عباسعلی پاسبان باقی مانده است که به بخشهایی از آن در اینجا اشاره میشود:
«بهنام خداوند عالم. اینجانب عباسعلی پاسبان رضوی درحالی که تمام احوالم به حال خودم بود نوشتهام. امیدوارم که خداوند مرا بیامرزد غرض از نوشتن این دفتر چند علت است اوّل به سبب مرگهای سکته که رواج دارد ممکن است دامن من را هم بگیرد؛ دوّم به علت اینکه بدون سبب بابت پیش آمد ممکن است بدرود زندگی بگویم، چون دیگران رفته اند و خواستههای خود را با اعقاب و بازماندگان خودشان تذکر ندادهاند و رفتهاند. به هر حال خواسته بنده به شرح پایین است:
«اعقاب من نسل بعد از نسل سرمایه را تقسیم نکنند. مخارج تمام با سود بردارند به نسبت پسر بخش و دختر بخش و راجع به شرکتهایی که با دو نفر دیگر از فامیل دارم چنانچه آنها یا یکی از آنها، ارشدند سرپرستی را قبول نمایند و ایشان هم نظر اینجانب را قبول نمودند رسماً سند به همین طور. از کسر خواسته بنده ایشان هم میتوانند نوشتند. پس دو مقابل موجودی برای خودشان سهم ببرند به نسبت سرمایه زمان فوت من آنچه داشته اند میتوانند در ثبت آنها برای اعقاب خودشان دو مقابل سرمایه آن زمان که سهم ایشان شد ضمیمه نمایند و سرمایه بنده را تماماً در تصرف بگیرند با ورثه مشغول شوند و ایشان هم برای اعقابشان همینطور وصیت بنمایند که ورثه من با ورثه ایشان نباید سرمایههایش را تفکیک کنند. ۱۳۳۳/۲/۱»
پس از مرحوم عباسعلی پاسبان رضوی فرزندش مرحوم جعفر پاسبان رضوی (۱۳۳۱ - ۱۳۸۶ ش) جسته گریخته کار انتشار کتاب را بر مبنای همان سیاستهای پدر به طور محدودتر دنبال کرد. او افزون بر کتابفروشی و انتشار کتاب به فروش لوازمالتحریر هم پرداخت. پس از وی سرمایه مربوط به انتشار کتاب، تقریباً به دلیل برخی اشتباهات آن مرحوم جعفر پاسبان رضوی در کار انتشارات و بدهی و مسائل دیگری از این دست بعد از مدتی از بین رفت و کتابفروشی باستان اکنون صرفاً به توزیع و فروش لوازمالتحریر و کتابهای درسی وزارتی و به صورت بسیار محدود به عرضه کتابهای کمک درسی هم میپردازد مکان کتابفروشی هم تغییری نکرده و در همان خیابان آزادی کنونی شاهرضای سابق) نبش بازارچه سراب، روبهروی کوچه تلفنخانه قرار دارد فضای اختصاص یافته به این کتابفروشی (پس از واگذاری انبار مربوط به کتاب و نوشتافزارش مطابق گذشته درخشانش همان ۴۸ متر مربع است گردش امور کتابفروشی باستان امروز بر عهده آقای حسین رسولی، یکی از همکاران قدیمی مرحوم جعفر پاسبان رضوی است.
نظر شما