سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): مد و لباس، هنر و ابزاری است برای نشان دادن شخصیت، هویت، احساسات، فرهنگ و طبقه اجتماعی. افراد با انتخاب نوع خاصی از پوشش در واقع نوعی ارتباط غیرکلامی با سایر افراد برقرار میکنند به طوری که گاهی یک انتخاب ساده در رنگ و پوشش میتواند حامل پیامی خاص باشد. هر دوره تاریخی، مد روز خودش را داشته که منعکسکننده روح و شرایط جامعه آن زمان بوده است.
برخی معتقدند انقلاب صنعتی باعث شد تولید پارچه و لباس به صورت انبوه و ارزانتر انجام شود و سبکهای متنوع لباس به شکل جدیتر و سازمانیافتهتری شکل بگیرد. به دنبال آن برندهای بزرگ مد و لباس تأسیس شد و مد از صرفاً پوششی کاربردی به ابزاری برای بیان فردیت و تمایز اجتماعی تبدیل شد.
همچنین رسانهها و تبلیغات، نقش مهمی در گسترش و رواج سبکهای مختلف مد ایفا کردند و آن را به یک پدیده جهانی تبدیل کردند. امروز، مد نه فقط یک صنعت بزرگ اقتصادی، بلکه یک زبان فرهنگی و اجتماعی است که رفتارها، نقشها و هویتها اجتماعی را شکل میدهد. به همین منظور، مطالعه مد در رشتههای مختلفی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی اهمیت یافت. کتاب «روانشناسی مد» تأثیرات این هنر را بر رفتار فردی و جمعی، هویتسازی و بازنمایی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی بررسی میکند. با مریم فراهانی، مترجم این کتاب به گفتوگو نشستیم.
از منظر بسیاری از افراد واژه مد یک مفهوم مدرن است. چطور میشود سیر تاریخی مد را (اینکه از چه زمانی شروع شده و رواج پیدا کرده) بررسی کرد؟
با توجه به چیزی در کتاب گفته شده، سیر تاریخی مد به یافتههای انسانشناسان برمیگردد؛ از زمانی که انسان نئاندرتال توانست با ابزار سنگی و استخوانی برای خودش لباس تهیه کند، مد وجود داشته است. چون علاوه بر تهیه لباس با یک سری ملحقات، لباسهای خود را تزئئین میکردند یا طبق بقایایی که در برخی از مناطق یافت شده لباسها در اقلیمهای مختلف، بسته به آب و هوا و نیازی که داشتند، متفاوت بوده است. حتی استفاده از تزئینات و زیورآلات مختلف نیز ذکر شده است. مثلاً در خاور دور، لباس بیشتر چینیها تونیک بوده اما طبقات مرفه، ردای ابریشمی تن میکردند که به این معنی است که شاید نشود تاریخ دقیقی برای شروع مد ذکر کرد و از زمانی که انسان یاد گرفت برای خود لباس تهیه کند به نوعی مد هم شکل گرفته است.
برخی اتفاقات تاریخی مثل انقلاب صنعتی چه تاثیری بر صنعت مد گذاشته است؟
بارزترین اتفاق انقلاب صنعتی، توسعه فرآیندهای و ماشینآلات صنعتی بود. تا پیش از انقلاب صنعتی، مد را طبقه اشراف تعیین میکردند، با توجه به مدلهایی که آنها میپوشیدند، خیاطها آن لباسها را میدوختند و عامه مردم هم آن لباسها را تقلید میکردند. به نوعی میتوان گفت که مد سیر رخنه به پایین داشته است. اما بعد از انقلاب صنعتی وقتی انبوه مردم از روستاها وارد شهرها شدند، مردم شهر با انبوه جمعیتی از مردم آشنا شدند که غریبه بودند و سادهترین و در دسترسترین راه شناسایی آنها لباسهایشان بود. برای همین خودشان هم نیاز به پوشیدن برایشان مهم شد. لباس اهمیت پیدا کرد و تقاضا بالا رفت و چون ماشینآلات وجود داشت، توسعه پیدا کرد، امکان پاسخ به این تقاضا وجود داشت و روند مصرفگرایی به تدریج از همان زمان شروع شد.
کتاب «روانشناسی مد» بیشتر بر کدام دورههای تاریخی و کدام کشورها تمرکز دارد؟
رویکرد اصلی کتاب «روانشناسی مد» رفتار انسان را بر مد و تاثیر مد را بر رفتار انسان بررسی میکند. برای همین نمیتوان گفت که رویکرد تاریخی خاصی دارد. برای توضیحات و استدلالهایی که دارد از دورهها و کشورهای مختلف مثال میزند.
از نگاه نویسنده، مد بخشی از تاریخ فرهنگی جوامع محسوب میشود نه صرفاً زیباییشناسی لباس. این نگاه تا حدودی با نظر عموم مردم تفاوت دارد. چقدر این دیدگاه درست است؟
مثالهای زیادی داریم از اینکه تاریخ فرهنگی را مد منعکس میکند. همانطور که اشاره کردیم، پوشش آدمها در هر اقلیم متفاوت بوده است. اگر بخواهیم فرهنگ را در یک تعریف به معنی رویکرد آدمهای مختلف در حل مسئله و شیوه کنار آمدن آنها با چالشهای روزمره زندگیشان در نظر بگیریم میتوانیم بگوییم همین که لباس افراد بسته به آب و هوا و نیازهایی که برای شکار داشتند و حیواناتی که در آن منطقه بودند و آنها میتوانستند از پوستشان لباس تهیه کنند، تغییر میکرده، یعنی بازتابکننده فرهنگ بوده است. در کتاب آمارهایی ذکر شده مبنی بر اینکه امروزه حتی مردها هم نارضایتی از بدنشان را ابراز میکنند. برخلاف تصوری که قبلاً وجود داشت که توجه به زیبایی و ظاهر مختص خانمهاست، مردها هم نگاهی که به تصویر بدنی خود دارند، در حال تغییر است. این میتواند بازتابکننده تغییرات تصور ما از جنسیت باشد، تغییر هنجارهای جنسیتی که طبیعتاً میتواند زیرمجموعه هنجارهای فرهنگی باشد.

مد چه نسبتی بر تحولات اجتماعی در کشورها دارد؟ اگر موردی هست توضیح دهید.
مد به شدت از تحولات اجتماعی تاثیر میپذیرد. مثال جالبی که به نظرم میرسد، مجموعه «نگاه نو» ی «دیور» بود که این مجموعه بعد از جنگ جهانی دوم طراحی شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. هنوز هم در هر کتابی که درباره مد بخوانید، به این مجموعه اشارهای شده است. علت استقبال از این مجموعه این بود که بلافاصله بعد از جنگ بود. چون در طول جنگ تعدادی از زنان مجبور بودند در کارخانهها کار کنند و زمانی با سهمیهبندی یا جیرهبندی پارچه مواجه شده بودند و سطح تولید پایین آمده بود، نمیتوانستند روی لباسها مدل ارائه دهند. همچنین به دلیل نوع کاری که داشتند لباسها مدل مردانهتری داشتند و مدل خاصی نداشتند. بعد از جنگ زنها میخواستند که سبکهای زنانهتری بپوشند. مدلهایی بپوشند که ویژگیهای زنانهشان را بیشتر نمایش دهد. مجموعه «نگاه نو» دقیقاً همین شرایط را داشت. لباسهایی بود با دامنهای بلند و حجیم، کمر باریک و جذب و سرشانه گرد که به خاطر همین از آن بسیار استقبال شد. یک اصطلاح آلمانی وجود دارد که به «روح زمانه» ترجمه شده و گفته میشود که مجموعه «نگاه نو» با «روح زمانه» هماهنگ بوده و دقیقاً با تحولات اجتماعی، همگام بوده است.
رسانهها در شکل گیری و رواج مد چه نقشی بازی میکنند؟
اصلیترین تاثیری که رسانه دارد احساسی است که به مردم درباره بدنشان میدهد. رسانه، روی تصور بدنی که آدمها از خودشان دارند، کاملاً تاثیرگذار است. اگر دقت کرده باشید در انیمیشنها، کتابها و فیلمها همیشه شخصیتهای خوب و قهرمانها، زیبا و لاغر هستند و همه ویژگیهای منفی مثل خنگ بودن، گوشهگیر بودن و منفعل بودن به شخصیت منفی داستان نسبت داده میشود و این شخصیتها ظاهر زیبایی ندارند یا چاق هستند. این موضوع به کودکان و بزرگسالان این حس را میدهد که همه ویژگیهای خوب در یک بدن لاغر خلاصه میشود. این باعث میشود که آدمها سراغ مد و عملهای زیبایی بروند که این موضوع در این کتاب مورد انتقاد قرار گرفته است.

از دید نویسنده، مد در شکلگیری هویت فردی و اجتماعی چه نقشی دارد؟
همین که ما در دستهبندیهای بازار و تولید لباس، دستهبندی لباسهای کژوال، اداری و رسمی انواع و اقسام دستهبندیها را داریم نشان میدهد که تفکیکی برای هویت فردی و اجتماعی صورت گرفته است. در مورد شکلگیری این هویتها، در این کتاب نظریه هویت اجتماعی مطرح شده. این نظریه میگوید ما وقتی به گروههایی تعلق داریم، از این گروهها احساس عزت نفس دریافت میکنیم و تلاش میکنیم خودمان را به آن گروهها و به اعضای آن گروه شبیه کنیم. یکی از عناصری که برای این شباهت استفاده میکنیم، لباس است.
ما لباس را به عنوان یک نماد اجتماعی به کار میبریم. بحث جالبی درباره مد و شکلگیری آن بوجود آمد و گفته میشود مد، یک تلاش برای منحصر به فرد به نظر رسیدن که به همرنگی ختم میشود. این موضوع را در عکسها و فیلمهای قدیمی میتوانید ببینید. وقتی فیلمها و عکسهای قدیمی را میبینید به نظر میرسد که آدمها شبیه هم لباس پوشیدهاند، در حالی که آن آدمها واقعاً نمیخواستند که مثل هم لباس بپوشند. آنها فقط میخواستند که از مد پیروی کنند و احتمالاً آن عناصر فردی خود را هم اضافه کردهاند. اما نیاز آنها به عضویت در گروه باعث شده شبیه هم به نظر برسند. در مورد هویت فردی نیز همینطور است.
آیا میتوان بین نقش فردی و اجتماعی در مد تفاوت قائل شد یا بهم پیوسته هستند؟
اصطلاحی به نام «لباس قدرت» در مد وجود دارد که معمولاً در رویکردهای فمینیستی زیاد میبینیم. این عبارت در بحث زنان شاغل زیاد دیده میشود و میگویند زنان، لباس قدرت استفاده میکنند. یعنی زنان سعی میکنند لباسی که میپوشند ویژگیهای زنانه آنها را کمتر جلوه دهد و این نقش اجتماعی آنها میشود. آنها لباسی میپوشند که نقش اجتماعی آنها را پررنگ کند و در عین حال آنها این لباس قدرت را با عناصری تلطیف میکنند. مثل پوشیدن کت و شلوار اداری با کفش پاشنه بلند، شال رنگی یا زیورآلات که به آن معنی است که همزمان هویت و نقش فردی خود را نیز حفظ میکنند. اگر در نظر بگیریم که این ملحقات به جنسیت خانمها مربوط میشوند و این جنسیت هم یکی از المانهای هویت فردی آنها محسوب میشود با پررنگتر کردن جنسیتشان آن نقش فردی خود را حفظ میکنند.
نظر شما