شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۱
آگاهی مادی نیست

مهدی گلشنی گفت: در سال‌های اخیر که می‌خواستم کتاب «علم و دین در بستر یکتاپرستی» را منتشر کنم، موضوعاتی مانند «آگاهی مادی نیست» را اضافه کردم که پیشرفت مهمی در غرب است. بیشتر دانشمندان غربی معتقد بودند روح انسان مادی است، اما اکنون برخی از مهم‌ترین آن‌ها می‌گویند روح غیرمادی است و برخی فیلسوفان غربی کتابی در این باره نوشته‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نشست آکادمیک با عنوان “علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی” روز ۲۳ مردادماه ۱۴۰۴ مصادف با ۱۴ اوت ۲۰۲۵ به میزبانی خانه حکمت ایران در وین برگزار شد.

این رویداد که شامل ارائه کتاب و بحث‌های علمی بود، با سخنرانی کلیدی استاد دکتر مهدی گلشنی، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و پیشگام حوزه علم و دین در ایران، آغاز گردید.

دکتر گلشنی در این نشست به معرفی دیدگاه‌های خود از کتابشان پرداختند که با اهتمام رایزنی فرهنگی ایران در اتریش به آلمانی ترجمه و سپس از سوی انتشارات یونی- دیالوگ در وین منتشر شده بود.

در این برنامه، که مجری آن دکتر ویکتور سابو بود، سخنرانان که شامل پروفسور مانفرد هاوزر، مدرس و پژوهشگر فلسفه، پروفسور محمد والدمن، محقق و مترجم مطالعات اسلامی، و دکتر رضا غلامی، استاد ارشد فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی و رایزن فرهنگی ایران در اتریش بودند به ایراد سخن پرداختند.

هر یک از سخنرانان دیدگاه‌ها و تحلیل‌های خود را درباره موضوع علم و دین در چارچوب جهان‌بینی توحیدی ارائه کردند و بحث‌های پرباری را با حضار به اشتراک گذاشتند. متقابلاً شماری از حاضران نیز پرسشهای خود را با اساتید در میان‌گذاشتند.

این رویداد با استقبال گسترده‌ای از سوی علاقه‌مندان به مباحث میان‌رشته‌ای در وین مواجه گردید.

***

متن کامل سخنرانی پروفسور دکتر مهدی گلشنی، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و نویسنده کتاب علم و دین در افق جهان بینی توحیدی

به نام خداوند بخشنده مهربان، سلام به شنوندگان.

می‌خواهم توضیح بدهم چرا کتاب «علم و دین در بستر یکتاپرستی» را نوشتم، درباره چه موضوعاتی است و دلیل نوشتنش چیست. ابتدا کمی تاریخچه می‌آورم. در دوران تمدن اسلامی، علم در چارچوبی خداباورانه شکل گرفت. دانشمندان مسلمان معتقد بودند که فعالیت علمی نوعی عبادت خداست و همه این طرز فکر را داشتند. این ذهنیت در قرون وسطی در دنیای مسیحیت نیز ادامه یافت و به آغاز علم مدرن با کوپرنیک، کپلر، گالیله و نیوتن رسید، که آن‌ها نیز معتقد بودند دین‌شان و فعالیت علمی‌شان نوعی عبادت است.

اما این نوع طرز فکر در قرن‌های هفدهم، هجدهم و نوزدهم به اوج رسید و در قرن نوزدهم به قدرت بیشتری دست یافت. در نیمه اول قرن نوزدهم، اگوست کنت نظریه پوزیتیویسم را مطرح کرد که می‌گفت تنها آنچه از طریق حواس ما به دست می‌آید ارزشمند است و بقیه چیزها بی‌ارزش‌اند؛ بنابراین دین و فلسفه کنار گذاشته شدند. این رویکرد در قرن نوزدهم با نظریه داروینیسم و فرویدیسم تقویت شد و در نیمه اول قرن بیستم نیز ادامه یافت.

در آغاز قرن بیستم، مکتب پوزیتیویسم منطقی ظهور کرد که می‌گفت تنها آنچه از طریق حواس قابل اثبات باشد، دارای معناست و امور فلسفی و دینی را بی‌معنا و قابل صرف نظر دانستند. همچنین ظهور نظریه کوانتوم توسط بور، بورن و هایزنبرگ به کنار گذاشتن مفهوم علیت و تکیه صرف بر داده‌های حسی کمک کرد. اینشتین و پلانک تلاش کردند این نگاه را نقد کنند، اما موفق نبودند چون خودشان نیز تا حدی این مبانی را پذیرفته بودند.

اما در نیمه دوم قرن بیستم، شرایط کاملاً تغییر کرد. کارل پوپر گفت ارزش‌های اخلاقی را نمی‌توان از علوم تجربی به دست آورد. سپس پیتر مداور، برنده جایزه نوبل پزشکی، اظهار داشت که پرسش‌های اخلاقی را علم نمی‌تواند پاسخ دهد و این‌ها باید توسط دین یا فلسفه پاسخ داده شوند. علاوه بر این، پرسش‌های نهایی بشریت مانند «از کجا آمده‌ام؟»، «هدف من در این جهان چیست؟» و پرسش‌های بنیادینی که علم قادر به پاسخ دادن به آن‌ها نیست، مانند «چرا این جهان هست؟» و «چرا چنین قوانینی بر جهان ما حاکم است؟»، تنها از طریق دین یا فلسفه قابل پاسخ‌اند.

در ادامه، فلسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم شکل گرفت و فیلسوفان علم اظهار کردند که هر نظریه علمی بر پایه اصول متافیزیکی (فراتر از فیزیک) استوار است که از خود علم گرفته نشده بلکه از فلسفه یا دین می‌آید و بر علم حاکم است. به عنوان مثال، هندسه اقلیدسی بر پنج اصل استوار است، و نظریه نیوتنی بر سه قانون و قانون جاذبه. در نظریه کوانتوم، یک دیدگاه می‌گوید علیت وجود ندارد و شانس بر جهان حاکم است، و نظریه دیگر (نظریه بوهم) علیت را قبول دارد؛ هر دو نظریه تمام داده‌های تجربی را توضیح می‌دهند و هنوز هیچکدام رد نشده‌اند. اگر به اسلام باور داشته باشیم، اسلام دیدگاه علیت را قبول دارد.

این دیدگاه‌ها باعث شدند فلسفه وارد علم شود و دانشگاه‌های مهم غربی مانند آکسفورد، کمبریج، پرینستون و کلمبیا فلسفه را در برنامه‌های خود وارد کنند. اینشتین به مخالفانش می‌گفت که باید با فیلسوفان بنشینید و مشکلات را حل کنید اما فیزیک‌دان‌ها گوش نمی‌کردند. امروزه فلسفه به شدت در دانشگاه‌های معتبر غربی حضور دارد.

دین نیز بیدار و تقویت شد؛ انجمن اروپایی علم و الهیات هر دو سال یک بار کنفرانس‌هایی در شهرهای مهم اروپا برگزار می‌کند که من در چندین دوره آن شرکت کرده‌ام. این کنفرانس‌ها بسیار مفید بوده و از ادیان مختلف حضور داشتند و فیلسوفان نیز در آن‌ها شرکت کردند. همچنین مؤسسه فارادی برای علم و دین در کمبریج و مرکز ایان رمزی در آکسفورد تأسیس شدند که دین را تقویت کردند.

«بنیاد جان تمپلتون» هم مسابقه‌ای برگزار کرد تا دانشگاه‌ها را به برگزاری دوره‌های علم و دین ترغیب کند. من در این مسابقه شرکت کردم و از میان ۲۰۰۰ شرکت‌کننده از دانشگاه‌های جهان، پیشنهاد دوره من جزو ۱۵۰ دوره برگزیده و جایزه گرفته شد.

دوره‌ای که پیشنهاد دادم چند موضوع داشت و بنیاد خواست که من کتابی بنویسم که این موضوعات را پوشش دهد. در سال ۱۹۹۵ این پیشنهاد شد و در سال ۲۰۰۷ دوره «علم و دین» را در دانشگاه صنعتی شریف برگزار کردم و موضوعات جدیدی اضافه کردم. سپس در سال‌های اخیر که می‌خواستم کتاب «علم و دین در بستر یکتاپرستی» را منتشر کنم، موضوعاتی مانند «آگاهی مادی نیست» را اضافه کردم که پیشرفت مهمی در غرب است. بیشتر دانشمندان غربی معتقد بودند روح انسان مادی است، اما اکنون برخی از مهم‌ترین آن‌ها می‌گویند روح غیرمادی است و برخی فیلسوفان غربی کتابی در این باره نوشته‌اند.

در فصل‌های اول کتاب، تاریخچه رابطه علم و دین در جهان اسلام، سپس غرب، و دیدگاه‌های جهانی درباره این دوره را بیان کرده‌ام.

سپس اشاره کرده‌ام که علم نمی‌تواند به بسیاری از سوالات مهم انسان پاسخ دهد. بعد به موضوعاتی درباره وجود پرداخته‌ام که معمولاً دانشمندان ملحد علیه دین مطرح می‌کنند و فیلسوفان و دانشمندان دینی پاسخ داده‌اند. در این بخش، نظرات فیلسوفان و دانشمندان مسلمان و مسیحی درباره وجود خدا، آفرینش جهان، معجزات، شرور، هدفمندی جهان، رستاخیز، رابطه علم و ارزش‌ها، و امکان علم دینی آمده است. همچنین نظریه‌ای درباره علم دینی دارم که کتابی در این زمینه نوشته‌ام.

این کتاب برای فیلسوفان مسیحی و یهودی در آمریکا و اروپا ارسال شد و بسیاری آن را پذیرفتند و جملات تشویق‌آمیزی از آن‌ها را در پشت کتاب آورده‌ام. یکی از ویژگی‌های مهم کتاب این است که نشان می‌دهد فیلسوفان مسلمان و مسیحی (باورمندان ادیان ابراهیمی) نظرات بسیار مشترکی دارند. آیت‌الله استاد مطهری همان چیزی را می‌گوید که فیلسوفان و دانشمندان انگلیسی یا آمریکایی می‌گویند. این موضوع در دانشگاه‌های معتبر غربی بسیار مهم بوده است.

متأسفانه این مباحث به کشور ما راه پیدا نکرده و علت آن تأثیر برخی عوامل غربی است، اما به نظر من این یکی از ویژگی‌های مهم کتاب است. این کتاب توسط برخی فیلسوفان و دانشمندان غربی با استقبال خوبی مواجه شده است.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

خداوند همه شما را حفظ کند.

***

علم و دین در افق جهان بینی توحیدی

متن کامل سخنرانی پروفسور مانفرد هاوزر، مدرس وپژوهشگر فلسفه در اتریش درباره علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی

استاد گلشنی عزیز، استاد والدمن، دکتر غلامی، خانم‌ها و آقایان،
نخستین بار است که در این جمع سخنرانی می‌کنم و از این‌رو، مایلم ابتدا خودم را به‌اختصار معرفی کنم. در جوانی، آرزو داشتم در زمینه علم فعالیت کنم و تحصیل فیزیک را در دانشگاه فنی گراتس آغاز کردم. پس از کمی بیش از یک سال، از طریق یکی از هم‌کلاسی‌هایم با جنبش وحدت آشنا شدم و از آن زمان، خدا در مرکز زندگی‌ام قرار گرفت. با وجود ناراحتی والدینم، تحصیلاتم را متوقف کردم و به گروه کوچکی از اعضای این جنبش پیوستم تا بیشتر درباره خدا بیاموزم و او را تجربه کنم. پس از یک سال، رهبران اتریشی این جنبش از من خواستند در آماده‌سازی کنفرانس بین‌المللی وحدت علوم (ICUS) که در آن زمان در لندن برگزار می‌شد، کمک کنم. این کنفرانس‌ها دو سال پیش از آن توسط کشیش مون، بنیان‌گذار فدراسیون صلح جهانی (UPF)، با هدف ایجاد پلی بین دو دنیای جدا از هم علم و دین آغاز شده بود. پشتیبانی از این کنفرانس سالانه، در کنار دیگر وظایف، بخش مهمی از تعهداتم در سال‌های بعد شد. این پیشینه به شما کمک می‌کند اهمیت موضوع امروز را برای من بهتر درک کنید. اگرچه استاد دانشگاه نشدم، اما در رویدادهای برگزارشده توسط جنبش وحدت، از جمله فدراسیون صلح جهانی، سخنرانی‌هایی ارائه کرده‌ام. بعدها به‌عنوان توسعه‌دهنده نرم‌افزار تجربه حرفه‌ای کسب کردم، ازدواج کردم و صاحب چهار فرزند شدم. هرچند درک نسبتاً خوبی از فرهنگ و الهیات مسیحی دارم، اما دانش اندکی درباره جهان‌بینی و فرهنگ اسلامی و زبان پارسی دارم. از این‌رو، پیشاپیش از شما می‌خواهم اگر جزئیاتی را نادرست بیان کردم یا نتیجه‌گیری‌هایم اشتباه بود یا نام‌ها و اصطلاحات را نادرست تلفظ کردم، مرا ببخشید و در صورت نیاز تصحیح کنید.

درباره کتاب و نویسنده
نویسنده کتاب، استاد دکتر مهدی گلشنی، دکتری خود را در فیزیک ذرات بنیادی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی (ایالات متحده) دریافت کرده است. او علاوه بر فیزیک، در زمینه دین و علم نیز مطالعه کرده و گروه فلسفه علم را در دانشگاه صنعتی شریف در تهران تأسیس کرده است. وی عضو دائم فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران است و جوایز متعددی برای فعالیت‌هایش دریافت کرده است. او به زبان‌های پارسی، عربی و انگلیسی صحبت می‌کند و کتاب‌هایی در زمینه علم، فلسفه و الهیات نوشته است. محتوای این کتاب از سخنرانی‌هایی که از سال ۱۹۹۵ ارائه شده، شکل گرفته و دوره آموزشی او در زمینه علم و دین نیز جایزه‌ای از بنیاد تمپلتون دریافت کرده است. این کتاب ابتدا در سال ۲۰۱۹ به پارسی منتشر شد، در سال ۲۰۲۱ به انگلیسی ترجمه شد و ترجمه آلمانی آن در سال ۲۰۲۵ منتشر شده است. ترجمه عربی آن نیز در حال انجام است.

درباره محتوای کتاب
در این کتاب، استاد گلشنی با نگاهی جامع و عمیق به پرسش‌های بنیادین مرتبط با دو حوزه دین و علم و پیوندهای متعدد میان آن‌ها پرداخته است. کتاب به ۱۶ فصل تقسیم شده که هر فصل شامل پرسش‌های دقیق و گاهی چالش‌برانگیز است. دیدگاه‌ها و پاسخ‌های مختلف برای هر پرسش مطرح و بحث شده و با ارجاعات گسترده‌ای از منابع مسیحی، اسلامی، فلسفی، علمی، غربی و شرقی پشتیبانی شده‌اند. هر فصل با نتیجه‌گیری و خلاصه‌ای به پایان می‌رسد و فهرستی از منابع ارائه می‌دهد. گردآوری، مطالعه و پردازش این حجم از منابع در یک کتاب، به نظر من، دستاوردی برجسته است.

چالش‌های ترجمه
ترجمه چنین اثری وظیفه‌ای عظیم است، نه‌تنها به دلیل نیاز به تسلط بر چند زبان، بلکه به این دلیل که باید پلی میان فرهنگ‌ها و حوزه‌های متنوعی چون دین و علم ساخته شود تا از سوءتفاهم‌ها و پیش‌داوری‌ها جلوگیری گردد. من از تجربه خودم در فدراسیون صلح جهانی (UPF) که ترجمه‌های زیادی از کره‌ای به انگلیسی و دیگر زبان‌ها انجام می‌دهد، با این چالش آشنا هستم. از این‌رو، صمیمانه به استاد والدمن برای ترجمه این کتاب به آلمانی تبریک می‌گویم.

نگاهی به موضوع
استاد گلشنی در مقدمه کتاب توضیح می‌دهد که رابطه علم و دین در طول تاریخ چگونه شکل گرفته است. علم در ابتدا در بستری دینی پدید آمد، اما با ظهور داروینیسم در قرن نوزدهم، فرویدیسم و پوزیتیویسم در اوایل قرن بیستم، خودآگاهی دانشمندان به جایی رسید که معتقد بودند در آینده می‌توانند بدون دین پیش بروند. این روند در نیمه دوم قرن بیستم تغییر کرد، زمانی که اثرات منفی علم سکولار بر انسان و محیط زیست آشکار شد. از دهه ۱۹۶۰، تمایل به گفت‌وگو بین دین و علم افزایش یافت، اما هنوز نشانه‌ای از همزیستی کامل دیده نمی‌شود.

علم در جهان اسلام و مسیحیت
دکتر گلشنی تاریخچه علم و دین را در جهان اسلام و مسیحیت به‌اختصار شرح می‌دهد. در قرون اولیه تقویم اسلامی (۷۵۰–۱۱۰۰)، تشویق قرآن و پیامبران به کسب دانش، از جمله دانش دیگر اقوام، باعث شکوفایی علم شد. دانشمندان مسلمان آثار فیلسوفان یونانی، مصری و هندی را ترجمه و تفسیر کردند و این به شکوفایی تمدن اسلامی در ۲۵۰ سال بعد منجر شد. معیار اصلی علم در اسلام، مفید بودن آن است؛ تمایزی بین علم دینی و طبیعی وجود ندارد و علم به‌عنوان عملی عبادی برای نزدیک شدن به خدا و شاد کردن مردم تلقی می‌شود. متأسفانه، این رویکرد بنیادین بعدها در کشورهای اسلامی کمرنگ شد و امروزه دنباله‌روی از فناوری غربی در اولویت قرار گرفته است. نویسنده، گرایش مکاتب اشعری در الهیات اسلامی را که تنها دانش منتقل‌شده از پیامبران را معتبر می‌دانستند، به‌عنوان عامل اصلی افول علم در سرزمین‌های اسلامی معرفی می‌کند. این مکاتب بحث آزاد میان دانشمندان را محدود و حتی مجازات کردند و افرادی با دیدگاه‌های متفاوت را کافر نامیدند. برخی دانشمندان غربی نیز ادعا کرده‌اند که دانشمندان مسلمان فاقد توانایی‌های فکری لازم برای نوآوری و فعالیت علمی بودند، اما نویسنده این اتهام را رد کرده و به دستاوردهای مسلمانان در پزشکی، شیمی، نجوم، ریاضیات و فلسفه، مانند ابن‌هیثم و خوارزمی، اشاره می‌کند.

در اروپای قرون وسطی، علم که آن زمان فلسفه طبیعی نامیده می‌شد، کاملاً تحت سلطه الهیات مسیحی و کنترل کلیسا بود. تلاش‌های اولیه برای توضیح نظم طبیعت از طریق عقل، که به تضاد با جهان‌بینی مسیحی منجر می‌شد، سرکوب یا حتی با مجازات مرگ روبه‌رو می‌شد، حتی اگر این دانشمندان، مانند نیکلاس کوپرنیک و جوردانو برونو، زندگی دینی داشتند. موفقیت‌های آیزاک نیوتن اعتماد به عقل انسانی را تقویت کرد و خودآگاهی دانشمندان و فیلسوفان را افزایش داد. به نظر من، سوءرفتار و تنگ‌نظری مقامات کلیسایی یکی از دلایل اصلی پیدایش فلسفه‌های الحادی و ماتریالیستی، مانند مارکسیسم و کمونیسم، در اروپا در قرن نوزدهم بود. این گرایش به سکولاریسم و شورش علیه سوءاستفاده از قدرت، نه‌تنها چشم‌انداز سیاسی اروپا را تغییر داد، بلکه راه را برای ظهور نظریه‌های علمی مانند داروینیسم و روان‌کاوی فروید هموار کرد که شکاف بین علم و دین را عمیق‌تر کرد. پیشرفت سریع علم و کاهش باورهای دینی، دو جنگ جهانی و یک جنگ سرد را در اروپا به دنبال داشت. من شک دارم که بشریت درس گرفته باشد که جهانی انسان‌محور و به‌شدت فناورانه بدون خدا قادر به همزیستی مسالمت‌آمیز نیست. گفت‌وگوی ادیان از دهه ۱۹۶۰ گامی کوچک در جهت درست است، اما نشانه‌ای بسیار ضعیف برای امیدی به آینده‌ای صلح‌آمیز برای بشریت است.

دیدگاه‌های مختلف درباره رابطه علم و دین
استاد گلشنی چهار نوع دیدگاه درباره رابطه دین و علم را بررسی می‌کند:
۱. دین و علم در تضادند.
۲. دین و علم از یکدیگر مستقل‌اند.
۳. دین و علم در گفت‌وگو با یکدیگرند.
۴. دین و علم به سوی وحدت پیش می‌روند.
جالب‌ترین دیدگاه، چهارمین مورد است: چگونه این دو حوزه می‌توانند به هم نزدیک شوند. در غرب، سه روش برای این منظور پیشنهاد شده است:
۱. الهیات طبیعی (عقلانی)، که عمدتاً بر اصل انسان‌محوری (آنتروپیک) مبتنی است.
۲. الهیات طبیعت، که سعی دارد جوهره خدا را از ویژگی‌های طبیعت درک کند، مانند تلاش‌های تیلار دو شاردن.
۳. سنتز سیستماتیک از طریق متافیزیک گسترده، مانند فلسفه فرآیندی آلفرد نورث وایتهد، که در آن دین و علم به‌عنوان پاسخ‌های مکمل به پرسش‌های یکسان دیده می‌شوند.
نویسنده روش چهارمی را پیشنهاد می‌کند: در نظر گرفتن دین توحیدی به‌عنوان پایه همه علوم. او استدلال می‌کند که این دیدگاه در تمدن اسلامی رایج است و در آغاز علم مدرن نیز توسط دانشمندان دینی مسیحی دنبال می‌شد. همچنین، او معتقد است که کار علمی نیازمند پیش‌فرض‌های فراعلمی است که پژوهشگران باید آن‌ها را به‌عنوان رهنمودهای اعتقادی بپذیرند.

متافیزیک و اخلاق در علم
دکتر گلشنی بارها در کتابش اشاره می‌کند که علم تنها از طریق روش‌های تجربی به نتایج خود نمی‌رسد، بلکه به چارچوب متافیزیکی برای تفسیر یافته‌هایش نیاز دارد. پرسش‌هایی مانند «حقیقت چیست؟»، «واقعیت چیست؟» یا، به قول یوجین ویگنر، برنده جایزه نوبل، «چرا ریاضیات در علوم طبیعی تا این حد مؤثر است؟» علم و متافیزیک در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند، اما اصول متافیزیکی نیز باید مورد پرسش و فهم قرار گیرند. اگرچه برخی دانشمندان ادعا می‌کنند علم از ارزش‌ها بی‌نیاز است، اما بدیهی است که دانشمندان باید با پرسش‌های اخلاقی مواجه شوند. این موضوع باعث شد کارل پوپر، فیلسوف علم اتریشی، بگوید: «اینکه علم نمی‌تواند درباره اخلاق اظهارنظر کند، به این سوءتفاهم منجر شده که چنین اصولی وجود ندارند، در حالی که جست‌وجوی حقیقت، اخلاق را پیش‌فرض می‌گیرد.» جدایی علم از اخلاق، علت بسیاری از اثرات زیان‌بار ناشی از سوءاستفاده از دانش است. نویسنده راه‌حل این مشکل را در ایجاد فلسفه جدیدی از علم می‌بیند که همه نگرانی‌های بنیادین بشریت را در نظر بگیرد.

موضوعات دیگر کتاب
من حتی به نیمی از مسائل مطرح‌شده در این موضوع چندوجهی نپرداخته‌ام. برای نمونه، موضوع «کیهان‌شناسی و خلقت» که از نظریه نسبیت اینشتین انگیزه جدیدی گرفته، نقش نظم خلقت در ارتباط با اصل انسان‌محوری، هدفمندی طبیعت، رابطه بین علیت و غایت‌مندی، معجزات و رابطه آن‌ها با قوانین طبیعت، مسئله شر در جهان، موضوع روح و آگاهی از دیدگاه اسلامی و غربی، معنای رستاخیز و واقعیت زندگی پس از مرگ، نقش متافیزیک در یکپارچگی دین و علم، و اخلاق و ارزش‌ها در علم و فناوری از جمله موضوعاتی هستند که به تفصیل بحث شده و با ارجاعات گسترده‌ای از ادبیات اسلامی و غربی پشتیبانی شده‌اند.

سخن پایانی
من از حجم اطلاعات گردآوری‌شده توسط نویسنده و دقت او در بررسی استدلال‌های مختلف بسیار تحت تأثیر قرار گرفته‌ام. با نویسنده موافقم که دانشمندان باید با خدا و پرسش‌های دینی درگیر شوند. اما آیا مشکل بین دین و علم واقعاً حل می‌شود اگر دیگر هیچ ملحدی وجود نداشته باشد؟ می‌بینیم که حتی افراد دیندار نیز برای زندگی مسالمت‌آمیز با یکدیگر مشکل دارند.
من ایده دیدن طبیعت به‌عنوان نوعی وحی عام از خدا را دوست دارم، به‌گونه‌ای که با مطالعه طبیعت، نه‌تنها درباره خود طبیعت، بلکه درباره خدا نیز عمیق‌تر می‌آموزیم. این می‌تواند چشم‌انداز جدیدی برای علم باشد. علاوه بر این، وحی‌های خاصی وجود دارند که خدا در زمان‌ها و مکان‌های خاص به افراد برگزیده‌ای درباره موضوعات خاص می‌دهد تا چیزی به بشریت بیاموزد. وقتی این پیام‌ها مکتوب شدند، ما به این دانش ویژه دسترسی یافتیم که عمدتاً از طریق ادیان مدیریت و منتقل می‌شود. در طول تاریخ، فرهنگ‌های مختلف با جهان‌بینی‌های منحصربه‌فرد از این دانش ویژه شکل گرفته‌اند.
برای تضمین همزیستی مسالمت‌آمیز در آینده، به جهان‌بینی گسترده‌تری نیاز داریم که همه نیازهای انسانی، نه‌فقط مادی، را در نظر بگیرد. در فصل آخر کتاب، دکتر گلشنی به ضرورت چنین چشم‌انداز مشترکی اشاره می‌کند، اما درخواستش را عمدتاً به علم معطوف می‌کند تا به قلمرو دینی و اخلاقی باز شود. آنچه به نظر من برای کامل شدن این چشم‌انداز هنوز کم است، این است که ادیان به یکدیگر باز شوند و از پتانسیل عظیم دانش و سنتی که خدا به همه بشریت عطا کرده، بهره ببرند. من باور دارم که این چالش و انتظار خدا از نسل ماست تا گام بعدی را به سوی آینده‌ای شاد و صلح‌آمیز برای همه مردم برداریم.

از توجه شما سپاسگزارم!

***

علم و دین در افق جهان بینی توحیدی

متن سخنرانی استاد محمد والدمن، اسلام شناس اتریشی و مترجم کتاب علم و دین در افق جهان بینی توحیدی اثر پروفسور مهدی گلشنی

پرسش‌های مهم کتاب «علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی»

به نام خداوند بخشنده مهربان

خوشحالم که ترجمه این کتاب ارزشمند، از سوی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اتریش به من سپرده شده است. ترجمه این کتاب از چند جهت نیازمند دقت خاص بود. نخست آنکه بخشی از محتوای کتاب به فیزیک نظری مربوط می‌شد و لازم بود اصطلاحات این حوزه به‌درستی و با دقت علمی به زبان آلمانی برگردانده شود. دوم آنکه پروفسور گلشنی در مباحث اسلامی، در کنار استفاده از آیات و روایات، به‌وفور از ادبیات شعری ایران—از جمله اشعار حافظ و دیگر شاعران—بهره گرفته‌اند. بنابراین لازم بود این اشعار به گونه‌ای ترجمه شوند که معنا و عمق آن‌ها نیز در زبان آلمانی حفظ و منتقل شود.

امروز می‌خواهم به اختصار، برخی از پرسش‌های مهمی را که این کتاب پیش روی ما می‌گذارد، مرور کنم. این کتاب، نوشته دکتر مهدی گلشنی، از جایگاهی خاص به رابطه میان علم و دین نگاه می‌کند: جایگاهی که در آن، نه علم بی‌نیاز از دین فرض می‌شود و نه دین بی‌نیاز از علم.

اگر بخواهیم این پرسش‌ها را دسته‌بندی کنیم، شاید بتوانیم آن‌ها را در چند محور اصلی خلاصه کنیم.

محور نخست، به بنیان‌های معرفتی و فلسفی علم برمی‌گردد.

آیا علم مدرن می‌تواند بدون پیش‌فرض‌های متافیزیکی به کار خود ادامه دهد؟ وقتی بنیان‌گذاران علوم جدید اغلب افرادی مؤمن بودند، آیا این تنها یک اتفاق تاریخی است یا نشانه‌ای از نیاز ذاتی علم به ایمان و باور به نظم و عقلانیت جهان؟ اگر میان ساختار ذهن انسان و ساختار جهان هماهنگی وجود دارد، ریشه این هماهنگی کجاست؟ آیا باید آن را تصادفی دانست یا نشانه‌ای از آفرینش هدفمند؟

محور دوم، اخلاق و مسئولیت علمی است.

آیا علم، به‌تنهایی، می‌تواند معیارهایی برای اخلاق و مسئولیت‌پذیری فراهم کند؟ اگر علم ابزاری بی‌جهت است، چه چیزی باید به آن جهت بدهد تا به جای آسیب، در خدمت پیشرفت انسانی باشد؟ آیا دین می‌تواند این جهت‌گیری را تأمین کند؟

محور سوم، محدودیت‌های ذاتی علم است.

آیا علم می‌تواند به پرسش‌های غایی بشر پاسخ دهد؟ پرسش‌هایی مثل «از کجا آمده‌ایم؟»، «چرا اینجاییم؟»، «به کجا می‌رویم؟» یا «معنای زندگی چیست؟» همچنین پرسش‌هایی مانند منشأ آزادی اراده، چرایی وجود شر و رنج، یا چیستی آگاهی انسان—آیا این‌ها در چارچوب علوم تجربی قابل حل‌اند یا نیازمند نگاه دینی و فلسفی‌اند؟

محور چهارم، چشم‌انداز آینده علم در پرتو جهان‌بینی توحیدی است.

اگر علم همچنان در چارچوب جهان‌بینی صرفاً مادی حرکت کند، آیا آینده‌ای امن برای بشر باقی خواهد ماند؟ نویسنده کتاب بر این باور است که تنها یک جهان‌بینی جامع که علم را در کنار دین و فلسفه در یک منظومه منسجم جای دهد، می‌تواند مبانی متافیزیکی لازم برای علم را فراهم کند و اخلاق و معنای انسانی را تضمین نماید.

در پایان، دیدگاه اصلی کتاب روشن است:

جهان‌بینی اسلامی، با محوریت توحید، ریشه در وحی اسلامی دارد، به طبیعت نگاهی کل‌نگر دارد، واقعیت را دارای مراتب می‌داند، و مصالح مادی و معنوی بشر را توأمان در نظر می‌گیرد. در این نگاه، انسان بخشی از یک نظم کیهانی است و باید همه فعالیت‌های خود—از جمله فعالیت‌های علمی و فناوری—را با این نظم هماهنگ سازد. اگر این تغییر ذهنیت در نسل کنونی دانشمندان پدید نیاید، علم آینده ممکن است به جای خدمت به انسان، به نتایجی ویرانگر منجر شود.

این مجموعه پرسش‌ها، نه برای بستن راه علم، بلکه برای گشودن افقی تازه پیش روی آن مطرح می‌شوند—افقی که در آن، علم و دین نه در تقابل، بلکه در گفت‌وگویی سازنده و در چارچوب یک جهان‌بینی توحیدی به پیش می‌روند.

از توجه شما سپاسگزارم.

***

علم و دین در افق جهان بینی توحیدی

متن سخنرانی دکتر رضا غلامی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و رایزن فرهنگی ایران در اتریش:

از دوگانگی تا همگرایی: بررسی مرزبندی قلمروهای علم و دین

(نگاهی عمیق‌تر به دیدگاه دکتر مهدی گلشنی)

بسم الله الرحمن الرحیم

حضار محترم، اساتید گرامی، پژوهشگران ارجمند و به‌ویژه استاد دکتر مهدی گلشنی،

افتخار دارم که امروز درباره کتاب علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی صحبت کنم، اثری که می‌تواند همانند «چراغ راه» در مطالعات ایرانی و جهانی علم و دین تلقی شود.

این حوزه که از دهه ۱۹۶۰ توسط پژوهشگرانی چون ایان باربور به عنوان یک رشته میان‌رشته‌ای توسعه یافت، امروز در دانشگاه‌های جهان جایگاه مستحکمی دارد.

کتاب دکتر گلشنی که توسط انتشارات «یونی-دیالوگ‌» و دانشگاه بین المللی المصطفی منتشر و ترجمه شده، پتانسیل تبدیل شدن به کتاب مرجع در این ادبیات جهانی را دارد.

اجازه دهید هفت محور اصلی این کتاب را با جزئیات بیشتر بررسی کنم:

یکم. تخصص دوگانه: پلی بین دو جهان

استاد گلشنی با تسلط بر فیزیک مدرن و آموزه‌های قرآنی، دیدگاه «ممتازی» ارائه می‌دهد. او به‌عنوان یک فیزیکدان برجسته، با پیچیدگی‌های مکانیک کوانتومی و نسبیت کاملاً آشناست و به‌عنوان یک عالم دینی، حکمت معنوی وحی را درک می‌کند. این «تخصص دوگانه» به او اجازه می‌دهد رابطه علم و دین را به شکلی منحصربه‌فرد کاوش کند.

درواقع، این ترکیب خاص، مشکلی رایج را حل می‌کند. اغلب، عالمان دینی فاقد دانش عمیق علمی هستند یا دانشمندان درک کاملی از دین ندارند. این عدم توازن باعث ایجاد سوءتفاهم عمیق می‌شود.

دوم. خدا و دانشمندان: نگاهی تاریخی

بسیاری گمان می‌کنند علم به «جهان‌بینی بی‌خدا» منجر می‌شود، اما استاد گلشنی شواهدی ارائه می‌کنند تا بگویند تاریخ خلاف این را نشان می‌دهد. کتاب اشاره می‌کند که دانشمندانی مانند نیوتن و ماکسول به خدا ایمان داشتند. اما تفاوت بین «باور عامه» که خدا را به‌صورت انسانی می‌بیند و «درک عمیق» نخبگان که خدا را با نگاه فلسفی و انتزاعی تصور می‌کنند، مهم است.

این تمایز به دلیل تفاوت در تفکر افراد اهمیت دارد. مردم عادی تحت تأثیر تجارب حسی، خدا را ساده تصور می‌کنند، اما دانشمندان با استدلال پیچیده، درک عمیق‌تری از خدا دارند که ممکن است برای غیرمتخصصان غریب باشد. این کتاب ما را به درک این نگاه ظریف دعوت می‌کند.

سوم. اسلام و مسیحیت: رویکردهای متفاوت به علم

کتاب نشان می‌دهد که اسلام علم را «وظیفه‌ای مقدس» می‌داند که باید آزادانه به آن دست یافت، در حالی که مسیحیت تاریخی گاهی آن را تهدید می‌دید و ناهماهنگی میان آموزه‌های کلیسا و کشفیات علمی را تحمل نمی‌کرد.

این تصور که علم و دین همیشه در تعارض‌اند، اغلب از تعمیم تجربه مسیحیت، مانند ماجرای گالیله و کلیسا، به همه ادیان ناشی می‌شود.

در حقیقت، رویکرد اسلام ریشه در ساختار آن دارد. کتاب پنج دلیل برای هماهنگی علم و دین در اسلام ذکر می‌کند:

یک. علم ارزش ذاتی دارد، نه فقط ابزاری است.

دو. تاریخ اسلام فاقد آزار سیستماتیک دانشمندان است.

سه. تعالیم اسلامی بر پایه عقل و استدلال است.

چهار. علم و دین «زمینه‌های جداگانه‌ای» دارند اما مکمل‌اند.

پنج. اسلام آبادانی دنیا را تشویق می‌کند و آبادانی دنیا محصول رشد آزاد علم است.

این اصول، «زمین حاصلخیزی» برای همزیستی علم و دین فراهم می‌کنند، برخلاف جوامعی که این پایه‌ها را ندارند.

چهار. محدودیت‌های علم و قدرت وحی

در این نقطه، ضروری است تأکید کنیم که تعارض میان علم و دین اغلب محصول سوءتفاهم در مورد قلمرو هریک است.

علم و دین هر یک حوزه مشخصی دارند: علم به کشف قوانین طبیعی و توضیح جهان مادی می‌پردازد، در حالی که دین به پرسش‌های معنایی، اخلاقی و متافیزیکی پاسخ می‌دهد. هنگامی که علم وارد حوزه دین شود و ادعاهای متافیزیکی مطرح کند، یا دین بخواهد نظریات علمی ارائه دهد، تداخل ناخواسته‌ای رخ می‌دهد که منجر به سوءتفاهم می‌شود.

قرآن در آیاتی مانند «وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» تاکید می‌کند دانشی منحصربه‌فرد ارائه می‌دهد که علم به تنهایی به آن نمی‌رسد. منظور از این دانش در قرآن دانشی است جامع وکامل برای هدایت انسانها به سمت سعادت حقیقی.

این دیدگاه ذهنیت «علم همه‌چیز را می‌داند» را به چالش می کشد و علم را از «ورود به عرصه‌ای که توانایی مشاهده در آن عرصه را ندارد» برحذر می‌دارد.

درواقع، این ایده یک رویکرد «دانش متنوع» را ترویج می‌کند که در آن وحی و علم هر یک نقاط قوت خود را دارند. علم در توضیح دنیای مادی قوی است، اما باید در برابر پرسش‌های متافیزیکی مانند هدف زندگی یا ماهیت روح، فروتنی نشان دهد.

پنجم. مسیر متعادل اسلام

قرآن در آیه ۶۱ سوره هود با بیان «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» یک «راه میانه» ارائه می‌دهد که نه دنیا و بهره‌مندی اخلاقی از آن را رد می‌کند و نه مانند ماتریالیسم سکولار آن را می‌ستاید.

برخلاف رنسانس که به نگاه انسان‌محور روی آورد و طبیعت را منبعی برای بهره‌برداری دید، اسلام پیشرفت را با مسئولیت اخلاقی متعادل می‌کند.

این تعادل از «علم پایدار» حمایت می‌کند که فناوری را پیش می‌برد اما به ارزش‌های اخلاقی پایبند است. این رویکرد از افراط در نادیده گرفتن پیشرفت مادی یا دنبال کردن آن بدون توجه به عواقب جلوگیری می‌کند.

ششم. فلسفه به‌عنوان پل

استاد گلشنی با استفاده از فلسفه علم، تحلیل‌های خود را عمیق‌تر کرده است. با کاوش پرسش‌هایی مانند چیستی دانش یا حقیقت علمی، کتاب را برای عالمان دینی، دانشمندان و فیلسوفان جذاب کرده است.

این نگاه فلسفی، کتاب را به «فضایی مشترک» برای گفت‌وگو تبدیل می‌کند. این اثر نه‌تنها برای عالمان دینی، بلکه برای کسانی که بنیان‌های علم را مطالعه می‌کنند، ارزشمند است و گفت‌وگویی غنی‌تر را ترویج می‌دهد.

هفتم. چشم‌اندازی نو برای علم

کتاب خواستار رویکردی «تحول‌آفرین» به علم است که شامل:

- فراتر رفتن از مشاهده‌محوری.

- گنجاندن ارزش‌های اخلاقی در علم.

- پذیرش واقعیت‌های پیچیده فراتر از ماتریالیسم مکانیکی.

- استفاده از روش‌های متنوع برای کشف حقیقت.

- پاسخ به «پرسش‌های بزرگ» درباره معنا و هدف زندگی.

این دیدگاه «کل‌نگر» علم را به‌صورت یکپارچه می‌بیند، نه مجموعه‌ای از رشته‌های جداگانه. این رویکرد علم را با ارزش‌های متعالی انسانی‌تر می‌کند و در جهانی که فناوری سرد و غیرانسانی به نظر می‌رسد، امیدی تازه ارائه می‌دهد.

در جهانی که با بحران‌های وجودی مانند اخلاق هوش مصنوعی یا تخریب محیط‌زیست روبه‌روست، این دیدگاه مانند «قطب‌نمایی» برای علم عمل می‌کند تا با حفظ ارزش‌های انسانی، چالش‌ها را پشت سر بگذارد.

نتیجه‌گیری

کتاب علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی استاد دکتر گلشنی بیش از یک کتاب است؛ یک «نقشه راه» برای تلفیق هماهنگ علم و دین. این اثر نه‌تنها آن‌ها را ترکیب نمی‌کند یا ایده‌های قدیمی را احیا نمی‌کند، بلکه یک «پیوند خلاق» ایجاد می‌کند که نقاط قوت هر دو را حفظ می‌کند.

این کتاب هدیه‌ای به جامعه دانشگاهی ایران و جهان است و راهی نو برای پیوند علم و دین ارائه می‌دهد.

در واقع، در عصری که فناوری مانند «قطاری بی‌مهار» به نظر می‌رسد، این کتاب نشان می‌دهد چگونه می‌توان علم را با ریشه در ارزش‌های متعالی «انسانی‌تر» کرد.

انتشار این اثر ارزشمند به زبان آلمانی از سوی انتشارات Unidialogue را به جامعه علمی تبریک می‌گویم و امیدوارم ذهن‌های کنجکاو را به سوی حکمت یکپارچه هدایت کند.

همچنین در اینجا مایلم به طور خاص از استاد محمد والدمن که به دلیل تجربه و توانایی هایی که داشتند ترجمه این‌کتاب را عهده دار بودند و به خوبی آن را انجام دادند، سپاسگزاری کنم.

از توجه شما متشکرم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها