سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نمایشنامههای فلسفی همیشه مخاطب خاص خود را دارند؛ بیننده را به تفکر و بازنگری در مفاهیم اصلی وجودی، اجتماعی و گاهی روانشناختی وا میدارد، او را به درون خود میبرد و هویت، تصمیمات و انگیزههای شخصی مخاطب را نشانه میگیرد. گاهی هم با تم فلسفی و روانشناختی به پیچیدگیهای ذهن انسان، ناخودآگاه، ترسها، وسواسها یا حتی اختلالات روانی میپردازد. همه اینها منجر به نوعی خودشناسی در مخاطب میشود که ببیند رفتارها و افکار انسانی همیشه منطقی یا آگاهانه نیستند. بسیاری از این آثار، ساختارهای سنتی همانند زبان، جامعه، باورها، خانواده و… را زیر سؤال میبرند و گاهی هم به نقد نهادهای اجتماعی میپردازند.
نمایشنامه «کاسپار» یکی از مهمترین و پیچیدهترین نوشتههای پیتر هانتکه، نمایشنامهنویس آلمانی است. هانتکه در نمایشنامه «کاسپار» نشان میدهد که زبان صرفاً وسیلهای برای ارتباط نیست، بلکه میتواند ابزار سلطه باشد. کاسپار شخصیت این نمایشنامه، در آغاز، انسانی خام و بیزبان است. او فقط یک جمله بلد است اما در روند نمایش، دیگران سعی میکنند با آموزش زبان، او را مطابق با قواعد جامعه بسازند. در واقع با یادگیری زبان، هویتی ساختگی پیدا میکند که دیگران برایش ساختهاند. هانکه اینگونه نشان میدهد که بسیاری از موارد مثل طرز فکر، رفتار و خواستهها که ما فکر میکنیم طبیعی هستند در واقع محصول ساختارهای اجتماعی و زبانیاند. کاسپار نیز در فرآیند آموختن و تبدیل شدن به یک عضو جامعه، هویت اصیل و آزادیاش را از دست میدهد. او در ظاهر با زبان به جامعه متصل میشود، اما در عین حال از خود واقعیاش دور میشود.
در «کاسپار» زبان نهتنها وسیلهای برای فهمیدن دنیا، بلکه ابزاری برای تحمیل نظم، محدودیت و انطباق است. هانکه در این اثر روایت خطی و شخصیتپردازی کلاسیک را کنار میگذارد، زبان در این نمایش فقط برای پیشبرد داستان نیست، بلکه خودش موضوع اصلی است.
نمایش «کاسپار» از آثار پیتر هانتکه به کارگردانی فرید ادهمی و ترجمه سودابه فضائلی این روزها روی صحنه است که یکی از ویژگیهای آن، تک پرسوناژ بودن آن است. با فرید ادهمی، کارگردان و بازیگر این نمایش گفتوگو کردیم.
نمایشنامه «کاسپار» یکی از پیچیدهترین نمایشهای هانتکه است؛ چرا این نمایشنامه را برای اجرا انتخاب کردید؟
در اکثر آثارم هستی، هویت و شکلگیری انسان از بدو تولد تا الان برایم بسیار مهم است. دغدغهام در اکثر کارهایم همین آدمها بودند که چه زیستی را شکل میدهند و در چه اجتماعی زندگی میکنند. درونمایه کاسپار نیز در همین رابطه است؛ راجع به هستی آدمهاست که از فلسفه «سایهها» افلاطون نشأت گرفته است. رمان «کاسپار» را خوانده بودم ولی نمایشنامههای هانتکه را نخوانده بودم. پیش از این در اجرایی از این نمایشنامه به کارگردانی محمد خدایاری در تبریز بازی کرده بودم اما این بار کارگردانی این کار را بر عهده داشتم.
با توجه به خاص بودن فرم این اثر آیا نگران برقراری ارتباط مخاطب با نمایش نبودید؟
چرا، خیلی! ولی به بهرام بیضایی گفته بودند مردم با نمایشنامههای شما ارتباط برقرار نمیکنند، او گفته بود مردم میتوانند سواد خود را ارتقا دهند. مشکل ما این است که دانش مردم در این زمینه کم است. با این حال سعی کردم بسیار عامیانه با مخاطب ارتباط برقرار کنم. درست است که سعی کردم محتوا را شهید فرم نکنم ولی از فرم استفاده کردم که بتواند برای مخاطب عام هم جذاب باشد. بازخوردها که تاکنون درباره این نمایش عالی بوده و تا امروز هیچ واکنش منفی دریافت نکردم.
بحث زبان یکی از پیچیده ترین مباحث فلسفی است که در «کاسپار» به آن اشاره شده؛ خود شما در اجرا فیلسوف یا نحله فکری خاصی را مد نظر داشتید؟ با مسئله زبان چطور در این اثر برخورد کردید؟
ببینید سعی نکردم که زیاد سمت این دست مسائل بروم، اجازه دادم مخاطب خودش دریافت کند و با خودش کنار بیاید؛ برای اینکه دریافت آدمها از نمایشها متفاوت است. من سعی کردم شکلگیری آن آدم را درست نشان بدهم تا مخاطبم به اون چیزی که خودش دوست دارد برسد.
در کل نمایش کاسپار چه جایگاهی توی سنت تئاتر مدرن و آوانگارد دارد؟
کاسپار جایگاه عجیبی در تئاتر مدرن دنیا داشته و هم از لحاظ فرم و هم محتوا حرفهای زیادی برای گفتن دارد. هانتکه در این اثر به شدت ساختارشکنی میکند. درونمایه متن چه در کارگردانی و چه نویسندگی و چه تو بازی شاهد ساختارشکنی هستیم که بر اساس کلمههای ناهنجار و نامربوطی که شخصیت نمایش استفاده میکند.
چقدر دغدغه اجرای نمایش فلسفی به این شکل را داشتید؟
من پیش از این نمایش «بیرون پشت در» را اجرا کردهام که درونمایه فلسفی داشت. احساس میکنم در این قبیل نمایشها در کشور کمبود زیادی داریم. نگرش من این است که هنر، فلسفه میسازد و فلسفه اجتماع را شکل میدهد؛ اگر نتوانیم این را درست شکل دهیم، شکلگیری اجتماع ما نادرست از آب درمیآید که این گونه هم شده است.
جایگاه نویسنده مثل هانتکه رو توی فضای تئاتر جهان چطور میبینید؟
این فرد برای هنرمندان جایگاه ویژهای دارد. حتی احساس میکنم که «دیوید ممت»، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس امریکایی نیز از پیتر هانتکه بسیار الهام گرفته است، چرا که این کارگردان نیز کارش با کلمات و جملات است؛ دیالوگهایش معمولاً پر از ایهام، بازی با کلمات و لحظات تنشزا هستند. من در «بوفالوی آمریکایی» از نمایشنامههای ممت بازی کردهام، بازی با کلمات در آثار این افراد بسیار زیاد است.
چقدر به نوشته هانتکه وفادار بودید و چقدر ایدههای خودتان را اجرایی کردید؟
رشته اصلی من بازیگری است. سعی کردم که بیشتر در محور بازیگری بتوانم این اتفاق را رقم بزنم. حالا چه بسا که از آقای هوشیار مشایی کمک زیادی گرفتم و ایشان در کارگردانی این نمایش به من کمک زیادی کردند. این ششمین یا هفتمین کاری است که کارگردانی میکنم. ولی بیشترین انرژی که گذاشتم در حیطه بازیگری بود که بتوانم چیزی که در خور این کاراکتر است را ارائه دهم. اجرای این نمایش تا ۲۸ تیر ماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ادامه دارد.
نظر شما