چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۴
نمایش دینی، تماشاگران را از گذشته تا امروز گرد هم آورده است

در دوران صفویه کتاب‌های معروفی در زمینه تعزیه نوشته شد؛ «روضه‌الشهدا» و کتاب‌های سیدبن طاووس در زمینه روضه‌خوانی، سوگواری و تعزیه از منابع مهمی بودند که تعزیه‌خوانان از آن استفاده می‌کردند.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا نمایش‌های دینی و مذهبی، ریشه در باورها و اسطوره‌های کهن بشر دارند که از دیرباز به‌عنوان ابزاری برای شبیه‌سازی و انتقال رخدادهای مهم تاریخی و فرهنگی به کار گرفته شده‌اند. این نوع نمایش‌ها که در گذر زمان به سنت‌های ملموس‌تری همچون تعزیه در ایران تبدیل شده‌اند که در طول این سال‌ها با مراسم‌های دینی مردم گره خورد و به امروز رسید. با احمد جولایی، نویسنده و پژوهشگر حوزه تئاتر دینی و تعزیه به گفت‌وگو پرداختیم تا نگاهی به خاستگاه، تحول و اهمیت این نوع نمایش‌ها و جایگاه تعزیه در فرهنگ ایرانی داشته باشیم.

ریشه‌های تاریخی نمایش‌های دینی و مذهبی را چه زمانی می‌دانید؟

در زندگی، بین دنیای نمایش و دنیای واقعی می‌توان شباهت و ارتباط زیادی یافت. اگر نمایش را بازسازیِ حادثه‌ای بدانیم که رخ داده است، یا می‌توانست رخ دهد، یا در آینده رخ خواهد داد، آنگاه اولین نکته‌ای که باید پذیرفت این است که نمایش حقیقت نیست؛ زیرا که واقعیت (رئالیته) نیست. اما نسبت این دو به هم بسیار نزدیک است. در دوران کلاسیک، نمایش به عنوان ابزاری سرگرم‌کننده، آموزنده و پندآموز برای جوامع بشری انتخاب شد. به این دلیل که انسان از طریق حواس دیداری و شنیداری با نمایش ارتباط برقرار می‌کند، تاثیر آن می‌تواند بیشتر از صرفِ گفتار باشد. بنابراین نمایش، بسیار مهم است.

نمایش در جهان، خاستگاه آئینی دارد. اما آئین چیست؟ خود نمایش شروع نمی‌شود مگر آنگاه که تعادلی برهم خورده باشد و موضوعی شنیدنی مطرح شود. در حالی که پند می‌دهد و به مخاطب برنمی‌خورد. حال، این تعادل کجا به هم می‌خورد؟ وقتی که آرامش محیط پیرامونی ما دچار اختلال می‌شود، مانند سیل، زلزله، آتشفشان، قحطی، آتش‌سوزی و… بشر از همان ابتدا متوجه این عدم تعادل می‌شود و می‌بیند که شرایط به هم خورده است. گاهی نیز این عدم تعادل به خود فرد برمی‌گردد. انسان دارای چهار مزاج است که اگر یکی از آن‌ها به هم بخورد، تعادل سلامت انسان دچار اختلال می‌شود. بشر مجبور است برای به تعادل رساندن این شرایط اقدام کند و برای مقابله با سیل و حوادث غیرمنتظره، قربانی می‌دهد. به این ترتیب، این موارد آئین‌هایی را در زندگی روزمره شکل می‌دهد. هرگاه یک آئین که توسط بشر خلق و ابداع می‌شود، بشر بین آن آئین که انجام داده و نتیجه عمل، رابطه‌ای برقرار می‌کند. این ارتباط به صورت خودبه‌خود تکرار می‌شود و او آن را باور می‌کند و زمانی که بر آن باور مستحکم شد، تبدیل به سنت می‌شود.

نمایش، خاستگاه و جایگاهی آئینی داشته و بر اساس تکرار، به سنت تبدیل شده است. مثل نمایش «آنتیگونه» که بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده و نسخه‌های گوناگونی هم از آن اقتباس شده است.

در تاریخ تمدن‌های ثبت‌شده، زیست‌بوم‌های گوناگونی که بشر در آن زندگی می‌کرده، متفاوت بوده‌اند. تمدن‌هایی مانند هند، چین، مصر، ایران، رم و یونان سوابق درخشانی دارند و آثار و شواهد به‌جامانده، گویای این موضوع هستند. یکی از نمایش‌های دینی مذهبی قدیمی مربوط به مصر باستان است. مجسمه معروف ابوالهول و قدمت آن همچنان پابرجاست. بررسی این نمونه‌ها نشان می‌دهد این خاستگاه‌های قدیمی و زیست‌بوم‌هایی که محل استقرار بشر بوده‌اند، باید پایگاه‌های اولیه‌ای باشند که نمایش دینی در آنجا شکل گرفته است. کشوری مانند هند نیز، با تمام افسانه‌های رام و رامایانا و کتاب‌هایی که در این زمینه به زبان سانسکریت در هند باستان منتشر شده، مؤید همین نکته است. این افسانه‌ها و داستان‌ها گاهی اجرا هم می‌شدند.

سابقه نمایش‌های دینی در ایران چگونه بوده است؟

در ایران نیز نمونه‌هایی وجود دارد که از دیرباز در برخی کتب دینی ما ذکر شده است. البته باید اعتبارسنجی شود که آیا این یک متن مکتوب برای اجرا است یا صرفاً برای خوانش عمومی نوشته شده است. اما متنی که برای نمایش انتخاب می‌شود، در واقع نمایشنامه است؛ یعنی دستورالعملی برای اجرا، نه برای خوانش عمومی. به همین دلیل، این نوع نوشته‌ها باید با واسطه به مخاطب برسند و از طریق اجرا با آن متن ارتباط برقرار می‌کنیم. آثاری مانند نمونه‌هایی از دوران اشکانیان و ساسانیان، همچون کتاب «درخت آسوریک» (که مناظره‌ای میان یک درخت نخل و یک بز است) وجود دارد. در حوزه بین‌النهرین، در عراق امروزی نیز نمونه‌هایی مانند «انکیدو و گیلگمش» را داریم که شباهت‌های زیادی با فرم نمایشی دارند. در دیوارنگاره‌های تخت‌جمشید می‌بینیم که شاه نشسته است؛ یعنی این شخص جایگاهی دارد که باید بنشیند؛ این خود نوعی میزانسن است. در نمایش نیز کسی که می‌نشیند، جایگاه بالاتری نسبت به کسی که می‌ایستد دارد.

این روند تاریخی چطور به نمایش مذهبی رسید؟

نمایش از دل آئین بیرون می‌آید و گاهی به صورت نمایشی دیالوگ‌محور، به موضوع و امر خاصی اشاره می‌کند. این نوع اشاره باعث می‌شود مخاطب در حلقه واسط قرار گیرد و با اجرا هم‌نوا و همراه شود. هدف از نمایش‌ها این بوده است که تماشاگران بیشتری را با خود همراه کنند. یکی از رسانه‌های شناخته‌شده بین‌المللی در این حوزه، تئاتر است که به عنوان یک پدیده، دیدگاه‌های مختلف را به اشتراک می‌گذارد. تئاتر، نکات خوب و بد را پیشنهاد می‌کند و مخاطب خود انتخاب می‌کند. این روند در هر کشوری ممکن است متفاوت باشد، و به همین دلیل در ادبیات شاهد چهار حلقه ادبی هستیم. حلقه اول، اسطوره است؛ زیرا سازندگان ادبیات اسطوره‌ای مشخص نیستند. به عنوان مثال، نبرد فرشته باران و دیو خشکسالی، که مردم در مقابل آن دعای باران می‌خواندند، نمونه‌هایی از این نوع است. فرم‌های نمایشی در این زمینه‌ها انتخاب می‌شدند.

وقتی به وقایع و ماجراها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که نوعی اسطوره‌های مربوط به همان کشور هستند. در یونان، مثلاً، قصه مردی که به آسمان می‌رود، وارد ادبیات مکتوب شد.

با سقوط دولت رم، نویسنده‌ای به نام سنکا ظهور کرد؛ او ادعا کرده است که از ۱۰ اثر خود، ۹ اثر، برگرفته شده از آثار قبل از خودش در دوره یونان است و آن‌ها را بازنویسی کرده است. یکی از این آثار، همین «آنتیگونه» است.

ادبیات نمایشی که ریشه در دیدگاه‌ها، باورها، اسطوره‌ها و دیدگاه‌های دینی دارد، مضامین دینی را شامل می‌شود. این ادبیات از نظر فرم و شکل بیرونی و همچنین درون‌مایه بررسی می‌شود. درون‌مایه ادبیات مذهبی، درون‌مایه‌ای مستند بر باورها و دیدگاه‌های قومی هر ناحیه است.

مرگ نیز یکی دیگر از مواردی است که میان اقوام، دارای آیین‌های مختلفی است. اقوام با اجساد مردگانشان کارهای گوناگونی انجام می‌دادند. ایرانیان قدیم، مردگان را بر فراز کوه قرار می‌دادند تا پرندگان از آن تغذیه کنند. بودایی‌ها، مردگان را آتش می‌زنند و خاکسترشان را به رودخانه می‌ریزند تا موجب باروری درختان شود. در میان مسیحیان، اجساد در تابوت به خاک سپرده می‌شوند. مسلمانان نیز مراسم‌هایی مانند روز سوم، هفتم و چهلم دارند. همه این‌ها آئین به‌شمار می‌آیند. هرچه مرد یا زنی که فوت می‌کند در زندگی خود جایگاه بالاتری داشته باشد، آئین مربوط به او مفصل‌تر و باشکوه‌تر برگزار می‌شود. برای او بنای یادبود و مقبره می‌سازند؛ مانند مقبره‌های مصر، تاج محل و...

روند شکل‌گیری تعزیه به چه شکلی بود؟

تعزیه به معنای پاسداشت، نکوداشت، حرمت‌نهادن و عزت نهادن به کسی است. ولی امروزه به معنای نمایش مذهبی است که معمولاً در فضای باز یا میدان‌ها در حضور مردم اجرا می‌شود. معمولاً این فعالیت‌ها در ماه محرم انجام می‌شود. تعزیه تنها گونه نمایش ایرانی در ایران است که با کپی قدیمی رم و یونان مطابقت می‌کند.

در سال ۶۱ هجری قمری، نوه پیامبر اسلام در سرزمین کربلا و دشت نینوا به شهادت رسید و پس از آن، خانواده‌اش به اسارت به شامات برده شدند. بعد از آن عزاداری برای امام حسین (ع) صورت گرفت. بعدها، تعزیه وارد یک حلقه خاص و نوعی از آئین شد. بارزترین سند تاریخی که ریشه تعزیه در ایران به آن استناد می‌شود، مربوط به دوره دیالمه فارس، به‌ویژه دوره معزالدوله دیلمی است؛ حاکمی شیعه‌مذهب، شاعر و مفتی. یکی از وزیران مشهور او، صاحب‌بن‌عباد بود. از جمله مفتیان دیگر، ابوالقاسم زمخشری است. او فتوایی درباره تعزیه صادر کرد مبنی بر اینکه: «هر گاه کسی خود را شبیه دیگری بسازد که امر بر دیگری مشتبه شود او در زمره همان شبیه است.» یعنی می‌توانید از این کار ثواب ببرید. مردم معتقد بودند که تا چند وقت روح کاراکتری که اجرا می‌کنند در آنها فعال است و این باب تعزیه را باز کرد. اگرچه تعزیه هنوز به شکل کامل و منسجم درنیامده بود، اما زمینه فقهی و فتوایی آن شکل گرفته بود.

تعزیه

این موضوع مورد استقبال قرار گرفت. با رخ دادن حادثه کربلا عده‌ای حوادث را مکتوب کردند و تمام اقوام و ملل مختلف و تاریخ‌نویسان محلی و گاهی ملی و بین‌المللی از این حادثه نوشتند و وارد تاریخ شد. تاریخ‌نویسی حادثه کربلا توسط نویسندگان عرب زبان ثبت شد و به دنبال آن اولین مقتل‌نویس حادثه کربلا «ابن مُخنِف» بود.

پس از آن مرثیه بوجود آمد. مرثیه گونه‌ای از شعر معمولاً کوتاه است که به شکل رباعی یا چهارپاره است. مرثیه از روی اطلاعی که مخاطب دارد داستان را تعریف می‌کند. مثلاً وقتی شاعر می‌گوید «سری به نیزه بلند است در برابر زینب، خدا کند که نباشد سر برادر زینب» مخاطب می‌داند که سر سیدالشهدا را به نیزه زدند و حرکت می‌دادند که زجر اسرا بیشتر شود، برای همین این شعر این گونه سروده می‌شود.

وقتی مرثیه‌سرایی با روضه‌خوانی ترکیب می‌شود، به‌طوری که در یک مجلس بتوان آن را اجرا کرد، به هر نوبت این بسته «مجلس» گفته می‌شود. هر مجلس ممکن است درباره یک موضوع باشد. ممکن است مجلسی مربوط به حضرت علی‌اکبر یا مجلسی درباره امام حسین (ع) باشد. همچنان قهرمان می‌تواند معروف باشد. بعدها مجلس‌ها گسترده‌تر شد مثل مجلس حضرت ذکریا یا مجلس شخصیت‌های معروف مثل حاتم طائی که الزما شخصیت‌های مذهبی اسلامی نیستند. این چرخه نسخه‌نویسی، خود یک رسانه بود. فراموش نکنیم که تعزیه زمانی رشد کرد که در ایران رسانه‌ها بسیار محدود بودند و تعداد افراد با دانش خواندن و نوشتن کم بود. در ابتدا تعدادی مجلس به صورت غرفه ساختند و مردم از هر غرفه عبور می‌کردند و تعزیه را تماشا می‌کردند. بعد از آن تماشاگر در محلی ثابت می‌نشست و تعزیه‌خوان در حرکت بود. تا اینکه تعزیه‌خوان و تماشاگر هر دو در محلی ثابت شدند.

کتاب روضه الشهدا

در این میان تعزیه چه منابعی برای اجرا داشت؟

در دوره خاندان و بزرگان صفویه کتاب‌های معروف در زمینه تعزیه نوشته شد؛ «روضه‌الشهدا» و کتاب‌های سیدبن طاووس در زمینه روضه‌خوانی، سوگواری و تعزیه منابع مهمی بودند.

این کتاب‌ها حوادث کربلا را به تفصیل می‌گفت و بعدها هر کسی بر منبر رفت این کتاب را می‌خواند. از همین کتاب‌ها، اصطلاح روضه خواندن در مکالمات روزمره جا افتاد که روضه خواندن یعنی از روی کتاب روضه الشهدا خواندن. بعدها نوحه‌خوانی نیز در کنار روضه‌خوانی شکل گرفت. نوحه‌ها، مرثیه و قطعه‌های کوچکی بودند که با ملودی‌های مختلف خوانده می‌شدند. بعدها سینه‌زنی و زنجیرزنی و سنج و طبل و دمام‌زنی هم به عزاداری اضافه شد و دسته عزاداری شکل گرفت و مردم به صورت کارناوال می‌رفتند و عزاداری می‌کردند.

پس از آن تعزیه به صورت ایستگاه به ایستگاه شد که مثل موکب بود؛ فردی روی چهارپایه می‌ایستاد و اجرا می‌کرد و به اصطلاح صاحب کرسی می‌شد. بعدها افرادی لباس عربی می‌پوشیدند در کنار ذاکر می‌ایستادند و حادثه را شبیه‌سازی می‌کردند. مرحله بعد قرار شد خود افرادی که نقش را داشتند دیالوگ داشته باشند و خودشان حادثه را تعریف کنند.

هر کدام از محله‌ها و حتی صنف‌ها، تکیه و تعزیه خود را داشتند. بهترین نمونه تکیه، تکیه‌ای منتسب به کریمخان زند در شیراز است. تکیه معروف دیگر در کرمانشاه به نام «معاون‌الملک» است که آن را در دوره رضاشاه آتش زدند. تکیه معاون‌الملک در کرمانشاه به دلیل کاشی‌کاری‌های خیره‌کننده‌اش به «موزه کاشی ایران» نیز معروف است. این تکیه که از آثار دوره قاجار است، شامل سه بخش حسینیه، زینبیه و عباسیه است و هر بخش با کاشی‌های هفت‌رنگ با نقوش متنوع تزئین شده است.

گویا ناصرالدین شاه هم نقش زیادی در پیشرفت و رونق تعزیه داشت؟

وقتی ناصرالدین شاه به سلطنت رسید پول زیادی برای تعزیه خرج کرد. تعزیه در دوره قاجار به اوج خود می رسد. در آن زمان تعداد تکیه‌های تهران بیشتر شد و در محله عودلاجان و سنگلج و چاله‌میدان و… آنقدر تعداد تکیه‌ها زیاد شد تا اینکه خود دولت تکیه‌ای احداث کرد. ناصرالدین شاه به اروپا رفت و فرانسه و انگلستان را دید و زمانی که برگشت به فکر ساخت محل تکیه دولت افتاد. الگوی معماری این تکیه مربوط به معماران ایرانی است که مشابه آن ساختمانی به نام کاروانسراست که معماری آن مانند تکیه است. این ساختمان درونگرا بوده و حجره‌ها برای امنیت رو به داخل باز می‌شود. تخت گاه در تعزیه، محلی که بازیگر و شبیه خوان روی آن می‌رود، همان آب انبار وسط کاروانسراست.

در شهرهای تبریز، خراسان و یزد نیز تکیه‌های معروفی داریم. حتی در یزد که شب‌ها سرد می‌شد، برخی از تکیه‌ها زیر زمین هستند. در اراک و استان مرکزی و به ویژه تفرش نیز تکیه‌های قدیمی وجود دارد که در آنجا حسینعلی‌خان نکیسا، که به عنوان نکیسا هم شناخته می‌شود، دفن است؛ او تعزیه‌خوان معروف دوره ناصری بود.

تعزیه در کاروانسرا

اگر بخواهیم نگاهی کلی داشته باشیم، زمان ورود تعزیه را باید کی و چگونه بدانیم؟

چند مسیر ورود تعزیه به ایران شناسایی شده است. افرادی که محرم و صفر برای سفر عتبات می‌رفتند، می‌دیدند مردم عراق مجالس تعزیه برگزار می‌کنند. برخی از علاقه‌مندان هر چه آنها می‌گفتند را می‌نوشتند و این متون وارد خوزستان شد.

هنوز هم در خوزستان مدعی هستند که تعزیه از طریق آنجا وارد ایران شد. در بندرعباس نیز چند علامت و ساختمان از غیرایرانی‌ها بر جای مانده، عبادتگاه‌هایی مخصوص هندوها که نوعی تکیه منتسب به حیدرآبادی‌های هند خوانده می‌شود. برخی معتقدند این هندوها که وارد بندرعباس شدند، تکیه حیدرآبادی‌ها را ساختند. گفته می‌شود که حیدرآبادی‌ها تعزیه‌خوان بودند. جایگاه دیگری که برای ورود تعزیه به ایران معروف است، شهرهای مرکزی اطراف خور و بیابانک است. از قدیم این شهرها مرکز تعزیه بوده و خوانش تعزیه از آنجا شکل گرفته است. برخی از نویسندگان مثل صادق همایونی معتقدند که تعزیه از شیراز شکل گرفت. برخی هم می‌گویند تعزیه در ایران از روستایی به نام زیارت در بوشهر شکل گرفت. در برخی از نواحی آذری زبان و شمال غربی ایران نیز ادعا شده است که در این شهرها تعزیه برای اولین بار آغاز شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین