به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در یاسوج، سید ضیا هاشمی شامگاه دوشنبه در آیین نشست ادبی شاهنامهخوانی یاسوج، با تأکید بر جایگاه بیبدیل شاهنامه در فرهنگ ایرانی اظهار داشت: شاهنامه نماد هویت ملی و یکی از ارزشمندترین میراثهای فرهنگی ایران است که نباید در محافل محدود باقی بماند، بلکه باید به عنوان یک الگوی هویتی در نهادهای رسمی آموزشی، اداری و فرهنگی کشور گسترش یابد.
وی با قدردانی از برگزارکنندگان این محفل ادبی و فرهنگی افزود: شاهنامه صرفاً یک اثر ادبی نیست، بلکه سندی اجتماعی، تاریخی و هنری است که ظرفیت بهرهبرداری در زمینههای گوناگون بهویژه آموزش، هویتسازی و بازآفرینی فرهنگی را دارد.
هاشمی با استقبال از پیشنهاد برگزاری نشستهای شاهنامهخوانی در مراکز رسمی تأکید کرد: دولت از برنامههایی که منجر به بازشناسی، بازخوانی و ترویج میراث فاخر ملی شود، استقبال و حمایت خواهد کرد. تقویت زیرساختهای حمایتی در این مسیر ضروری است و ما آمادگی داریم که از مسیرهای ممکن، این موضوع را پیگیری کنیم.

وی ادامه داد: خوشبختانه حضور نسل جوان، نخبگان، فرهیختگان و بهویژه زنان در این نشستها، نویدبخش تداوم سنتهای فرهنگی اصیل ایرانی است. اینکه نوجوانان امروز با شاهنامه انس گرفتهاند، یک سرمایه بزرگ فرهنگی برای آینده کشور محسوب میشود.
معاون فرهنگی معاون اول رئیسجمهور با اشاره به اینکه یاسوج میتواند به یکی از مراکز فعال شاهنامهخوانی در کشور تبدیل شود، گفت: باید از همه ظرفیتهای فرهنگی استانها برای تقویت هویت ملی بهره گرفت.
استمرار فرهنگی شاهنامهخوانی با پشتوانه مردمی
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد نیز در ادامه این نشست، گفت: شاهنامه بخشی از هویت تمدنی ملت ایران است و نشستهای شاهنامهخوانی یاسوج امروز در سطح کشور به عنوان الگویی مردمی، جریانساز و شناختهشده مطرح شدهاند.
امین درخشان اظهار داشت: حضور شخصیتهای علمی و فرهنگی در این جلسات، نشان از جایگاه فرهنگی یاسوج و جریان مردمی علاقهمند به ادبیات حماسی دارد.
وی با اشاره به پیشینه دعوت از استادان ملی در حوزه شاهنامه گفت: در سال گذشته نیز از پژوهشگرانی از مشهد و دیگر مراکز علمی کشور دعوت شد و این نشستها در زادگاه فردوسی با استقبال چشمگیری همراه بودند.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تأکید کرد: آنچه نشست شاهنامهخوانی یاسوج را متمایز کرده، استمرار، مردمی بودن و عدم وابستگی مالی آن است؛ جلساتی که هر دوشنبه شب صرفاً با همت مردم و دوستداران شاهنامه برگزار میشود و امروز بهعنوان یک الگوی موفق در کشور مطرح شده است.
درخشان ادامه داد: یکی از نیازهای فرهنگی بنیادین کشور در این برهه، بازخوانی هویت ایرانی از مسیر متون کلاسیک و حماسی مانند شاهنامه است. ادبیات حماسی، پیونددهنده نسلها و بازتابدهنده ارزشهای تمدنی ایرانزمین است.
وی در پایان با اشاره به علاقهمندی نوجوانان و جوانان به این میراث فرهنگی، گفت: امیدواریم با حمایت نهادهای رسمی، یاسوج بتواند به الگویی برای سایر استانها در حوزه فعالیتهای فرهنگی جریانساز تبدیل شود.
افراسیاب؛ نماد بیثباتی تاریخی ایران در شاهنامه
علیسینا برقک پژوهشگر تاریخ و ادبیات، در ادامه این نشست درباره شخصیتپردازی شاهنامه و اهمیت تحلیل تطبیقی گفت: افراسیاب در شاهنامه تنها یک دشمن سیاسی نیست، بلکه بازتابی نمادین از مجموعه دشمنان تاریخی ایرانزمین است؛ چهرهای ترکیبی از قدرتهایی که در دورههای مختلف بر تمدن ایرانی تاختهاند.
وی با اشاره به پایان دوران پهلوانی در شاهنامه بیان کرد: این گذار در شاهنامه با کیخسرو و افراسیاب رقم میخورد، نه با حمله اسکندر یا قیامهای مذهبی و تاریخی دیگر. همین تمایز، روایت شاهنامه را از تاریخ رسمی جدا و خاص کرده است.

برقک افزود: برخی تطبیقها میان چهرههای شاهنامه با شخصیتهای تاریخی، به دلیل شباهتهای ظاهری انجام شدهاند، اما باید در اینگونه تحلیلها دقت کرد و تنها بر اساس شواهد متقن سخن گفت. تطبیق کوروش با کیخسرو یا اسکندر با پایان دوران حماسه، نیازمند تأمل جدی است.
وی با اشاره به جغرافیای متون کهن گفت: مادها از شمال غرب تا فلات مرکزی پراکنده بودند، اما توران در شاهنامه عمدتاً شرق ایران را دربر میگیرد. این همپوشانی مفهومی، اغلب موجب سوءبرداشت در تحلیلهای تاریخی میشود.
وی تأکید کرد: افراسیاب در شاهنامه، نماد بیهویتی، ستیز با بنیانهای فرهنگی و آشوب تاریخی در ذهن جمعی ایرانیان است و نباید آن را صرفاً یک شخصیت تخیلی پنداشت. او نماد خشونت تاریخی بر سرزمین ایران است.
شاهنامه؛ متنی نقادانه به ساختار قدرت
منوچهر سیفالسادات، پژوهشگر متون حماسی، در بخش پایانی این نشست با نگاهی نقادانه به محتوای شاهنامه گفت: فردوسی در روایتهای شاهنامه، بیش از آنکه ستایشگر پهلوانان باشد، منتقد ساختارهای متزلزل قدرت و فروپاشی نهاد خانواده در جامعه آن روزگار است.
وی با اشاره به داستان رستم و سهراب اظهار داشت: در این روایت تراژیک، پدر و پسر به سبب جنگطلبی و قدرتمحوری، یکدیگر را نمیشناسند و در نهایت قربانی بازیهای قدرت میشوند.

سیفالسادات تأکید کرد: در شاهنامه، نشانی از ثبات سیاسی یا انسجام اخلاقی مشاهده نمیشود. خانوادهها قربانی سیاست و قدرتاند؛ همانگونه که رستم بیآنکه فرزندش را بشناسد، او را به قتل میرساند.
وی افزود: فردوسی تصویری تلخ از جامعهای ارائه میدهد که در آن شرافت، رحم و انسانیت جای خود را به قدرت، خشونت و غارت دادهاند. این اثر، گزارشی عمیق از زوال ارزشهاست.
این پژوهشگر در ادامه با اشاره به تاریخ دوره غزنویان گفت: پس از حکومت غلامان ترک، خشونت خانوادگی به نهاد سلطنت نیز راه یافت؛ جایی که پسران علیه پدران و برادران علیه یکدیگر برای رسیدن به قدرت دست به خونریزی زدند.
وی بیان کرد: تقسیم زنان میان سرداران و قدرتمندان نیز نشانی از آشفتگی اخلاقی آن دوران است؛ همچنانکه رستم بدون هیچ زمینهای، دختر پادشاه سمنگان را تصاحب میکند.
سیفالسادات در پایان گفت: شاهنامه تنها یک متن حماسی نیست، بلکه متنی است اجتماعی، نقادانه و اخلاقی؛ گزارشی از آشفتگیهای جامعهای که فردوسی با نگاهی تیزبین و صادقانه، آن را ترسیم کرده است.
نظر شما