یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
عاشورا در جان ادبیات ما جاری است

محمدحسین مهدوی (م. مؤید)، شاعر و نویسنده، در کتاب «حسین علی، درود خداوند بر او» عاشورا را نه فقط روایت، که تجربه کرده است. او با نثری شاعرانه و استناد به منابع تاریخی، کوشیده تصویر تازه‌ای از کربلا ارائه دهد. روایت او از واقعه عاشورا در این کتاب نه فقط براساس اسناد تاریخی بلکه روایتی برآمده از دل است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: محمدحسین مهدوی، متخلص به م. مؤید، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبی، متولد ۷ تیر ۱۳۲۲ در نجف است. او در خانواده‌ای اهل شعر و ادب رشد یافت و از ۱۴ سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. مؤید از شاعران برجسته موج نو و شعر حجم است که به فرم، زبان و اسطوره‌ها توجه ویژه‌ای دارد. آثار او در نشریاتی چون «خوشه» و «فردوسی» منتشر شده و عضو کانون نویسندگان ایران بوده است. مؤید در سال ۱۳۸۲ برای مجموعه «گلی اما آفتابگردان» جایزه کتاب سال شعر ایران را برد و در ۱۳۹۵ نشان درجه یک هنری دریافت کرد. آثار برجسته او در حوزه شعر می‌توان به «مگر با لبخند ماه»، «گلی اما آفتابگردان»، «تو کجاست؟»، «نرگس هنوز»، «سه بار می‌گویم گل سرخ» و «ساعت هنوز گل سرخ است» اشاره کرد. مؤید در آثارش با زبانی عرفانی و نمادین، تجربه‌های دینی و انسانی را بازآفرینی می‌کند و آثارش برای علاقه‌مندان به شعر مدرن و ادبیات مذهبی خواندنی‌اند.

کتاب «حسین علی، درود خداوند بر او» از م. مؤید روایتی ادبی و مستند از قیام امام حسین (ع) است که توسط انتشارات بین‌الملل منتشر شده است. این اثر در ۱۲۸ فصل کوتاه، مسیر حرکت امام از مدینه تا شهادت در کربلا را با نثری شاعرانه و روان شرح می‌دهد. مؤید در این کتاب با استناد به منابع تاریخی و تسلط بر زبان عربی، روایتی دقیق از واقعه عاشورا ارائه کرده و با جایگزینی واژگان عربی با عبارات فارسی، متن را برای خوانندگان روان‌تر کرده است. همچنین اشعار کلاسیک نو او در رثای عاشورا به غنای ادبی کتاب افزوده است. همزمان با روز عاشورای حسینی با وی گفت‌و گویی داشته‌ایم که آن را در ادامه می‌خوانید.

عاشورا در جان ادبیات ما جاری است

رویکرد اصلی شما در کتاب «حسین علی، درود خداوند بر او» چه بوده است؟

پژوهش من بیشتر یک تجربه حسی است. از آنجا که خودم در نجف به دنیا آمده‌ام و آنجا بزرگ شده‌ام، فضا برایم کاملاً ملموس و قابل تجسم است. تلاش کردم این حس زنده را، نه صرفاً با استناد به منابع، بلکه با تکیه بر زیست‌جهان خودم به مخاطب منتقل کنم.

چرا در این پژوهش کمتر از منابع شیعی استفاده شده است؟

به این دلیل که، به قول شعری عربی، «فضیلت آن است که دشمن به آن گواهی دهد.» در واقع، استفاده از منابعی خارج از فضای شیعی می‌تواند قدرت استدلال را افزایش دهد. تلاش من بر آن بوده که بی‌طرفی نسبی در روایت حفظ شود، هرچند احساس و گرایش قلبی‌ام روشن است.

ممکن است درباره تمرکز بر فارسی‌نویسی در کتاب هم توضیح دهید؟

توجه به ناسیونالیسم هم در این مسیر نقش داشت، اما این فارسی‌سازی کار بسیار خوبی بود که انجام شد، هرچند سخت و زمان‌بر. در روایت‌هایی از عصر تاسوعا، زمانی که دشمن قصد حمله دارد، حضرت عباس (ع) نزد آن‌ها می‌رود و مهلت می‌گیرد. حضرت دوبار رفت و برگشت. در بار دوم، عبارتی در عربی گفته می‌شود: «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» که معادل فارسی‌اش را من خیلی گشتم تا پیدا کنم، ولی شش سال طول کشید تا معادل درستش را پیدا کنم. در این مسیر، به این نتیجه رسیدم که ترجمه اصلی به جای «پدر و مادرم به فدایت» این است که حضرت ابوالفضل گفته: «من جزئی از تو می‌شوم»، که خیلی بهتر از آن است که بگوییم «چیزی از من فدای تو می‌شود». اینگونه ارتباط عمیق‌تری شکل می‌گیرد.

اشعاری که در کتاب آمده‌اند از خودتان هستند؟

بله، برخی از اشعار از خودم هستند. معتقدم مفاهیم عمیق و عاطفی را گاهی فقط با شعر می‌توان بیان کرد. شعر وقتی از حال و دل برمی‌خیزد، قدرتی پیدا می‌کند که نثر از آن ناتوان است. بعضی از این اشعار به صورت درهم‌تنیده در متن آمده‌اند و نه به شکل جداگانه. مثلاً شعری آورده‌ام که موضوعش مرتبط با مفهوم «اتفاق» است و هم‌زمان به فضای معنوی عاشورا می‌پردازد.

لطفاً در مورد سابقه مقتل‌نویسی در ادبیات فارسی بفرمایید.

در مورد سابقه مقتل‌نویسی در ادبیات فارسی باید بگویم که خودم زیاد مقتل نخوانده‌ام، اما می‌دانم یکی از آثار بسیار خوب در این زمینه، اثری‌ست از خوارزمی. من این کتاب را پس از چاپ کتاب خودم تهیه کردم. با وجود اینکه نویسنده‌اش شیعه نیست، ولی بسیار خوب نوشته است.

بازتاب عاشورا در ادبیات فارسی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

بازتاب عاشورا در ادبیات فارسی بسیار گسترده است، چون امام حسین (ع) شخصیتی ماندگار است؛ مثل اکسیژن در هوا. وقتی نوزادی در شکم مادر هفت‌ماهه‌اش لگد می‌زند، مادر از شدت درد می‌گوید «آخ یا حسین». یعنی آن صدا را جنین می‌شنود. برای همین حتی کسانی که ادعای دینی ندارند، در شب عاشورا دگرگون می‌شوند.در ادبیات عرفانی هم ردّ آن دیده می‌شود. مثلاً مولوی در شعر «کجایید ای شهیدان خدایی» مستقیم به این فضا پرداخته. ولی به نظرم از همه بهتر، مهیار دیلمی است. او در کودکی اسیر شد، شش‌ساله بود و در بغداد پرورش یافت و بعدها یکی از بزرگ‌ترین شاعران عرب شد. آثارش در چهار جلد منتشر شده و فوق‌العاده است. کم و بیش، ردّ عاشورا در جای‌جای ادبیات ما هست. امام حسین (ع) شخصیتی‌ست ماندگار. مگر اینکه جهان تمام شود، وگرنه او همچنان در دل‌ها پیشروی می‌کند. دوستی داشتم، شاعری مسیحی در لبنان. او داستان‌هایی از امام حسین (ع) برای ما نقل می‌کرد. برایش امام حسین (ع) فقط یک شخصیت مذهبی نبود، بلکه بخشی از معنای عدالت و فداکاری بود. مثلاً درباره حضرت جون، غلام سیاه‌پوستی که در کنار امام حسین (ع) بود. او از اصحاب ابوذر بود و پس از شهادت ابوذر، به آفریقا رفت و دوباره برگشت و به کاروان امام حسین (ع) پیوست. روز عاشورا که خواست به میدان برود، امام حسین (ع) اشک ریخت و گفت: «تو لازم نیست بجنگی» ولی او اصرار کرد. گفت: «رنگ پوست من سیاه است، اما قلبم سفید است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین