یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
برای فهم اکنون و گشودن دروازه‌های ناشناخته آینده

عیسی عبدی گفت: مهمترین اصل برای کسانی که ‌می‌خواهند مطالعه تاریخ را شروع کنند، استفاده از کتاب‌هایی است که تصویری کلی از تاریخ ایران به ما ‌می‌دهند. مثلا تاریخ ایران زمین محمدجواد مشکور، تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا و تاریخ ایران گیرشمن و... است.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، طاهره مهری- تاریخ خواندن به ما کمک می‌کند تا تجربیات گذشته را بشناسیم، از اشتباهات پیشین درس بگیریم و تصمیمات آگاهانه‌تری در حال و آینده اتخاذ کنیم. با مطالعه تاریخ، می‌توانیم به یک فهم عمیق‌تر از فرهنگ، سیاست، اقتصاد و روابط بین‌المللی دست پیدا کنیم، اما اینکه چگونه به مطالعه تاریخ بپردازیم یا از چه کتاب‌هایی آغازکنیم با عیسی عبدی، پژوهشگر تاریخ و مترجم کتاب «نوشتن تاریخ در عصر جهانی شدن» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

برای فهم اکنون و گشودن دروازه‌های ناشناخته آینده

اولین کتاب تاریخی که خواندید کدام کتاب بود؟

در دوران نوجوانی در میان انبوه جزوه‌ها و کتاب‌های درسی دبیرستان و در دوراهی وسوسه‌کننده پزشکی و مهندسی برای نخستین بار به کتاب قدیمی «تاریخ»، نوشته ویرگوردون چایلد با ترجمه سعید حمیدیان چاپ موسسه انتشارات امیرکبیر برخوردم. درونمایه علمی این کتاب در آن زمان برایم خیلی سنگین و غیرقابل فهم بود اما عادت داشتم آن را هرچندگاهی در دست بگیرم و روخوانی کنم و آرام آرام صفحاتی از آن را ورق بزنم. جا دارد اینجا گریزی بزنم: قبل از هرچیز می‌دانیم که تاریخ جریان زندگی، اندیشه و کشمکش و میان‌کنش و روایت‌مندی است. علاوه بر آن، عرصه آفرینش و آفریدن‌های پی در پی است که به یادآوری و ثبت برای تکرار و تداوم محدود نمی‌شود.

انسان‌های اولیه از دوران پیشاتاریخ و سپیده دم تاریخ به این سو به شکل‌های مختلف پیگیر بازآفرینی‌ها و آفریدن‌های مکرر بوده‌اند.آنها سنت‌های پدران و نیاکان خود را به صورت پیوسته دنبال می‌کردند اما بدون آنکه متوجه شوند حرکت زمان برای آنها گاهی آبستن نابهنگامی‌هایی بوده و حتی آنها را به تحولاتی جدیدتر و حتی غیرقابل پیش‌بینی سوق می‌داده است. نیروی حافظه جمعی‌شان گاهی شکننده و تزلزل‌پذیر و آبستن نزاع و تضاد بود و می‌توانست گاه و بیگاه به تحولاتی دیگر دامن زده و به جنگ‌ها و تنش‌ها میان آنها منجر شود. آنها آگاهانه یا ناگزیر بعد از گسست‌ها و فترت‌ها به درون تحولات جدید راه می‌یافتند ولی همچنان می‌کوشیدند در مسیر فرهنگ نیاکانی‌شان حرکت کنند. با این حال، آنها همواره در حال تجربه تحول بوده‌اند. در این مسیر زبان و نوشته‌های برجای مانده، کمابیش زبان حال آنهاست. تحول زبان و خط در طول زمان با تحول اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پیش می‌رفته و پایه زیست و تکامل تمدن‌هایشان بوده است.

با توجه به مطلب بالا، مفهوم نظام، بهترین تصوری بود که از کتاب «تاریخ»، نوشته ویرگوردون چایلد با ترجمه سعید حمیدیان پیدا کردم و تا امروز در ذهنم حک شده است. این مفهوم دلالت‌های مهمی برای شناخت نهادهای اجتماعی و فرهنگی انسان دارد که به صورت پی در پی در قالب کشاورزی‌، نظام صنعتی و نظام داد و ستد و مبادله… تا به امروز به شکل سیال و رو به تحول بوده‌اند. با پیشفرض بالا می‌توان گفت که انسان‌ها به هر حال در سطوح و حالت‌های مختلف و متفاوت، نظام‌ساز و اندیشه‌ورز بوده و برغم جنگ‌ها، تنش‌ها، مهاجرت‌ها، تعصب‌ها و گسست‌ها، زلزله‌ها یا سیلاب‌های ویرانگر در پی ایجاد نظام‌های متفاوت در مقایسه با نظام‌های اولیه و ابتدایی بوده‌اند.

مطلب دیگر که در کتاب گوردن چایلد به ذهنم می‌رسد تحول نظام خط و زبان از شکل‌نگاره‌های تصویری به الفبا و از شکل شفاهی به شکل مکتوب بود. با خواندن آن کتاب به مرور دریافتم که تاریخ سرگذشت اندیشه‌ها و تحول جوامع است یعنی؛ تحولات ذهنی در کنار تحولات عینی که به میانجی زبان و (در نهایت معرفت‌شناسی) به هم می‌پیوندند و ما انسان‌ها در گذر تاریخ همواره وامدار و سپس سکاندار آنها بوده و همیشه درگیرو دار بازآفرینی و دگرگونی‌شان هستیم.

برای فهم اکنون و گشودن دروازه‌های ناشناخته آینده

چرا به مطالعه در زمینه تاریخ علاقه‌مند شده‌اید؟

علاقه‌مندی به تاریخ به عوامل متعددی بستگی دارد که از جایی شروع می‌شود و در همه افراد هم به یک شکل نیست. هر چه به سنین پایین‌تر رجوع کنیم احتمالاً می‌توانیم الگوهای مشترکی پیدا کنیم. مثلاً تاثیر خانواده، محیط مدرسه‌، محتوای کتاب‌های درسی تاریخ؛ دسترسی به ابزار رسانه‌ای، روش تدریس و نقش معلمان در دراماتیزه کردن و ایجاد جذابیت تاریخ و… و حتی ویژگی‌های روانی فردی همه در گرایش به مطالعه نقش دارند. در کل، ذهن کودکانه؛ گذشته را به تخیل در می‌آورد و نگاهش به تاریخ متاثر از نوستالژی احساسی و متمایل به داستان‌گویی و توصیف است نه تحلیل؛ هر چند ممکن است از ابتدا کنجکاوانه سوال طرح کند. من شخصاً همین حالات را تجربه کرده‌ام که مسیر علاقه‌مندی به مطالعه تاریخ را برایم هموار کرده‌اند.

در آن مقطع تاریخ برای ما می‌توانست هم از جنس ادبیات و قصه‌های هزار و یکشب باشد هم وحشت‌زا و سرشار از جنگ و کشتار. به همین سادگی به تاریخ نگاه می‌کردیم و فکر می‌کردیم واقعیت را از درون همین کتاب‌ها می‌باید بیرون آورد یا عینیت گذشته همان است که در فلان کتاب تاریخ نگاشته شده است. ما هنگام مطالعه تاریخ در دل روایت‌ها و داستان‌گویی‌ها گم می‌شدیم بی آنکه از بیرون به آنها بنگریم.

در آن دوران در مدرسه با خواندن کتاب‌های درسی کمابیش تصویر اولیه‌ای از گذشتگان پیدا می‌کردیم. زبان نوشتار و زبان تصویر (دیدمانی) دولایه زبانی بودند که ما را بهتر و بیشتر به تخیل وامی‌داشت یعنی برای برساختن روایتی منسجم در ذهن، بیشتر از تخیل خود استفاده می‌کردیم. دانشمندان دریافته‌اند که تخیل ریشه در واقعیت دارد و از جنس توهم نیست. زیرا کودک یا نوجوان می‌خواهد بداند گذشته چه طور زیسته شده است. این زیستن از راه تخیل ریشه در واقعیت و حقیقت‌جویی دارد.

با این همه شکی نیست که من هم خودم در دام شبه تاریخ، داستان و تخیل و فانتزی بودم و تصور می‌کردم تاریخ جمع این قصه‌ها و خیالات است. در واقع میان داستان تاریخی و تحقیق تاریخی و همین طور میان منابع اول و دوم تفاوتی قائل نبودم، در طول زمان و کم کم بارقه‌های کم جان و لرزانی برای پرسش‌گری و فهم تاریخ در ذهنم شکل گرفت. روش خواندن تاریخ را نمی‌دانستم و الان هم در این زمینه مشکل دارم. مطالعه منظمی نداشتم. تاریخ را به شکل سرگرمی و برای خودم می‌خواندم ولی با مطالعه تاریخ‌هایی مانند تاریخ گوردن چایلد سپس تاریخ ایران گیرشمن و تاریخ ایران زمین محمد جواد مشکور… کم‌کم انگاره کلی از تاریخ در ذهنم شکل گرفت که تازه اول کار بود و دریافتم که این یا آن کتاب صرفاً یک نمای کلی و نیمه تاریک از تاریخ یک ملت یا ملت‌هاست ولی ما را به تاریخ جذب و علاقه‌مند می‌کند. این زمینه‌ها بی تاثیر نبودند و من را واداشت تا هر چه بیشتر به مطالعه تاریخ اهمیت بدهم و با جایگاه و حدود و مرزهای آن بیشتر آشنا شوم. به تدریج دریافتم که مطالعه تاریخ به انسان دید وسیع‌تری می‌دهد تا با انعطاف و وسعت بیشتری به پدیده‌ها و تحولات پیرامونی نگاه کند. نکته مهم دیگر اینکه نمی‌توان بدون پرسش و حقیقت و گذشته‌نگری و مطالعه روندها، مسائل را ریشه‌یابی کرد. تفکر تاریخی این ویژگی را داراست. این تفکر امکان‌های متعددی پیش روی ما می‌گذارد تا انتخاب‌های بهتری برای حل مسائل و چالش‌ها داشته باشیم.

برای فهم اکنون و گشودن دروازه‌های ناشناخته آینده

در کل انتظار ما از تاریخ چه باید باشد؟

تاریخ دارای ظرفیت‌ها، امکان‌ها و کلیدهایی برای حل و درک بهتر مسائل زمان حال و گشودن دروازه‌های ناشناخته آینده است. این ما هستیم که می‌توانیم از تاریخ درست استفاده کنیم و بی طرفانه مسائل و مشکلات خود را ارزیابی و ریشه‌یابی نمائیم. در حقیقت شناخت علمی و مستند گذشته لازمه آینده‌پژوهی است و می‌تواند پشتوانه‌ای برای تشخیص بهتر امکان‌ها در اکنون و آینده‌مان باشد. این فقط برای سطح کلان نیست بلکه در سطح خرد، هر سازمان کوچکی هم نیازمند این بسترها و سناریوهاست.

اما اگرتاریخ صرفاً با عینک زمان حال نگریسته شود می‌تواند از برخی جهات، گمراه‌کننده باشد. در گذشته تصور می‌شد که تاریخ تکرار و عبرت‌آموزی است اما امروزه این نگرش چندان معتبر نیست. به نظرم باید تهدیدهای تاریخ و زیان‌های آن را هم بشناسیم‌. قیاس‌های تاریخی در برخی موارد می‌تواند زیانبار باشد. در واقع از دل تاریخ و قرائت‌های آن هم ایدئولوژی‌های مخرب و ویرانگر بیرون می‌آید هم گفتمان‌های سازنده و پیش برنده‌.

از منظر دیگر، با مطالعه در زمانی و تاریخی جامعه ایرانی می‌توان در پرتو دانش نوین تاریخ راه را برای صورت‌بندی نظریه‌های بومی هموار کرد و در تعامل با سایر رشته‌ها به صورت‌بندی نظریات ایرانی کمک کرد. مثلاً در مطالعه مهاجرت داخلی از روستاها و شهرهای مختلف کشور به تهران در طی ۱۰۰ سال اخیر مورخان و تاریخ پژوهان چندان در تعامل با رشته‌های جامعه‌شناسی و جمعیت‌شناسی فعال نبوده‌اند و جدای از هم در این زمینه تحقیق کرده‌اند. در برخی موارد محققان و دانشجویان جامعه‌شناسی در قالب نظریات مهاجرت- شکل گرفته در بیرونِ از جغرافیای ایران - به مساله پرداخته‌اند و داده‌ها را به صورت قطعی با آن عینک‌ها به صورت قیاسی تحلیل کرده‌اند.

امروزه ما بسته‌های آینده‌پژوهی بومی مبتنی بر شناخت بسترها و زمینه‌های تاریخی در مورد این پدیده‌ها نداریم. بسیاری از چالش‌های امروز مانند مسائل زیست‌محیطی، بحران آبی یا به تعبیر دکتر داریوش رحمانیان «کرآبی» ریشه تاریخی دارند و در کوتاه‌مدت شکل نگرفته‌اند. شناخت این روندها راه را برای شناخت مساله و سپس حل آن کمابیش هموار می‌کند. بنابراین علاوه بر مولفه‌های مسلم و کلیشه‌هایی چون هویت و ملت‌سازی که مفاهیمی عام و تکراری و الزامی‌اند انتظار از مورخان و تاریخ‌پژوهان- به تعبیر مارک بلوخ و برخی دیگر از مورخان معاصراندیش - سوق دادن دانش و روش تاریخی به سمت و سوی تاریخ - مساله است یعنی پرداختن به مسائل امروز با رویکرد تاریخی.

آنچه به نظرم باید اضافه کنم اهمیت دانش‌های مضاف تاریخی و توسعه رویکردهای بین رشته‌ای و چند رشته‌ای و گرایش به مطالعات و تحقیقات گروهی در سطح محلی، ملی و منطقه‌ای و حتی جهانی است. زیرا باز به همین گزاره برمی‌گردیم که برای توسعه هر کشور می‌توان ضمن بهره‌گیری از نظریات و دانش‌های نوین، بومی عمل کرد. تاریخ می‌تواند در این زمینه کمک کند، این رویکرد نیازمند پرداختن به تاریخ هر ملت در تعامل با مناطق و حوزه‌های فرهنگی و جغرافیایی و متغیرهای مختلف جهان امروز است. نکته آخر اینکه جهان امروز با ورود به عصر هوش مصنوعی شتاب فزاینده و حتی غیرمنتظره‌ای نسبت به دوران صنعتی به خود گرفته است. لذا مسائل و امکان‌های متکثر و گسترده‌تری پیش روی کشور ما قرار دارد که اگر دامنه مطالعات و شناخت تاریخی را در پیوند با ملیت خود و سایر ملیت‌ها توسعه ندهیم نمی‌توانیم میان امکان‌ها دست به گزینش درست بزنیم و فرصت خلق کنیم و از ظرفیت‌ها و امکان‌های جدید پیش رو بهره مناسب ببریم. در نهایت انتظاری که ما از تاریخ داریم این است که بهترین سناریوها و امکان‌ها را برای ورود به آینده در اختیار ما بگذارد.

برای فهم اکنون و گشودن دروازه‌های ناشناخته آینده

کسانی که می‌خواهند مطالعه در حوزه تاریخ را آغاز کنند از چه کتاب‌هایی شروع کنند؟

واقعیت این است که انتخاب بهترین کتاب برای مطالعه تاریخ به همین سادگی نیست زیرا مخاطبان از یک سنخ نیستند و سطح و نوع شناخت آنها با هم متفاوت است. از طرف دیگر بنا به تحولات تاریخ کتاب و کتابخوانی می‌توان اعتراف کرد که کیفیت گرایش خوانندگان به کتاب کمی دستخوش تحول شده است. زبان دیجیتال وارد تاریخ‌نگاری شده و به آن پیوسته است. ما امروز با پدیده‌ای به نام عمومی‌سازی تاریخ و پادکست‌ها روبرو هستیم‌. کافیست چند کتاب مهم تاریخی به برنامه هوش مصنوعی بدهیم و از آن بخواهیم که برایمان محتوا و پادکست آموزشی تولید کند و بر اساس محتوای آن کتاب‌ها مدرس نکته‌سنجی برای ما به عنوان مبتدی باشد.

اما اگر از این ملاحظات بگذریم و با دیدی سنتی به قضیه نگاه کنیم به نظرم مهمترین اصل برای کسانی که می‌خواهند مطالعه تاریخ را شروع کنند، استفاده از کتاب‌هایی است که تصویری کلی از تاریخ ایران به ما می‌دهند. مثلاً تاریخ ایران زمین محمدجواد مشکور، تاریخ ایران باستان پیرنیا و تاریخ ایران گیرشمن و… است. ویژگی خاص این کتاب‌ها این است که دورنمایی کلی به خواننده می‌دهند تا به تدریج وارد دوره‌های تاریخی و لایه‌های عمیق‌تر و تحلیلی شود.

مساله مهم دیگر این است که خوانندگان میان ماقبل تاریخ، سپیده دم تاریخ (پروتوهیستوری) و دوران تاریخی سردرگم هستند. اگرچه این دوران منفک از هم هستند اما در حقیقت از جهاتی و به میزان خاصی به درون هم راه یافته و در شکل‌گیری مراحل تمدن‌ها و ورود به دوران تاریخی کمابیش نقش داشته‌اند. یعنی دانستن این نکته برای خوانندگان لازم است که چرا دوران تاریخی از دوران پیشاتاریخی متمایز شده است؟ چه عوامل و ویژگی‌هایی برای دوران تاریخی باید قائل باشیم؟ برخی کتاب‌های تاریخی به این تفکیک‌ها و پیوندها اشاره نکرده‌اند ولی از آن نام برده‌اند. برخی منابع مانند کتاب تاریخ ایران زمین محمد جواد مشکور از جمله کتاب‌هایی است که در ابتدا به دوران اساطیری اشاره کرده و سپس وارد دوره تاریخی شده‌اند. در نهایت تصویر کلی که این کتاب‌ها از تاریخ ایران می‌دهند مهم و راهگشاست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها