شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
شاهکارهای کلاسیک باید هر دهه بازترجمه شوند

لیلی گلستان، نویسنده و مترجم، در گفت‌وگو با ایبنا گفت: با توجه به اینکه زبان متحول می‌شود و تغییر می‌کند، باید آثار کلاسیک بعد از هر ۱۰ یا ۱۵ سال از نو ترجمه شوند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، لیلی گلستان از مترجمانی است که هم در حوزه ادبیات و هم حوزه‌های دیگر، از جمله هنرهای تجسمی، ترجمه کرده است. ترجمه‌های او در حوزه ادبیات، متنوع است و آثار نویسندگان مدرن کشورهای مختلف را شامل می‌شود؛ از آلبر کامو گرفته تا رومن گاری و ایتالو کالوینو و…. از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین ترجمه‌های او می‌توان به «زندگی در پیش رو» از رومن گاری اشاره کرد که به چاپ‌های پیاپی رسیده است. با گلستان درباره موضوعاتی مربوط به ترجمه، از جمله ضرورت بازترجمه آثار کلاسیک و ترجمه همزمان که پدیده‌ای رایج در اینجاست گفت‌وگو کرده‌ایم.

ضرورت بازترجمه آثار کلاسیک

ترجمه دوباره آثار کلاسیک از مباحث مهم در حوزه ترجمه ادبی است. از این آثار، اغلب ترجمه‌هایی قدیمی وجود دارد و مترجمانی بعد از سال‌ها که از ترجمه‌های قبلی بعضی از این آثار می‌گذرد، آن‌ها را دوباره ترجمه کرده‌اند. چه‌بسا این پرسش پیش بیاید که آیا بازترجمه آثار کلاسیک کاری ضروری است و اگر ضروری است، دلیلش چیست؟ لیلی گلستان در پاسخ به این سوال، با تأکید بر اینکه ترجمه دوباره آثار کلاسیک پس از چندین دهه باید حتماً انجام شود، عنوان کرد: زبان متحول می‌شود و تغییر می‌کند؛ بنابراین بعد از هر ۱۰ یا ۱۵ سال لازم است شاهکارهای ادبیات کلاسیک از نو ترجمه شوند. من به این موضوع خیلی اعتقاد دارم.

هرگز کار سفارشی انجام ندادم

گلستان همچنین در بیان معیارهای خود در انتخاب اثر برای ترجمه توضیح داد: برای ترجمه فقط و فقط باید خیلی آن اثر را دوست داشته باشم؛ هرگز کار سفارشی انجام ندادم و فقط یک کتاب را به نام «پنجره‌ای گشوده به چیزی دیگر- گفت‌وگو با مارسل دوشان» را با پیشنهاد داریوش شایگان برای نشر فرزان روز ترجمه کردم، آن هم به این دلیل که خیلی زیاد به مارسل دوشان ارادت دارم. همچنین یک بار سیروس طاهباز حدود ۱۰ کتاب برایم آورد و گفت «انتخاب کن چون دوست دارم برای کانون پرورش فکری حتماً یک ترجمه از تو داشته باشیم و من از میان آن کتاب‌ها تیستوی سبزانگشتی را انتخاب کردم که انگار انتخاب درستی بود! چون خیلی ازآن استقبال شد و هنوز هم بعد با گذشت حدود نیم قرن، هر سال منتشر می‌شود.

شاهکارهای کلاسیک باید هر دهه بازترجمه شوند

ناشران باید سخت‌گیر باشند

گلستان همچنین درباره وضعیت ترجمه ادبی نسبت به دهه‌های گذشته بیان کرد: مترجم‌های خیلی خوبی آمده‌اند ولی ترجمه‌های بد هم خیلی زیاد شده؛ این مورد به ناشران مربوط می‌شود که باید سختگیر باشند ولی متأسفانه به شدت آسان‌گیر شده‌اند. چند سال پیش خانمی به من زنگ زد که اجازه می‌دهید بیایم از کتابخانه شما یک اثر مهم کلاسیک را برای ترجمه انتخاب کنم؟ گفتم «کتاب‌های من همه به زبان فرانسوی هستند، شما فرانسه می‌دانید؟» گفت «بله هفته پیش در کلاس فرانسه اسم‌نویسی کرده‌ام!»

شاهکارهای کلاسیک باید هر دهه بازترجمه شوند

هرگز در مسابقه ترجمه همزمان شرکت نکردم

وی همچنین با اشاره به اینکه نبود قانون کپی‌رایت موجب ورود ترجمه‌های همزمان به بازار کتاب شده است، گفت: چون کپی‌رایت را رعایت نمی‌کنیم، ترجمه‌های هم‌زمان اتفاق می‌افتد و می‌بینیم که یک کتاب جایزه‌ای می‌گیرد، مثلاً نوبلیست می‌شود و همه هجوم می‌برند که زودتر از بقیه ترجمه‌اش کنند. من هرگز در این مسابقه‌های دوی سرعت شرکت نکرده‌ام!

گلستان با تأکید بر اینکه تجربه همزمانی ترجمه را نداشته، به مواردی درباره مواجهه با ترجمه دیگران و اقدام به ترجمه، ولی ناهمزمان با دیگران اشاره کرد و افزود: یادم است که تازه ترجمه «بارون درخت‌نشین» را از کالوینو شروع کرده بودم که مهدی سحابی ترجمه خودش را برایم هدیه آورد و گفت «امروز منتشر شد!» من هم ۲۰ صفحه ترجمه را که انجام داده بودم دور انداختم! کتاب «بیگانه» آلبر کامو را بعد از چندین ترجمه بازترجمه کردم که ماه گذشته به چاپ پنجاه‌ویکم رسید! همچنین «شازده کوچولو» را با وجود ترجمه از سوی مترجمان مهمی مثل ابوالحسن نجفی، محمد قاضی و احمد شاملو بازترجمه کردم که در عرض سه ماه به چاپ چهارم رسید. تفاوتش با سایر ترجمه‌ها این بود که تصاویرش را آنتوان دو سنت اگزوپری نکشیده بود و نورالدین زرین کلک به سفارش و خواهش من کشید.

شاهکارهای کلاسیک باید هر دهه بازترجمه شوند

امکان ترجمه از زبان اصلی کم است

از جمله موضوعاتی که در بحث ترجمه مطرح است، ترجمه از زبان اصلی و واسطه است. گروهی از مترجمان معتقدند که مترجم حتماً باید از زبان اصلی ترجمه کند و گروهی تأکیدی بر این موضوع ندارند. لیلی گلستان در پاسخ به این پرسش که آیا مترجم حتماً باید از زبان اصلی ترجمه کند یا می‌شود از زبان واسطه هم ترجمه کرد، با اذعان به اینکه امکان ترجمه از زبان اصلی کم است، تأکید کرد: به عنوان نمونه خوزه ساراماگو اهل پرتغال است ولی نمی‌شود آثارش را ترجمه نکنیم چون یک ایرانی مترجم که پرتغالی بداند نداریم؛ یا «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری» و «شش یادداشت برای هزاره بعدی» اصلشان ایتالیایی، «مردی که همه چیز همه چیز همه چیز داشت» در اصل، اسپانیایی و «سقراط» نیز یونانی است و من همه را از فرانسوی ترجمه کردم. ترجیح دارد از زبان اصلی ترجمه شود ولی اگر مترجم آن زبان را نداشته باشیم محدود می‌شویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین