به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: امروز سالروز شهادت آیتالله مطهری استاد فلسفه و کلام، معلم قرآن و رئیس شورای انقلاب وقت است. معلم شهید که باورهایش در خصوص فقها و جهانبینی اسلامی، نیز قرائتهایش از عاشورا، فلسفه غرب و شریعتی، از وی مصلحی اندیشمند ساخته بود، آثار متعددی نیز به رشته تحریر درآورد؛ کتب فلسفی، اخلاقی، اجتماعی، فقهی و تاریخی که از آن میان، «داستان راستان» در سال ۱۳۴۴ برنده جایزه یونسکو شد. ایبنا به بهانه سالگرد شهادت آیتالله مطهری، با رضا مختاری اصفهانی، مولف کتاب «مطهری؛ مصلح یا انقلابی» به گفتوگو نشسته است. مولف در این اثر، وجوه مختلف حیات معلم شهید را در گفتوگو با عزتالله سحابی، عبدالمجید معادیخواه، علیاکبر معینفر، احسان نراقی و ابراهیم یزدی به بحث گزارده است.
۴۶ سال از شهادت آیتالله مطهری میگذرد. در طول این چند دهه، قرائتهای مختلفی از او شده. این قرائتها چه بوده و امروز چیست؟
غیبت زودهنگام مطهری از صحنۀ سیاست و اجتماع ایران موجب شد قرائتها و تفاسیر از او و اندیشهاش آمیخته به سیاست و روایات پسینی شود. حال آنکه او در مقام یک متفکر میتوانست به اقتضای وضعیت جدید به تبیین تحول اندیشگی خود بپردازد. شاید اگر او توسط گروه فرقان حذف نمیشد، همانگونه که در مقابل بعضی از خشونتهای پس از انقلاب ایستاد، مانع از اجرای بعضی از تصمیمات دوستانش در شورای انقلاب میشد؛ دوستانی که بیشتر تحت تأثیر تفکر چپ و انقلابیگری بودند. با توجه به پافشاری مطهری بر اصولی که باور داشت، به نظر میرسد در مقابل چنین تصمیماتی میایستاد. هرچند نگاه و نظر او در اقلیت بود، اما جایگاه مطهری در نزد رهبر فقید انقلاب چنین قدرتی را به او میبخشید. در اینباره میشود مشخصاً به قانون ملیشدن بانکها، بیمهها و صنایع اشاره کرد؛ قانونی که دو ماه پس از شهادت مطهری به تصویب شورای انقلاب رسید. خمیرکردن کتاب اندیشههای اقتصادی او در دهۀ شصت میتواند دلالتی بر صحّت این گمان باشد. با توجه به چنین نگاهی بود که خواهان عضویت سیدحسین نصر در شورای انقلاب بود و مخالف انتخاب علیاصغر حاجسیدجوادی در مقام وزیر فرهنگ. نکتۀ دیگر دربارۀ مواضع سیاسی مطهری است. در اینباره، نه تنها قرائت متفاوت که بیان متفاوتی از مشی او انجام شد. به طوری که بعضی از خاطرهگوییها دربارۀ برهههایی از زندگی او فارغ از واقعیتها بود. به گونهای که به اقتضای شرایط سیاسی، قرائتها و تفاسیر جدید بیان شدند. در اینباره میتوان به مواردی چون روابط با شریعتی، نظرش دربارۀ بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و ارتباط با بازرگان اشاره کرد.
آرمانهای آیتالله مطهری چقدر محقق شده و چقدر از آن فاصله داریم؟
مطهری فقیه و شارح فلسفه بود. او مانند استادش، علامه طباطبایی، منظومۀ فکری داشت که مانع از تندادن به بسیاری از سیاسیکاریها میشد. لااقل سیر زندگی و مواضع او پیش از انقلاب و ابتدای پیروزی چنین دلالتی دارد. این نگاه غالب فلسفی میتوانست تعادلی میان اسلام فقاهتی و دیگر قرائتها ایجاد کند. مطهری مخالف حضور فقیهان در مناصب اجرایی بود و وجه نظارتی برای آنان قائل بود. آیا او نیز در سیر حوادث مانند رهبر فقید انقلاب در اینباره تجدیدنظر میکرد، بر ما پوشیده است. آنچه اما میتوان گفت، اینکه آیتالله مطهری بر مبنای نگاه فقهی که داشت، به مالکیت خصوصی اهمیت میداد و در اینباره بسیاری از قوانین متأثر از اندیشۀ چپ مجال تصویب و اجرا نمییافتند. همچنین اصالت نگاه فقهی او مانع بسیاری از تصمیمات قضایی میشد. بر این اساس، میتوان گفت آرمانهای مطهری تحقق نیافتند.
آیتالله مطهری با گروههای مختلف فکری، چپ، ملیگرایا و نظایر آن ارتباط داشت. آیا روحانیت امروز هم این رویکرد را دنبال میکند؟
البته آیتالله مطهری با نیروهای چپ و افراطیون مذهبی میانهای نداشت. بعدها نیز بخشی از روشنفکری مذهبی با عنوان و اصطلاح التقاط مورد نقد او قرار گرفت. این تقابل و مخالفت اما به معنای پرهیز از پاسخگویی نبود. مطهری برای اقناع جامعۀ دانشگاهی و نخبگانی نیاز به گفتوگو داشت. ارتباط با این مجامع نیز به صورت تکگویی نبود. مطهری برخلاف هممسلکانش با مخاطبان وارد گفتوگو میشد. رویکرد او به اقتضای جایگاه نهاد روحانیت در جامعۀ آن روز بود که از موضع قدرت عمل نمیکرد. فقیهان اصلاحگر از آن رو با اقبال مواجه میشدند که در پی پاسخگویی به شبهات بودند. حتی در برههای، گفتمان مطهری در مقابل گفتمان شریعتی با بحران مخاطب مواجه شد.
آیتالله مطهری زبان سادهای داشت و به راحتی، با اقشار مختف جامعه ارتباط برقرار میکرد. این ویژگی چه جایگاهی برای او در جامعه پدید آورده بود؟
شهید مطهری یک خطیب، فقیه و شارح فلسفه بود. فن خطابه، میراثی از ادبیات اقناعی است که ریشه در تصوف و عرفان دارد. خراسان مهمترین خاستگاه ادبیات اقناعی است. مطهری اندیشههای خود را در قالب این ادبیات به مخاطبان خود ارائه میکرد. لحن و بیان مطهری سنتی، اما از اصطلاحات و تعابیر نو و جدید خالی نبود؛ نکتهای که در بیان و ادبیات خطبای روزگار ما مغفول مانده است.
میزان آشنایی ایشان با فرهنگ و تمدن غربی چقدر بود؟ امروز وضعیت روحانیت در این خصوص چگونه است؟
آشنایی آیتالله مطهری با فلسفۀ غرب با واسطه و از طریق ترجمه بود. برخلاف او، شهید بهشتی زبان خارجی میدانست، ولی دغدغههای فکری متفاوت از مطهری داشت. به همین جهت، از مطهری نقد یا شرح جدی دربارۀ فلسفۀ غرب سراغ نداریم. در اینباره برخی از دانشآموختگان حوزوی پس از انقلاب در غرب تحصیل کردهاند، اما همچنان فاقد نظریهپردازی و فهم عمیق از غرب توسط دانشآموختگان حوزوی هستیم.
رابطه آیتالله مطهری با دانشگاه و جامعه دانشگاهی چطور بود؟
وقتی آیتالله مطهری به تهران هجرت کرد، بیشتر مخاطبان و ارتباطاتش با جامعۀ دانشگاهی و محافلی مانند انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی دانشجویان و عضویت در متاع (مکتب تربیتی اجتماعی عملی) با محوریت مهندس بازرگان بود. بسیاری از سخنان و دغدغههای او در همین ارتباطات ریشه داشت. تفاوت مطهری با کسانی مانند آیتالله طالقانی و آیتالله بهشتی در این بود که مطهری با سوابق و پایگاه قوی حوزوی این ارتباطات را داشت. حال آنکه طالقانی و بهشتی وجه سیاسیشان پررنگتر بود.
ایشان تلاش بسیاری برای روزآمد کردن اسلام صورت داد، به طوری که دین مناسب وضع زمانه باشد. امروز چقدر به این رویکرد نیاز داریم؟
فکر میکنم علاوه بر روزآمدکردن اندیشۀ دینی، بیشتر به وجه رحمانی دین نیاز داریم. چه وجه خشن یا ایدئولوژیک دین موجب شده تصویری از دین ارائه شود که در حکم پوستین وارونه است.
امروز آثار آیتالله مطهری چقدر خوانده میشود و تا چه اندازه مورد اقبال مردم است؟
روزگاری آثار مطهری مخاطبان متنوع و متکثر داشت. از مذهبیون سنتی تا متجددین، مخاطبان آثار او بودند. حتی مبارزین مذهبی خود را از آثار او بینیاز نمیدیدند. نقد مطهری از نهاد روحانیت از مهمترین نقدهای روزگار خودش بود. امروز اما مراجعه به آثار او به مانند دهههای چهل، پنجاه و شصت نیست. قرائت حکومتی از مطهری و آثارش نیز موجب شد فاصلهای میان او و جامعۀ دانشگاهی بیفتد. به قول احسان نراقی، مطهری محصور مطهری برساخته شد.
آیتالله مطهری مصلح بود یا انقلابی؟ چرا این عنوان را برای کتابتان انتخاب کردید؟
مصلح یا انقلابی گزارهای است که در حوزههای گوناگون مطرح میشود. مطهری یک مصلح متفکر بود که گفتمان انقلابی نداشت. از همین رو، بعدها در مقابل شریعتی که معلم انقلاب خوانده میشد، مطهری معلم جمهوری اسلامی نامیده شد. اگرچه مطهری در مقام اولین رئیس شورای انقلاب انتخاب شد، اما او این نهاد برآمده از انقلاب را قوّۀ عاقلۀ آن میدانست. طنز ماجرا این بود که مطهری رئیس شورای انقلاب شد و بازرگان نخستوزیر دولت موقت انقلاب؛ دو شخصیتی که بیشتر برای روزگار تثبیت و استقرار به کار میآمدند. آنها رفتارهای تند به نام انقلابیگری را برنمیتافتند. مطهری توسط مدعیان انقلابیگری (گروه فرقان) ترور و حذف فیزیکی شد و بازرگان نیز به مرور توسط انقلابیون و مدعیان انقلابیگری از عرصۀ سیاست رسمی حذف گردید.
نظر شما