چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
داستان‌هایی از آب‌های گرم خلیج فارس

در روز ملی خلیج فارس می‌خواهیم به دریاهای جنوب ایران و سواحل خلیج فارس سفر کنیم و ببینیم خلیج فارس و حواشی و کرانه‌های آن چگونه در داستان معاصر ایرانی بازتاب یافته‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا در شعرها و افسانه‌ها و حکایت‌های کهن سخن از دریا بسیار است. از دریانوردی‌های سندباد بحری در «هزار و یک شب» گرفته تا آن نحوی مثنوی مولوی که گرفتار طوفان می‌شود و شنا نمی‌داند و غلام ترسو و نق‌نقوی گلستان سعدی که به دریا می‌افتد و قدر عافیت می‌داند و بیم موج و گرداب هائل شعر حافظ و هزار و یک شعر و حکایت و افسانه دیگر.

دریا همچنین یکی از نمادهای معروف نقدهای روانشناختی و اسطوره‌شناختی است و مفسران یونگی همین که در اثری به دریا برسند دنبال معانی روانشناختی و تعابیر اسطوره‌ای در آن می‌گردند.

در ادبیات معاصر ایران نیز هستند قصه‌ها و شعرهایی که به‌نحوی به دریا گره خورده‌اند. مثل قصه «میهن‌پرست» هدایت که شخصیت اصلی‌اش بر کشتی نشسته و دریازده و در هراس آتش‌گرفتن کشتی، در جلیقه نجات خود خفه می‌شود، یا قصه‌های چوبک و گلستان و از جدیدترها احمد آرام و ابراهیم دم‌شناس و قصه «جزیره» غزاله علیزاده که شخصیت‌هایش سوار بر قایقی بر آب‌های خزر به جزیره‌ای می‌روند و آب می‌شود بخشی جدایی‌ناپذیر از داستان.

در روز ملی خلیج فارس می‌خواهیم به آب‌های گرم دریاهای جنوب و سواحل خلیج فارس سفر کنیم و ببینیم خلیج فارس و حواشی و کرانه‌های آن چگونه در داستان معاصر ایرانی بازتاب یافته‌اند. به همین منظور بعضی داستان‌های ایرانی را که خلیج فارس بخشی از چشم‌انداز آن‌هاست از این منظر مرور می‌کنیم:

تنگسیر و چرا دریا طوفانی شده بود: دریای آزادی، دریای راز

نمی‌شود از خلیج فارس سخن گفت و سراغ نویسندگان جنوبی نرفت. صادق چوبک یکی از این نویسندگان است. چوبک بوشهری بود و در بعضی داستان‌هایش، از جمله رمان «تنگسیر» و قصه کوتاه «چرا دریا طوفانی شده بود؟» آب‌های گرم خلیج فارس و سواحل آن را وارد قصه کرد. دریای جنوب در رمان «تنگسیر» نماد آزادی و رهایی است، چرا که زارمحمد، قهرمان این رمان، از راه دریاست که به رهایی می‌رسد. او بعد از گرفتن انتقام از آن‌ها که حقش را خورده‌اند، دست زن و بچه‌اش را می‌گیرد و از راه دریا می‌گریزد.

خلیج فارس اما در قصه «چرا دریا طوفانی شده بود؟» از مجموعه داستان «انتری که لوطی‌اش مرده بود» چوبک نقشی متفاوت دارد. دریا در این داستان گرچه به‌ظاهر در حاشیه است اما در پایان قصه متن را به تسخیر خود درمی‌آورد و درمی‌یابیم که نقشی کلیدی در قصه ایفا کرده است. چوبک در این قصه که یکی از بهترین قصه‌های کوتاه ادبیات ایران است، ماهرانه اسم دریا را در عنوان قصه می‌آورد و این‌گونه نقل داستانش را از همان عنوان قصه آغاز می‌کند، چون بخشی از گره‌گشایی داستان در پاسخ به این پرسش نهفته است که «چرا دریا طوفانی شده بود؟»

دریا در قصه «چرا دریا طوفانی شده بود؟» زمین بازی کسانی‌ست که می‌خواهند آن‌چه را ننگ به‌حساب می‌آید به‌طرزی بی‌رحمانه و به‌کمک دریا لاپوشانی کنند.

صدای دریا و طوفان در قصه «چرا دریا طوفانی شده بود؟» سراسر قصه را اشغال کرده است، طوری که نمی‌توان به این قصه فکر کرد و دریا را در خیال ندید؛ دریایی که حاوی رازی‌ست که در پایان قصه برملا می‌شود؛ رازی که عنوان قصه نیز گواه آن است.

داستان‌هایی از آب‌های گرم خلیج فارس

ترس و لرز: دریای دریغ

در قصه‌های کتاب «ترس و لرز» غلامحسین ساعدی که وقایع آن در یک ساحل پرت و متروک و خیالی در حاشیه خلیج فارس رخ می‌دهد، دریا کمین‌گاه هیولاها و اشباحی است که گویی دست‌به‌کار آزار ساحل‌نشینان محنت‌زده‌اند. دریا هیچ‌وقت به این ساحل‌نشینان روی خوش نشان نمی‌دهد و البته آن‌ها خود نیز نمی‌دانند چطور دریا را با خود بر سر آشتی آورند و رزق خود را از آن بستانند. ساحل‌نشینان مجموعه داستان «ترس و لرز» ماهیگیری بلد نیستند و وقتی برای صید به دریا می‌روند می‌بینیم که چطور مقهور دریا می‌شوند.

ساعدی استاد خلق وهم و کابوس بود و جغرافیا و طبیعت را در آثارش مثل آب خوردن به کابوس بدل می‌کرد. دریای قصه‌های «ترس و لرز» مصداقی از این مهارت اوست.

داستان‌هایی از آب‌های گرم خلیج فارس

به چشم‌های هم خیره شده بودیم: دریای اوهام

احمد آرام هم مانند ساعدی، نویسنده‌ای‌ست که در داستان‌هایش دریای جنوب را وهمناک می‌بیند. مجموعه داستان «به چشم‌های هم خیره شده بودیم» آرام جلوه‌ای از نگاه خاص او به زندگی در کناره‌های دریای جنوب و تقابل دریا و آدم‌های کنار دریا و درگیر با دریا است.

در مجموعه «به چشم‌های هم خیره شده بودیم»، مانند بسیاری از دیگر آثار احمد آرام، داستان‌هایی از جنوب و دریای جنوب می‌خوانیم که حال‌وهوای رئالیسم جادویی دارند و وهم و واقعیت در آن‌ها در هم تنیده شده است. آرام افسانه‌ها و فرهنگ جنوب و زندگی جنوبی و نقش دریا در زندگی مردمان جنوب را خوب می‌شناسد و اوهام برآمده از دریا را ماهرانه در قصه‌هایش ترسیم می‌کند.

داستان‌هایی از آب‌های گرم خلیج فارس

طعمه: دریای شاهد

باران سیل‌آسا و طولانی، رفت‌وآمد را در شهر ساحلی کوچکی در جنوب مختل کرده است. قحطی آمده است. مردم گرسنه‌اند و از قصابی که گاوی نحیف و مریض در خانه دارد می‌خواهند که گاو را بکشد و گوشتش را به مردم قحطی‌زده بفروشد. گاو مریض است و مامور بهداشت اجازه کشتنش را نمی‌دهد. قصاب هم در تنگنای اخلاقی گیر کرده و هم به پول حاصل از فروش گوشت گاو احتیاج دارد. دست آخر مامور بهداشت را با تهدید راضی می‌کند. مامور بهداشت قبول می‌کند اما به این شرط که قصاب گاو را شبانه و یواشکی بکشد و توجه کسی را جلب نکند. قصاب و پسرش گاو را شبانه کنار دریا می‌برند که آن‌جا سلاخی‌اش کنند. اینجاست که پای دریای جنوب به قصه «طعمه» از محمد کشاورز باز می‌شود؛ دریایی که در تاریکی شاهد واقعه‌ای تلخ و هولناک و خشونت‌بار است؛ واقعه‌ای که به ناکامی و شکست قصاب می‌انجامد.

قصه کوتاه «طعمه» از قصه‌های خواندنی مجموعه داستان «پایکوبی» محمد کشاورز است.

داستان‌هایی از آب‌های گرم خلیج فارس

آتش زَندان: دریای اسطوره

دریای رمان «آتش زندان» ابراهیم دم‌شناس یکی از پیچیده‌ترین، غریب‌ترین و رازآلودترین دریاهای داستانی در ادبیات ایران است. دریا البته در این رمان بلند، همه عرصه را اشغال نکرده اما آن‌جا که به میدان می‌آید با تمام تداعی‌های واقعی و فراواقعی و تاریخی و اساطیری خود رخ می‌نماید و خواننده را در بحر معناهای چندلایه‌اش غرق می‌کند. دم‌شناس نبض دریای جنوب را خوب در دست دارد و آن را به یکی از عناصر به‌یادماندنی رمانش تبدیل می‌کند. این آن‌جا اتفاق می‌افتد که یکی از شخصیت‌های رمان در حال نوشتن داستانی‌ست که خود او در آن به ماهی بدل می‌شود و می‌خواهد زیرابی به خراسان برود. دم‌شناس در این بخش از رمان «آتش زندان» به دریا شمایلی اساطیری و غریب می‌بخشد.

داستان‌هایی از آب‌های گرم خلیج فارس

ته دریا

بحرپیمایی در دریاهای ادبیات فارسی و آب‌های گرم خلیج فارس را با قصه آغاز کردیم و با شعر تمام کنیم. با این سطرها از کتاب «هفتاد سنگ قبر» یدالله رویایی:

دریا

هم بسته بود، هم باز بود

در بود

یا بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها