سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): مونا اسکندری یکی از نویسندگان همدانی است که تاکنون جوایز متعددی از جشنوارههای ادبی و هنری دریافت کرده که از بین آنها میتوان به کسب رتبه نخست داستاننویسی در حوزه کودک و نوجوان در جایزه ادبی «یاد دوست» و رتبه نخست داستان کوتاه در جشنواره سراسری «یاد یار» اشاره کرد.
از جمله آثار این نویسنده همدانی میتوان به کتابهای «اشک جمعه»، «بهشت کبوتر میخواهد»، «عشق هرگز نمیمیرد»، «مادر انقلاب»، «مجنون من لیلی است»، «خانه آبلیموییها» و… اشاره کرد.
در مصاحبهای با این نویسنده همدانی، به بررسی هنر فاخر و دارای ارزش پرداختیم که در ادامه میخوانید.
به نظر شما با توجه به فضای فرهنگی موجود، لزوم پرداختن به هنر نزدیک به معیارهای انقلاب اسلامی چیست و چگونه میتوان هنر را در اولویت حرکت در مسیر انقلاب قرار داد؟
چهل سال از بروز و ظهور انقلاب میگذرد و قطعاً همانطور که نهال انقلاب سال به سال ریشههایش مقاومتر میشود، کسانی که در این مسیر قرار گرفتهاند نیز پخته شده و به نقاط قوت و ضعف خود واقف میشوند.
به نظر من طی سالهای اخیر در حوزه نویسندگی و ادبیات چه ادبیات کودک و نوجوان و چه ادبیات بزرگسال، به ایستگاههای خوبی رسیدیم و نویسندگانی که در هر حوزه کار میکنند به این نتیجه رسیدهاند که بسیار باید کارشناسانه، موشکافانه و پژوهشگرانه در این مسیر گام برداشته و کودک و نوجوان امروز را بشناسند.
برای اینکه بتوانیم کاری برای آنها انجام دهیم باید بهتر در این زمینه حرکت کنیم زیرا وقتی خروجی را نگاه میکنیم، نویسندگان جوان ما کارهای خوبی را تولید میکنند و به این نتیجه رسیدهاند که باید جدیتر وارد عمل شوند.
مخاطبان ما نیز مخاطبانی هستند که نسبت به قبل خیلی عمیقتر نگاه میکنند و نسبت به کتاب، اندیشههای ژرفی دارند و سختگیرانهتر به کتابی که در دست دارند، نگاه میکنند به طوری که همین باعث شده نویسندگان سطح خود را کمی بالاتر ببرند و با مطالعه بیشتر و تلاش بیشتر بتوانند انگشت شمار اثری را بیرون دهند اما اثر قابل توجه و قابل اعتنایی را داشته باشند.
جایگاه نویسندگی در این سالها چگونه بوده، با توجه به اینکه نویسندگان اصیلی در تاریخ هنر این کشور داشتهایم و در سالهای اخیر برخی نویسندگان جوان با نگاه معرفتی ظهور کردهاند، چگونه میتوان بهتر از قبل حرکت کرد؟
هر دفعه که نویسندگان و اهالی اندیشه دور هم جمع میشوند اتفاقات خوبی رخ میدهد، زیرا نویسندگان کسانی هستند که بخل و خساست در انتقال تجربیات خود ندارند و هر وقت دور هم جمع میشوند سعی میکنند همدیگر را رشد داده و باعث ترقی هم باشند.
تاکنون انجمنها و گروههایی که در جمع آنها بودم، چنین خصیصهای داشتند و باعث رونق آثاری که در دست آنها بوده، شده و همدیگر را یاری کردهاند تا پلههای ترقی را راحتتر بالا بریم و آثار بینقصتری را تولید کنیم.
اما به نظر من ارگانهایی در برخی موضوعات مثل ادبیات پایداری فعالیت میکنند که بنا بر آنچه که از آنها میخواهند موظفند آثاری را تولید کنند و این موظفی و به اجبار بودن تولید اثر باعث میشود که آنها آثار ضعیف یا نسبتاً ضعیفی را تولید کنند و این یکی از نگرانیهای اهالی ادب و اندیشه است.
در این مسئله قطعاً موازیکاریهایی رخ میدهد زیرا قطعاً هر ارگانی برای خود سفارشهایی را دارد و نویسندگانی را زیر بال و پر خود میگیرد و همین خصوصی کردن نویسندگان و حیاط خلوت درست کردن خود باعث میشود که چتر حمایتگریشان را نسبت به بقیه هنرمندان نداشته باشند و از آثار خوب و نسبتاً خوبی که در انتشارات خصوصی چاپ کتاب کردهاند، حمایت نکرده و از وظیفه خود باز بمانند.
از دیدگاه شما ارتباط میان اهالی اندیشه و نویسندگی باید به چه شکل باشد؟ آیا نیازمند وجود گروه و کمیتهای برای ایجاد هماهنگی است؟ بستر همفکری چگونه باید فراهم شود؟
این یک نقصانی است که در مورد آن باید فکر شود و اکثراً مسئولان ارگانهای فرهنگی ما ارتباطات صمیمانه و کاری موفقی ندارند و بیشتر به رقابت با هم میپردازند تا اینکه پروبال همدیگر را بگیرند و کار واحدی را انجام دهند.
من شاید در استان خودمان آنها را بیتقصیر تلقی کنم و فکر کنم آنها طبق یکسری دستورات که از مرکز به آنها داده میشود، موظف میشوند این رویه را پیش گیرند.
اما در حقیقت این رویه در باقی استانها نیز وجود دارد و گعدههای نویسندگی را از هم جدا کرده و کارهای ضعیفی را تولید میکنند به نحوی که از هنرمندانی که آزاداندیش هستند و آزاد کار تولید میکنند، ارتباطی نداشته و حمایت نمیکنند.
چگونه میتوان از مفاهیم قرآنی به خلق هنر و آثار مکتوب رسید؟
وقتی که هنری بر پایه حکمت باشد این حکمت الهی است و انسان باید تلاش کند به آن برسد زیرا این حکمت از قرآن ما نشأت گرفته و قطعاً نویسنده و هنرمندی که با قرآن و معنای قرآن مانوس باشد و با خدا انس داشته باشد مفاهیم انسانی را بهتر میتواند دریافت کند.
چگونه میتوان نور معرفت را در زرق و برق هنری و در آثار مکتوب به مخاطب ارائه کرد؟
ما بر این باور هستیم که قرآن کتابی است که برای همه مکانها و زمانها نازل شده و در همه امور زندگی بشریت توصیههایی دارد بنابراین انسان و هنرمندی که میخواهد برای انسان تولید اثر کند، نمیتواند خارج از چارچوبی که خداوند برایش قرار داده، حرف مفیدی برای گفتن داشته باشد.
ما بر این باور هستیم که هنرمند چراغی است که مسیر بشریت را روشن کرده تا موانع و مشکلات را در این مسیر مشخص کند تا انسان پا در چاله و چاه نگذارد پس نوری که قرار است از چراع هنرمند روشن شود، باید نور الهی باشد.
پس نتیجه میگیریم هنر در خدمت این است که نور الهی را روشن کند و خود را برای پرفروغ کردن این نور آماده و بهروزرسانی کند.
نظر شما