سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سید احسان مصطفیزاده: این شاعر، نویسنده و ادیب برجسته خراسانی سال ۱۲۷۶ شمسی در مشهد در خانواده «سید احمد جواهری» که از فامیلش مشخص است در کار خرید و فروش جواهر بودند، به دنیا آمد. محمود اما جواهر اصلی را در ادب و شعر یافت و در این مسیر گام نهاد و تخلص فرخ را برای خودش انتخاب کرد و در ۱۳۰۶ شمسی وقتی تعیین نامخانوادگی در سجل رسمی شد، کنار نامش جواهری ننوشت و شد «سید محمود فرخ». محمود پس از انجام تحصیلات مقدماتی وارد حوزه علمیه مشهد شد و نزد علمای مشهور آن زمان از جمله ادیب نیشابوری، ادبیات فارسی و عربی را به حد کمال رسانید.
فرخ تا سال ۱۳۰۶ شمسی شغل مشخصی نداشته است، اما بعد از آن با ارث پدری، حجرهای باز میکند و چندی بعد هم محمدولیخان اسدی، نایبالتولیهآستان قدس، از فرخ برای کار در امور دولتی و حکومتی دعوت میکند.کاردانی او سبب میشود تا اندک زمانی پس از این ترفیع رتبه بگیرد. او همچنین در پایان دادن به حادثه مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی نقشی اساسی دارد. آنطور که از مکتوبات تاریخی به دست میآید، فرخ که آن ایام در آستان قدس رضوی سمتی داشته، با مکاتبههای بسیار و پیوستهای که از طریق این سازمان با پایتخت انجام میدهد، میتواند جلوی حمله شبانه سربازان به مسجد را بگیرد و جان عده بیگناه بسیاری را نجات دهد اما پس از تیرباران شدن اسدی، فرخ از آستان قدس میرود. در اسفند سال ۱۳۲۲ شمسی او به پیشنهاد علی منصور، استاندار و نائبالتولیه وقت دوباره به آستان قدس باز میگردد و به سمت معاونت آن برگزیده میشود. او همزمان در این ایام، عضویت هیئات مدیره کارخانه نخریسی و برق خسروی را هم بر عهده میگیرد. فرخ در دوره دوازدهم قانونگذاری با سمت نماینده شهر قوچان در نزدیکی مشهد روانه مجلس شورای ملی میشود و تا پایان دوره سیزدهم نیز در مجلس باقی میماند، اما پس از آن خود را از سیاست کنار میکشد و به زندگانی شاعرانهاش رنگ میدهد.
وی از جوانی در تشکیل انجمنهای ادبی در مشهد و همکاری با مطبوعات پیشقدم بود و اشعار او، بیشتر در جراید انتشار مییافت. فرخ درباره ماجرای نخستین شعری که سروده در خاطراتش اینطور گفته است: «اولین بار که شعر گفتم، هشت یا نه ساله بودم که واقعهای در مشهد رخ داد. سال قحطی بود و مردم به خانه حاج محمد حسن صراف، معاون التجار، که مالک و نافذ بود به تحریک دشمنان حمله بردند و او به وسیله گماشتگان مسلح از خانه و کاشانه خود دفاع کرد و عدهای در این میان مجروح یا مقتول شدند. افکار عمومی علیه او بود و عوام بدش را میگفتند. من هم که طفل بودم و احساساتم تحریک شده بود، همانجا با اقتباس و تضمین و اختلاس از شاهنامه چند بیت شعر گفتم و خواندم و مورد تحسین مردم کوچه و خیابان قرار گرفتم.»
تصحیح «مجمل فصیحی»، «سفینه فرخ»، «روضه خلد» از جمله آثار به جا مانده از این شاعر و ادیب نامدار خراسانی است. همچنین چندین مقاله تحقیقی ادبی در مجلههای معتبری همچون آینده، یغما، فرهنگ خراسان از وی بهیادگار مانده است. فرخ صاحب کتابخانه کم نظیری بود و اواخر عمر قصد داشت تا آن را بفروشد که «جلال متینی»، رئیس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد ۱۷۸ جلد کتاب و ۱۸ نسخه خطی آن را در سال ۱۳۴۹ از محمود فرخ برای کتابخانه دانشکده خریداری میکند. بخشهای دیگر این کتابخانه یک بار در سال ۱۳۶۰ و دیگر بار در سال ۱۳۸۱ از سوی خانواده اش به همین کتابخانه اهدا میشود. در میان نسخههای خطی کتابخانه او، نسخهای نفیس از دیوان حافظ به خط وصالی شیرازی و نسخه دیگری از تاریخ بیهقی به تصحیح و حواشی ادیب پیشاوری موجود است. افزون بر این در سال ۱۳۹۴ به صورت اتفاقی از بین کتابهای محمود فرخ که در داخل کارتنی در کتابخانه دانشگاه محبوس بود، دیوان نویافته نفیسی از ملک الشعرای بهار کشف میشود که خود فرخ آن را کتابت و صحافی کرده بوده و تاریخ شروع نگارشش به سال ۱۳۳۵ خورشیدی برمیگشته است. این دیوان سال ۱۳۹۷ از سوی نشر هرمس منتشر شده است.
سیدمحمود فرخ خراسانی علیرغم اینکه در دانشگاه فردوسی تحصیل نکرده بود اما تأثیرات عمیقی بر دانشکده ادبیات گذاشته است؛ به طوری که نام او در تاریخچه دانشکده ادبیات مشهد ثبت شده است. فرخ همچنین به همراه موید ثابتی از پایهگذاران عمده و تاثیرگذار دانشکده ادبیات مشهد بودند که بر اثر اهتمام و اقدام ایشان، علی اکبر فیاض از تهران به مشهد آمد و دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد را بنیان گذاشت. به دلیل نقش ارزنده فرخ در حوزه ادبیات، در سال ۱۳۵۳ از سوی دانشگاه فردوسی درجه دکترای افتخاری میگیرد. در سال ۱۳۴۴ به مناسبت ۷۰ سالگی فرخ، بزرگداشتی با حضور خود شاعر برگزار میشود که بانی آن مرحوم مجتبی مینوی بوده است. او بعدها کتابی مینویسد با عنوان «هفتاد سالگی فرخ» و در آن تعریف میکند که وقتی دعوتنامه شب بزرگداشت فرخ را به شاعرانِ سراسر ایران رسانده، هر یک از آنان شعری در مدح این چهره فرستادهاند که از قضا در انتهای همین کتاب چاپ و منتشر شده است. سطرهای بعدی گزیده بیتهایی از صدها شعر رسیده برای این شب است. سید محمود فرخ در دوم اردیبهشت ۱۳۶۰ در مشهد درگذشت و در دارالذکر حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
بهارِ ما مَلَک شاعران اگر بگذشت
تو جانشین مَلَک هستی و بهار تویی
از این خزان که به گلزار زد خراسان را
گلی که ماند به فر و به اعتبار تویی
به روزگارِ تو پیشینیان پس افتادند
تو پیش رو که پس افکندِ روزگار تویی
به شهر ما گذری کن، ببین ز وحدت روح
که «شهریار» نه من، بلکه شهریار تویی
محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار)
فرخ پیمبر سخن، آنکو
گیتی یکش بدیل ندیده
هر قول اوست قولِ ستوده
هر بیتِ اوست، بیت گزیده
همچون نظر ز ماه گذشته
همچون سحر به چرخ رسیده
در سینهها چو یاد نشسته
در یادها چو عشق وزیده
مهرداد اوستا
ای پرفروغ اختر چرخ سخن که نیست
خورشید را هرآینه پیش تو روشنی
شمع فلک ز خجلت سردر کشد به جیب
آنجا که مشعل تو کند پرتو افکنی.
چون روزگار تو را زاد، شعر پارسی
جانی دگر گرفت و ببالید و شد غنی
با خویش گفت عیدی، به «فرخ» رسید و باز
نوروز روزگارِ نشاط است و ایمنی
مهدی اخوان ثالث
فرخا طبع بلندت گوهرافشان باد و هست
فر یزدانی ز دیدارت نمایان باد و هست
شعرهر هفت به هفت اقلیم و هفت اختر روان
چار طبعت در پناه هفت مردان باد و هست
روح پاک جوهری در باغ رضوان شاد باد
زین خلف، کز وی خراسان جمله شادان باد و هست
شاعران را گر به شعر نغز باشد افتخار
شعر را از نام «فرخ»، فخر و عنوان باد و هست
احمدعلی رجایی
دیر بماناد شاد، زان سوی هفتاد
آن هنری شاعر سخنور استاد
خواجه آزادگان مرز خراسان
پیشرو کاروان مردمی و داد
آن هنری اوستاد شعر که داد
خویِ جوانمردیِ ردان و کفِ راد
فرخ آزاده آنکه صیت هنرهاش
رفته ز غزنین و بلخ تا بغداد
محمدرضا شفیعی کدکنی
نظر شما