سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم قاضیزاده: شالوده مکاتب موج سوم روانشناسی بر این دیدگاه استوار است که نوع نگاه انسان به وقایع و تجربیات زندگی است که موجب شادکامی یا ناکامی وی میشود. این مهم در مکتبی مانند اگزیستانسیالیسم (هستی شناسی) به شکلِ یافتن معنای زندگی تجلی پیدا کرده و از منظر این نگاه، انسان شادکام و خوشبخت کسی است که توانسته باشد معنایی برای زندگی خود پیدا کرده و نوع نگاهش به تجربیات زندگی، تعیین کننده فلسفه زیستن وی خواهد بود.
نوع نگاه به زندگی شاید در مواجهه نخست، رویکردی بر اساس احساس بوده و این فکر را به ذهن متبادر کند که مگر میشود به وقایع جور خاصی نگاه کرد و زندگی بر اساس آن نوع نگاه رقم بخورد؟
برای شفافتر شدن این موضوع بگذارید مثالی از فیزیک کوانتوم برایتان بیاورم.
یکی از مهمترین مباحثی که در فیزیک کوانتوم مطرح شده، بحث مشاهدهگرِ ناظر بر رفتار ذرات است. چند آزمایش معروف هم در این زمینه وجود دارد که تأثیر وجود مشاهدهگر و نوع نگاهش را بر رفتار ذرات بررسی کردهاند و مهمترین نتیجهای که از این آزمایشات به دست آمده این است که وجود مشاهدهگر و نوع نگاه آن، روی حرکت و رفتار ذرات به صورت مستقیم اثر میگذارد.(جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید آزمایشهای Quantum Interference و Quantum Zeno Effect و Observer Effect را مطالعه کنید).
به بیانی سادهتر اگر بخواهیم توضیح دهیم؛ بودن یا نبودن یک مشاهده گر و اینکه چطور به حرکت ذرات نگاه کرده و آنها را اندازه گیری میکند، باعث میشود تا ذرات، رفتارهای مختلفی نشان دهند.
اگر این پدیده را از فیزیک کوانتوم وام بگیریم و از این منظر به نوع دیدگاه آدمی به زندگی و جریانهای قائم بر آن نگاه کنیم، میبینیم که هر کدام از ما به عنوان مشاهدهگران جریان زندگی، در اتاق کنترل نشستهایم و ناظر به رفتار ذراتیم و نوع نگاه ما به زندگی است که تعیین میکند ذرات موجود در عالم هستی چه رفتاری را بروز بدهند.
اگر قبول کنیم که ما به عنوان مشاهدهگر و ناظر بر جریان زندگی قادر خواهیم بود تا بر رفتار ذرات و رخداد اتفاقات تاثیرگذار باشیم، آنگاه این سوال پیش میآید که چگونه نوع نگاهمان میتواند ما را به آنچه از زندگی انتظار داریم، برساند.
بدون شک مطالعه کردن در حوزههای مختلف از داستان و شعر گرفته تا تاریخ و فلسفه، آنچه را سبب میشود بسط فکر و چندگانه کردن زاویه نگاهمان به رویدادهای زندگی است. هرچه بیشتر با زاویه دیدهای مختلف که لابلای صفحات رمانها و اشعار و کتابهای فلسفی و تاریخی نهفته است آشنا شویم، آنچه به دست میآوریم نگاهی چند وجهی به جریان زندگی است. آنوقت دیگر شاید کمتر حرفی ما را برنجاند، کمتر حادثهای آنقدر در هم بکوبدمان که دیگر توان برخاستن نداشته باشیم و دیدگاهمان به زندگی به قدری وسعت یافته باشد که بدانیم که زندگی چرخش مداوم روز است و شب و نه تاریکی شب ماندگار است و نه روشنایی روز.
نظر شما