شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۹
کتاب «ژاکتی برای ایلیا» معرفی، نقد و بررسی شد

مرکزی– پنجمین دورهمی باشگاه کتابخوانی مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حوزه شهرستان ساوه با معرفی، خوانش و نقد و بررسی کتاب «ژاکتی برای ایلیا» پیگیری شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، در این دورهمی کتابخوانی، کتاب «ژاکتی برای ایلیا» تألیف جمال الدین کرمی توسط اعضای شرکت کننده در این دورهمی باشگاه کتابخوانی مربیان حوزه شهرستان ساوه نقد و بررسی و ابهامات داستان نیز مورد گره گشایی قرار گرفت.

نویسنده در داستان این کتاب (ژاکتی برای ایلیا) اضطراب و جدایی و ترس و تنهایی را به قلم شیوا و تاثیرگذار برای مخاطب به اضافه ۱۲(۱۲+) بخوبی بیان کرده است و می‌گوید: داستان کتاب «ژاکتی برای ایلیا» داستان پسر بچه‌ای را نقل می‌کند که روزهایش را در مدرسه و مزرعه پنبه می‌گذراند این پسر بچه (ایلیا) هر روز سعی می‌کند مادربزرگش را با هدیه‌های عجیب و غریب خوشحال کند. تا اینکه روزی که ایلیا به شدت درگیر کارهای روزانه بوده است غریبه‌ای به سراغ مادربزرگ می‌آید تا او را با خود به سرزمین ناشناخته ببرد. اندوه جدایی ایلیا از مادربزرگ او را به این فکر می‌اندازد که راهی برای نگه داشتن مادربزرگ پیدا کند.

کتاب «ژاکتی برای ایلیا» معرفی و خوانش نقد و بررسی شد

در برش کوتاهی از کتاب «ژاکتی برای ایلیا» می خوانید:

... ایلیا صدای مادربزرگ را شنید که می‌گفت: می‌دانستم که دیر یا زود پیدایشان می‌شود. مدت‌ها بود منتظرتان بودم. ایلیا صدای غریبه‌ای را شنید که به مادربزرگ می‌گفت: «آمده‌ام شما را با خودم ببرم. خیلی‌ها منتظرتان هستند. آنجا همیشه درخت‌های سبزند و گل ها پر از غنچه‌اند. سینه‌های سرخ درختان سیب می‌درخشد و زیر پنجره همه خانه‌ها غرق گل‌های یاس و شمعدانی است.»

مادربزرگ گفت: راستش را بخواهی خودم هم دیگر خسته شده‌ام. دست‌هایم دیگر مثل گذشته توانا نیست و چشم‌هایم به سختی می‌بیند. می‌دانم آنجا برای همیشه آسوده هستم. اما قبول کنید که بی‌موقع آمده‌اید من نمی‌توانم ایلیا را تنها بگذارم…».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها