سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - رحیم میرعظیم: زندگی شهید محراب آیتالله محمد صدوقی مملو از فراز و نشیبهایی است که هر کدام میتواند یک درس باشد.
مردی متولد ۱۲۸۷ هجری شمسی که پدرش از روحانیون معروف و امام جماعت معروف حظیره (روضه محمدیه) بود و جدش آخوند محمدمهدی کرمانشاهی به جهت مبارزه با ظلم عوامل حکومتی، به دستور فتحعلی شاه قاجار از کرمانشاه به یزد تبعید شد و نسب او به شیخ صدوق از محدثان قرن چهارم میرسد.
استاد و شاگرد ممتاز
در هفتسالگی پدر و در ۹ سالگی مادر را از دست داد و از سیزدهسالگی در یزد پای درس بزرگانی چون غلامرضا فقیه خراسانی نشست. ادامه تحصیل حوزوی در اصفهان و مهاجرت به قم او را پای درس اساتیدی چون عبدالکریم حائری یزدی، سید صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوهکمرهای و سید حسین بروجردی نشاند.
افراد بسیاری و ازجمله محمدتقی جعفری، مرتضی مطهری، علی قدوسی، محمد فاضل لنکرانی، یوسف صانعی، احمد جنتی، سیدهاشم رسولی محلاتی و یوسف صانعی نیز از درسهای او بهره گرفتهاند.
اگر از فعالیتهای فرهنگی، مذهبی و انقلابی و دوران دفاع مقدس این شهید بگذریم میتوانیم راز محبوبیت او را در تمامی صحنههایی که مردم نیاز به همراهی داشتند جستجو کنیم.
یاور مردم در تمام صحنهها
توجه به جوانان و اعتقاد داشتن به حضور آنها در مساجد، حضور و یاریرساندن به مردم در حوادث مختلف طبیعی مانند زلزله مهیب طبس در شهریور سال ۱۳۵۷، تلاش برای بازسازی آثار زلزله گلبافت کرمان و حادثه زلزله کرمان در خرداد ۱۳۶۰ نمونه بارزی از این تلاشهاست. خدمات اجتماعی و فرهنگی بسیاری نیز به همت او در سطح کشور انجام شده است.
او سال ۱۳۶۱ توسط منافقین به شهادت رسید و لقب سومین شهید محراب را از آن خود کرد.
تلاشی ماندگار برای ماندگاری تاریخ
خاطره و داستانهای کوتاه طرفدار زیادی دارد و از همین اسلوبهای میتوان عموم مردم و به ویژه جوانان و نوجوانان را به خوانش زندگی الگوهای موفق هر جامعه سوق داد.
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یزد در کتاب «شهید ما» تلاش کرده که با زبانی روان و ساده به بیان برخی از خاطرات این شهید بپردازد.
این کتاب در ۳۴۱ صفحه با تحقیق و پژوهش محمدهادی خسروی راد و بازنویسی جمعی از خواهران حوزه علمیه یزد توسط انتشارات خط شکنان در قطع وزیری به چاپ رسیده است.
«شهید ما» روایتگر هزار خاطره از سومین شهید محراب در موضوعاتی مانند جایگاه وی نزد عالمان و خواص جامعه، ویژگیها و صفات این عالم شهید است.
مردمی بودن و مدیریت، خدمات گسترده وی، نقش او در انقلاب اسلامی و کنترل بحرانهای بعد از انقلاب از دیگر موضوعاتی است که راویان در این خاطرات به آنها میپردازند.
در فصل نهم و دهم کتاب «شهید بزرگوار ما» نیز به موضوع نقش شهید صدوقی در دفاع مقدس و توکل، توحید و شهادت وی پرداخته شده است.
خاطراتی از این کتاب را مرور میکنیم:
اوایل جنگ هزینه خرید تجهیزات از بودجهای که در اختیار داشتیم، فراتر بود. فکر کردیم چگونه این بودجه را تأمین کنیم. خدمت آیتالله گلپایگانی رفتیم. ایشان مبلغ پانصد هزار تومان کمک کردند، که آن زمان پول زیادی بود. خوشحال شدیم. خدمت آیتالله مرعشی نجفی رفتیم. ایشان هم پانصد هزار تومان کمک کردند. بعد خدمت آیتالله صدوقی رفتیم و انتظار داشتیم ایشان هم در حد سیصد یا چهارصد هزار تومان کمک کنند.
گفتند: «چقدر نیاز دارید؟» گفتم: «نیاز ما خیلی زیاد است. شما هرچه میتوانید کمک کنید.» با لهجه شیرین یزدی گفتند: «سی تومان خوب است؟» فکر کردم که منظورشان سیهزار تومان است! بعد یک کاغذ عادی برداشتند و رویش نوشتند: «سیمیلیون تومان» ما هاج و واج مانده بودیم.
با این مبلغ تمام نیازهایمان برطرف شد. حتی برای امور دیگر هم، از مبلغی که ایشان در اختیارمان گذاشته بودند، استفاده کردیم.
هزینهاش با من
قرار بود آب را از سایر مناطق به استان منتقل کنند. نماینده وزیر به یزد آمده بود. من در آن جلسه بودم. مشکل، هزینه انتقال بود. مسئولان، زیر بار آن نمیرفتند. آیتالله صدوقی گفتند: «هرچه میتوانید پرداخت کنید. بقیه را خودم میپردازم.»
راهگشا
دانشگاه علوم پزشکی، از نیازهای استان بود. از سویی هنوز دانشگاهی در استان تأسیس نشده بود و تجربهای در این زمینه وجود نداشت؛ ایشان در هند، چند پزشک یزدی میشناختند. به من گفتند: «به هند برو و با پزشکان مشورت کن و از آنها برای تأسیس دانشگاهی در یزد دعوت کن.»
نظر شما