به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بیرجند، به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی، محفل و نشست ادبی شعر و موسیقی چکامه هنر به همت حوزه هنری خراسان جنوبی و با حضور شاعران، دانشجو معلمان، شامگاه سهشنبه در دانشگاه فرهنگیان بیرجند برگزار شد.
فاطمه یعقوبی، مسئول واحد ادبیات پایداری و آفرینشهای ادبی حوزه هنری خراسانجنوبی در این مراسم اظهار کرد: هر سال همزمان با هفته هنر انقلاب اسلامی، نشستها و محافل ادبی با هدف شناسایی و حمایت از شاعران و هنرمندان متعهد انقلابی برگزار میشود.
وی افزود: این نشستها با دو هدف و محور اصلی شناسایی و معرفی شاعران با موضوعات آیینی و انقلابی و شناسایی هنرمندان متعهد متولد انقلاب که در زمینههای مختلف ادبی فعالیت میکنند، برگزار میشود.
مسئول واحد ادبیات پایداری و آفرینشهای ادبی حوزه هنری خراسانجنوبی با اشاره به مسئولیت بزرگی که در آینده بر عهده این دانشجو معلمان است، گفت: رسالت دانشجو معلمان نهتنها خلق آثار فاخر بلکه پرورش نسل آینده و هنرمندان متعهد به انقلاب است و به همین منظور سالانه چندین برنامه در مناسبتهای مختلف هفته هنر انقلاب، دهه فجر و … برای دانشجویان برگزار میشود.
یعقوبی یادآور شد: این نشستها و برنامههای فرهنگی که در مناسبتهای مختلف برگزار میشود، بستری مناسب برای انتقال مفاهیم انقلابی و تربیت دانشجو معلمان بهعنوان مروجان و مبلغین هنر متعهد به انقلاب اسلامی را فراهم میآورد.
در ادامه شاعران به بیان اشعار خود پرداختند.
در این جلسه سلمان خسروی دانشجو معلم به سرودن اشعار خود پرداخت که به شرح ذیل است؛
دیدمش اما درون سینه ریختم آه را
ابر اشک آمد ندیدم پهنهی آن ماه را
یوسفی افتاده در چاهم به دستان رقیب
کو غلامی که بیاندازد نگاهی چاه را
در مسیر عاشقی دیدم مرا پس میزند
در سفرها می شناسد آدمی همراه را
پیش چشمان خودم دیدم که قصدش رفتن است
کاش دشمن هم نبیند این غم جانکاه را
میخوراند جام زهر و می رود بانوی قصر
تا به چشمانش نبیند مرگ شاهنشاه را
تا ببینم در جهان دیگرش منصور وار
دور گردن میکشم خود دار قربانگاه را
تا ابد در ذهن من هست و ولی آن بی وفا
میبرد از خاطر خود قصهی کوتاه را
عهد کردم تا بیاید راز دل گویم به او
دیدمش اما درون سینه ریختم آه را
در ادامه مهساخلیلی، یکی دیگر از دانشجو معلمان اشعارش را با عنوان «آشوب انتظار» قرائت کرد؛
قسم به گرمی دیدار سرد و آشوبم
شبیه چشم پر از انتظار یعقوبم
چو موج خسته و امیدوار هر شب و روز
هزار مرتبه افتم به پای مطلوبم
نگاه توست که خورشید جانگداز من است
منم که سوخته در حسرت تو محبوبم
دلم به دام تو پر می زند چو مرغ اسیر
مدام بال به دیوار هجر می کوبم
چو شمع سوختم از دوریت تماشا کن
شبیه دودِ پس از گُر گرفتن چوبم
ز عشق روی تو ای ماه، جان به لب آمد
ولی صبورم و حالا منم که ایوبم
چو برگ خشک شدم بیتو در خزان فراق
به دست باد فتادم ببین که مغلوبم
اشعار امالبنین جمالی، یکی از شاعران بیرجند به شرح ذیل است؛
تو رفته بودی درد مادر هم همین بود
مادر دلش محشرتر از میدان مین بود
هربار زنگ در صدا می داد قلبم
دلواپس افتادنش روی زمین بود
هر شب کنار قاب عکست قصه می گفت
می گفت بابا، عاشق این سرزمین بود
من با تمام خاطراتت قد کشیدم
با خاطراتی که همیشه دلنشین بود
همسنگرت عکس تو را آورد روزی
عکسی که توی دستهایت دوربین بود
عکاس بودی و درون عکس هایت
پیدا همیشه سوژه ی فتح المبین بود
همسنگرت می گفت عکست یادگار
آن شب که می رفتی برای یک کمین بود
در نامه ات خواندم که برمی گردی اما
هر روز من با انتظار تو عجین بود
تو آمدی ماندی سرقولت ولی حیف
تابوت بود و قامتی که نقطه چین بود
من آمدمتا دست هایت را بگیرم
اما به جای دست تنها آستین بود
در ادامه جمشید آذری نصرآباد یکی دیگر از شاعران به سرودن اشعار خود پرداخت که بخشی از آن در زیر آمده است؛
با هنر هر که زندگی کرده
نزد یزدان بندگی کرده
هنر انقلابی و دینی
یادگار شهید آوینی
قلمش در ره شهیدان بود
قدمش در میان میدان بود
بود از شاهدان اهل قلم
که هنر را به شعر کرد علم
متولد به شهرری بوده
مستندها از آن وی بوده
اشعار وجیهه نوزادی، شاعر بیرجند در ادامه آمده است؛
تنهایی ام را بیشتر کن، بیشتر کن
نفرین من در لحظهی آخر اثر کن
ای باغبان یا ریشه هایم را بسوزان
یا دستهای خالی ام را چون تبر کن
یا لشکر چشمان خود را دورتر کن
یا مردم چشمان من را هم خبر کن
آه ای دل غافل، دل تنها، دل من
یک چند وقتی را بدون عشق سر کن
من مانده ام پای تو در این خشکسالی
چون من نباشم بعد آن عزم سفر کن
در ادامه قسمتی از اشعار سحر قاضی زاده آمده است؛
بس که در منطقه ام هق هق باران دارم
پس از این بیشتر از پیش زمستان دارم
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
من به معشوق نوازیِ تو ایمان دارم
حضرت حافظ! اگر حال دلم خوب نشد
گله از مصرع بعد تو فراوان دارم
شعر بنیان مرا ریخت به هم وقتی که
دیدم از عشق خودم نفرت پنهان دارم
چون فروغی شده ام در وسط آتش عشق
سوختن عاقبتم نیست، گلستان دارم
در پایان جلسه از هنرمندان شاعر تجلیل و تقدیر به عمل آمد.
نظر شما