سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – یونس عزیزی: استفاده از ظرفیت ادبیات کهن و کلاسیک برای خلق داستانهای مدرن امری ممدوح در دنیای ادبیات است و چه بسیار نویسندههای جهان از این امکان استفاده کردهاند. این موضوع به دنیای سینما هم کشیده شده و میبینیم سینما با توجه به توانمندیاش ارزش زیادی برای اقتباس و بهره از این ظرفیت را قائل است. مینا سعادتپور برای خلق رمان «رودی و مستر موسفید» همین مسیر را طی کرده و سراغ یکی از قصههای شاهنامه رفته تا بر اساس آن داستان امروز خودش را بنویسد. پیرامون این موضوع و کتابش که به تازگی به چاپ رسیده است با او گفتوگو کردیم.
قبل از پرداختن به رمان «رودی و مستر موسفید»، علاقه دارم اندکی درباره نگاه تان به مقوله ادبیات کهن و رمان به ما بگویید چرا که رمان «رودی و مستر موسفید» متاثر از همین فضاست.
ادبیات کهن، تاریخ و فولکلورها، ظرفیت بسیار بالایی در اختیار نویسندگان و هنرمندان قرار میدهند اما آثار تولید شده بر پایه این منابع، معمولاً آثار با کیفیتی نیستند. آثار تولید شده بازگویی هستند نه بازآفرینی. به روز کردن زبان و ساده کردن یک اثر کهن، بازآفرینی به حساب نمیآید. باید به منابع کهن به شکل ماده خام نگاه کرد. ماده خامی که طی یک فرایند خلاقانه به یک اثر هنری تازه تبدیل میشود. اثری مدرن که ریشه در منابع اصیل دارد.
نکته درستی است. بین بازنمایی تا بازآفرینی تفاوت وجود دارد. در ساحت ادبیات داستانی برای من بازآفرینی اصیل است. درباره بازآفرینی و شرایط آن بگویید.
به نظرم در مرحله اول باید متن مناسبی برای بازآفرینی انتخاب شود. تمام متون کهن و یا افسانهها و داستانها، ظرفیت بازآفرینی ندارند. متن انتخاب شده باید به خودی خود از نظر دراماتیک جذاب باشد. متن نباید کاملاً با جهان امروز بیگانه باشد. باید بتواند در برابر مخاطب امروزی حرفی برای گفتن داشته باشد. باید بتواند گرهای از معضلات جهان ما باز کند باید ارتباطی قوی بین متن و مخاطب امروزی وجود داشته باشد. درست است که در فرآیند بازآفرینی نویسنده باید متن را متناسب با جهان امروز تغییر دهد اما خود متن نیز باید ویژگیهایی داشته باشد که به خودی خود بتواند با جهان امروز ارتباط بگیرد.
به نظرم احساسات، افکار و تصمیمات انسانی از جمله مواردی هستند که در طول تاریخ ثابت میمانند و اگر متنی از این ویژگیها برخوردار باشد میتواند در تمامی فرهنگها و تاریخها قابل فهم باشد و حتی با مخاطب امروز نیز ارتباط بگیرد.
پس از انتخاب متن، باید داستاننویسی مدرن را آموخت. داستانهای رک و راست و کوتاه، متناسب با حوصله مخاطبین امروز. وقتی فرم داستان پرتعلیق و اصولی باشد، آن وقت است که میتوانیم متن انتخاب شده را با فرم ترکیب کنیم و یک بازآفرینی جذاب بسازیم.
ایده اصلی «رودی و مستر موسفید» از کجا به ذهنتان رسید؟
به ژانر فانتزی علاقمند هستم. از آنجایی که فانتزی بین نوجوانان محبوبتر است در تلاش بودم تا یک داستان فانتزیِ نوجوان پسند بنویسم. آثار فانتزی را زیاد میبینم و میخوانم. وقتی برای مدتی طولانی با یک ژانر درگیر شدم کم کم فیلترهای فکریام عوض شدند. زاویه دیدم تغییر کرد. به طوری که حتی در واقعگرایانهترین اتفاقات زندگی، به دنبال رگههایی از فانتزی میگشتم. حتی اگر هیچ عنصری از جهان فانتزی پیدا نمیشد، خودم با خیالپردازی این عناصر را به دنیای واقعی اضافه میکردم.
در همین زمان بود که شاهنامهخوانی را آغاز کردم. جهانی که پر از عناصر جذاب و فانتزی و رویاگونه است. ظرفیتهای بسیار زیادی را در شاهنامه پیدا میکردم که هر کدام قابلیت تبدیل شدن به یک اثر هنری تازه را داشتند. از بین ایدههای بسیار زیادی که به ذهنم میرسید، در نهایت از خودم پرسیدم «چه میشود اگر یک دختر نوجوان در جهانی موازی با یکی از شخصیتهای شاهنامه دوست شود؟» و این سوال هسته مرکزی رمان را تشکیل داد.
ژانرنویسی از جمله موضوعاتی است که در ادبیات داستانی ما به آن توجه نشده است. به نظرم این موضوع به یک تاخر تاریخی برمیگردد. امروز اما اقبال نویسندگان به ژانرنویسی بیشتر شده است. این اتفاق مبارکی است. جایگاه ژانرنویسی را در بین نویسندگان و مخاطبین چگونه ارزیابی میکنید؟
در دورهای (که هنوز هم تا حدودی ادامه دارد) ژانرنویسی با زردنویسی و بازارینویسی برابری میکرد. ژانرنویسی در برابر ادبیات فاخر و روشنفکرانه قرار میگرفت. البته این تفکر درست بود. پیش از این در آثار ژانر هیچ توجهی به علوم انسانی و فلسفه و تفکر نمیشد و داستانها صرفاً سرگرم کننده بودند.
به تازگی آثار ژانر پیشرفت کردهاند. در بسیاری از رمانها یا فیلمهای ژانر میبینیم که شخصیتها عمیقتر شدهاند و تفکر و فلسفه در این آثار کم کم ظهور کرده است. همین مسئله باعث شده است که نویسندگان به مسئله ژانر بازنگری داشته باشند.
به نظرم میتوان بین یک اثر عمیق و تفکر برانگیز و یک اثر برپایه ژانر، تعادل برقرار کرد. امروزه بسیاری از نویسندگان اثر عمیق مینویسند در حالیکه از جذابیتهای ژانر برای جذب مخاطب امروزی استفاده کردهاند.
به نظرم حتماً باید از ژانرها کمک بگیریم. ژانرها قواعدی دارند که سالهاست مردم آن را دوست دارند و دوباره و دوباره به سمتش متمایل میشوند. اگر نویسندگان خود را از این جذابیتها محروم کنند، طیف گستردهای از مخاطبان خود را از دست میدهند و داستانی که خوانده نشود حتی اگر فاخر باشد، ارزشی ندارد.
ممکن است درباره ماجرای داستان «رودی و مستر موسفید» توضیح دهید؟
داستان این کتاب درباره دختری نوجوان به نام رودی است. طی اتفاقاتی رودی وارد جهانی موازی میشود. این جهان در واقع همان دنیای شاهنامه است که به موازات دنیای ما وجود دارد. رودی پس از ورود به این جهان با زالِ افسانهای دوست میشود و اتفاقات عجیبی برایش رخ میدهد.
راجع به درون مایه کار هم توضیح می دهید؟
به علت تبلیغات و فضای حاکم بر جامعه، امروزه بسیاری از نوجوانان به دنبال راه رسیدن به موفقیت هستند. در حالیکه اعتماد به نفس کافی ندارند. هنوز خودشان را خوب نمیشناسند. مسیر درست را انتخاب نکردهاند. هدف معقول و حساب شدهای ندارد و با همه اینها میخواهند مسیر رسیدن به موفقیت بسیار سریع و بیدردسر طی شود.
شخصیت داستان من هم نوجوانی است که با تمام این مسائل سر و کله میزند. در همین مسیر است که وارد جهانی موازی میشود، زال را ملاقات میکند و طی اتفاقاتی که میافتد نگرش تازهای به زندگیاش پیدا میکند.
اساساً دغدغه نویسنده برای نوشتن «رودی و مستر موسفید» چه بود؟
بازآفرینی یکی از داستانهای شاهنامه و تلفیق آن با جهان مدرن، مسئلهای بود که در مدت نگارش این کتاب به آن فکر میکردم.
به نوعی در این رمان سمت روایت شما ایجاد یک بینامتنیت با شاهنامه و استفاده از ظرفیت داستانی آن بود. در این باره صحبت کنیم.
آثار بازآفرینی شده از شاهنامه، معمولاً کیفیت بالایی ندارند. نویسندگان صرفاً به ساده سازی زبان داستان اکتفا کردهاند. متون کهن ظرفیت زیادی برای استفاده دارند و اگر با روشهای درست از آنها استفاده نشود، باعث دلزدگی مخاطب خواهند شد.
پیش از بازآفرینی یک متن کهن باید با اصول و روشهای داستان پردازی مدرن به خوبی آشنا بود. باید سلیقه نوجوان امروز را شناخت. باید پرفروش ترین آثار اقتباسی جهان را مطالعه کرد تا بتوان الگوی مشخصی را برای بازآفرینی بهتر پیدا کرد. بازگویی مجددِ یک داستان کهن، نمیتواند برای نوجوانان جذابیتی داشته باشد. این داستانها باید در پوشش یک داستان هیجانانگیز و جذاب امروزی به نوجوان عرضه شود.
چقدر روی این اثر کار کردید؟
بازنویسیهای زیادی روی این کتاب انجام دادهام. با این حال از زمان نگارش اولیه تا آخرین بازنویسی حدود یک سال طول کشید و پس از آن از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ چرخه چاپ کتاب انجام شد.
تمرکزتان در این اثر بیشتر روی چه موضوعی بوده است؟
اگر نوجوان پس از خواندن کتاب با داستان زال و رودابه به خوبی آشنا شود، این کتاب رسالت خود را انجام داده است. در کنار این مسئله، سعی داشتم بخشی از احساس بیهدفی و بیهویتی که امروزه بسیاری از نوجوانان با آن درگیر هستند را به تصویر بکشم.
به نظر شما این احساس بیهدفی و بیهویتی از کجا نشات میگیرد. منظورتان از هدف و هویت چیست. چراکه ممکن است از یک نوجوان امروزی دهه نودی دراینباره سوال کنید هم به هدفش و هم هویتش اشاره کند، گرچه ممکن است آن هدف و هویت خیلی با سلیقه شما جور درنیاید اما ویژگی همان نسل میتواند باشد. نظر شما چیست؟
استرس و اضطراب مسئلهای طبیعی برای نوجوانان است. نوجوانی سنی است که آدمها هنوز تجربه کافی ندارند و جهان را نمیشناسند و در عین حال باید تصمیمهای مهمی برای زندگی و آینده خود بگیرند. تصمیماتی برای ادامه تحصیل و روابط و یا حتی شغل. بعلاوه ویژگی مهم نوجوانی، حس استقلال است. همین باعث میشود بسیاری از نوجوانان از مشورت و پند و اندرز و کمکگرفتن از آدمهای با تجربه گریزان باشند. این حس که خودشان به تنهایی میتوانند بهترین تصمیم را برای زندگی خود بگیرند در اکثر نوجوانان وجود دارد و باعث گیجی و سردرگمیشان خواهد شد.
در گذشته گزینههای کمی برای یک نوجوان وجود داشت. نوجوانان ارتباط کمی با جهان داشتند و احتمالاً مسیری را طی میکردند که مادر و پدر و اطرافیان برایشان انتخاب میکردند. یا خودشان با الگوگیری از اطرافیان مسیر آنها را طی میکردند. اما امروزه به نظرم تصمیمگیری برای نوجوانان سختتر از قبل است. نوجوانان بسیار آگاه هستند و به جهان متصلند. گزینههایی که یک نوجوان میتواند برای آینده خود انتخاب کند بسیار زیاد است. به تعداد تمام کسانی که یک نوجوان میتواند در فضای مجازی ببیند و به آنها دسترسی داشته باشد، گزینه برای الگو گرفتن وجود دارد. تعداد راههای بسیار زیادی برای آینده یک نوجوان وجود دارد که انتخابش را بسیار سخت کرده است.
هر کدام از نوجوانان ممکن است راهی متفاوت برای مقابله با این تصمیمات سخت انتخاب کنند. بعضیها دچار سردرگمی میشوند و پس از آن تنبلی و اهمال کاری میکنند و از تصمیمگیری طفره میروند. بعضیها تصمیمات اشتباهی میگیرند. برخی نیز ممکن است حتی تا سنین جوانی در حال آزمون و خطا و پیدا کردن راه درست باشند. در هر کدام از این مراحل نوجوان ممکن است نسبت به شناخت شخصیت خود دچار تردید شود و احساس سردرگمی و بیهویتی را تجربه کند. به نظرم دوری از خودرایی و کمک گرفتن از تجربه دیگران میتواند در این راه بسیار کمک کننده باشد.
روند چاپ برای کتاب اولیها داستان غریبی دارد. برای شما این قصه اتفاق افتاد؟
چاپ کتاب نه فقط برای کتاب اولیها که میتواند برای تمام نویسندهها چرخه سختی باشد. به دلیل بالا بودن هزینه چاپ، ناشرها معمولاً آثاری را انتخاب میکنند که نسبت به فروش آن اطمینان داشته باشد. پس راه برای نویسندهای که شناخته شده نیست و قرار است رمان اولش را چاپ کند، بسیار سخت خواهد بود.
همکاری با نشرهای بزرگ و اسم و رسم دار برای نویسندگان تازهکار دشوار است و ممکن است باعث دلسردی نویسنده شود. به نظرم بد نیست اگر ما نویسندههای تازه کار، برای شروع با نشرهای کوچکتر همکاری کنیم تا پروسه چاپ برایمان با سرعت بیشتری انجام گیرد.
گرچه درباره کتاب «رودی و مستر موسفید»، من این شانس را داشتم که با نشر سوره همکاری کنم. رمانهایی که در جشنوارههای مرتبط با حوزههای هنری، شرکت کنند و رتبهای دریافت کنند، توسط نشر سوره چاپ خواهند شد و پروسه چاپ برایشان آسانتر از کتابهای دیگر پیش خواهد رفت.
البته این خیال باطلی است که فکر کنیم بعد از چاپ اولین کتاب، مسیر چاپ و همکاری با نشرها برایمان سهل و آسان خواهد شد و از این به بعد قرار است پشت سر هم کتاب چاپ کنیم! رویایِ زیباییست اما چاپ کتاب، همیشه معضلات و مشکلات خودش را دارد. باید به قلبمان نگاه کنیم و از خودمان بپرسیم که آیا آنقدر عاشق هستم که با وجود همه سختیها باز هم ادامه دهم یا نه؟
این رمان برگزیده جایزه داستان حماسی شد. جای اینگونه داستان ها را چقدر در فضای ادبیات خالی می بینید و به نظرتان این ظرفیت چقدر به ادبیات ما کمک می کند.
پرداختن به حماسهها میتواند یکی از مهمترین بخشهای ادبیات باشد که متاسفانه در کشور ما با وجود ظرفیتهای موجود، بازار گرمی ندارد. گرچه در سالهای اخیر با روی کار آمدن جشنوارههایی مثل داستان حماسی یا داستان بازآفرینی، این بخش از ادبیات پررنگتر از قبل شده است.
بسیاری از داستانهای نوجوان خارجی، ریشه در متون کهن دارند. داستانهایی مثل هریپاتر، پرسیجکسون، آتشدزد و… تمام این داستانها به شکلی کاملاً استادانه و هنرمندانه از متون کهن استفاده کردهاند. داستان جذاب و پرکشش همیشه نقش پررنگی در این آثار دارد. نوجوانان در کنار سرگرمی و جذابیت، با بخشی از داستانهای کهن نیز آشنا میشوند.
اگر ما نویسندگان ایرانی، بجای رک گویی تمرکز بیشتری روی داستانپردازی هنرمندانه داشته باشیم، قطعاً میتوانیم تاریخ و تمدن خود را به فرزندان خود و جهانیان عرضه کنیم.
و یک سوال مهم. چگونه می توانیم از ادبیات حماسی کهن در رمان مدرن بهره ببریم؟
مهمتر از بیان کردن یک داستان حماسی یا اسطورهای، چگونه بیان کردن آن است. دیگر زمان رکگویی و پند و اندرز دادن و آموزش گذشته است. فیلمهای جذاب و بازیهای هیجان انگیز و فضای مجازی، روبهروی داستان ما قرار میگیرند. داستان ما باید انقدر جذاب باشد که بتواند در برابر تمام سرگرمیهای نوجوان امروزی بایستد و توجه او را به خود جلب کند.
پس مهمترین کار ما نوشتن یک داستان اصولی و هیجانانگیز است. داستانی کاملاً مدرن و جذاب که در لایههای زیرین خود، حماسه و متون کهن را بازگو میکند.
در چند بخش از این گفتوگو به داستان مدرن یا بهتر است اینجا بگوییم رمان مدرن اشاره کردید. درباره رمان مدرن و ویژگیهای آن توضیح دهید.
رمان به عنوان یک هنر، دورههای تاریخی مختلفی را طی کرده و در هر دوره ویژگیهای خاص خودش را داشته است. رمانهای کلاسیک، رمانتیک، سمبولیسم و… هر کدام دنیای متفاوتی داشتهاند. از نظر آکادمیک رمان مدرن هم در امتداد همین دورههای هنری است و ویژگیهای خودش را دارد.
منظور من از رمان مدرن، تعریف رسمی و آکادمیک آن نبود. به نظرم امروزه رمانها، خصوصاً رمانهای نوجوان باید ویژگیهایی داشته باشند که بتوانند مخاطب را به سمت خود بکشانند. مخاطبی که روزانه با هزارن نوع از سرگرمی بمباران میشود. رمان امروزی باید آنقدر پر کشش و پر تعلیق باشد که مخاطب از میان تمام سرگرمیها، خواندن رمان را انتخاب کند. استفاده از جذابیتهای ژانر، شناخت درست مخاطب، استفاده از تعلیق، انتخاب موضوعات جذاب و به روز، از جمله ویژگیهاییست که امروزه در رمانهای پرفروش دیده میشود.
آیا اثر دیگری هم در دست انتشار دارید؟
فعلاً در حال انجام مطالعات اولیه هستم. قصد دارم برای اثر بعدی از متون کهن کمی فاصله بگیرم و به سمت فلکلورها و باورهای عامیانه و موجودات افسانهای قومی قبیلهای بروم.
نظر شما