به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «حقوق کودک و نوجوان در آثار ادبی و هنری» از سلسلهنشستهای تخصصی اولین همایش ملی «حقوق کودک و نوجوان در آثار هنری و ادبی» دوشنبه (۲۹ بهمنماه ۱۴۰۳) در فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
در این نشست که با مدیریت امین ایزدپناه برگزار شد، محمدمهدی سیدناصری، نویسنده، ناشر کودک و نوجوان و پژوهشگر حقوق کودک و مدرس حقوق بینالملل، سعید ناجی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم فرهنگی و فعال در حوزه فلسفه برای کودکان و اسماعیل پناهی، عضو گروه تخصصی فلسفه هنرِ فرهنگستان هنر، به سخنرانی پرداختند.
در بخش نخست این نشست، محمدمهدی سیدناصری به ارائه مقاله خود درباره «واکاوی نقش ادبیات کودک در شناسایی و تبیین حق کودکان بر حق داشتن» پرداخت و در ابتدای سخنان خود گفت: مقالهای که من بهعنوان پژوهشگر حقوق کودکان و در راستای رساله پسادکترای خود در دانشگاه شهید بهشتی انجام دادهام، به بررسی حقوق کودکان در فضای مجازی و محیط دیجیتال میپردازد. در این تحقیق، به گزارشهای سازمان ملل متحد و یونیسف و همچنین، گزارش جدیدی که دانشگاه آکسفورد با عنوان «پوسیدگی ذهن» منتشر کرده است، استناد میکنم. تمامی این گزارشها در نهایت به یک نتیجهگیری میرسند که یکی از مهمترین راههای نجات کودکان، ادبیات کودک است.
او افزود: تجربه زیسته من بهعنوان ناشر، در کنار پدرم که نزدیک به ۳۰ سال در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کرده است، بیتردید تأثیر زیادی بر انتخاب حوزه حقوق کودک داشته است. اکنون سؤالی را مطرح میکنم: نیمساعت پیش از رسیدن به اینجا و در حین سفر با اسنپ، از هوش مصنوعی خواستم که خود را جای یک نویسنده قرار دهد و با خلاقیت و ذوق یک نویسنده کودک، داستانی برای من بنویسد. او داستانی نوشت و سپس از او خواستم که برای شخصیتهای داستان یک نام اصیل ایرانی انتخاب کند و داستان را در ۳۰ صفحه به نگارش درآورد.
سیدناصری در ادامه گفت: یکی از خطرات بزرگی که ادبیات کودک و نوجوان ما را تهدید میکند، استفاده نادرست از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی توسط نویسندگان جوان و ناشران نوپاست. این امر میتواند به ایجاد مشکلات جدی منجر شود.
او همچنین به اهمیت شناخت دقیق مفهوم «کودک» در ادبیات و حقوق بینالملل اشاره کرد و گفت: مطابق با ماده یک کنوانسیون حقوق کودک، کودک به هر فرد انسانی زیر ۱۸ سال اطلاق میشود؛ اما در حقوق بینالملل، اصطلاح «کودک و نوجوان» وجود ندارد و این یکی از ویژگیهای ادبیات است که تمایزی میان کودک و نوجوان قائل میشود.
این پژوهشگر با اشاره به نسلهای جدید کودکان، اظهار کرد: براساس تجربه زیسته من، نه تصویرگران، نه ویراستاران، نه مترجمان، نه ناشران و حتی مسئولان وزارت ارشاد نمیتوانند بهدرستی مشخص کنند که کودکان نسل زد و نسل آلفا چه ویژگیهایی دارند. متأسفانه، این کودکان گاهی به «کودکان ناسازگار» توصیف میشوند. باید بدانیم که کودکان نسل زد، کودکانی هستند که از سال ۱۳۷۵ به دنیا آمدهاند و تولد آنها تا سال ۱۳۹۱ ادامه یافته است. مشکل از جایی آغاز میشود که بحث ادبیات کودک و نوجوان به نسل آلفا مربوط میشود؛ این نسل از سال ۱۳۹۱ متولد میشوند و تولد آنها تا سال ۱۴۱۰ یا ۱۴۱۱ ادامه خواهد داشت.
او افزود: هرگاه در جامعه از من میپرسند که کودک نسل آلفا کیست، من میگویم بومیان اینترنت و بومیان دیجیتال؛ کودکانی که تمام نیازهای برخط و تمامی نیازهای مادی و معنوی خود را از دنیای دیجیتال به دست میآورند. در اینجا، جایگاه ادبیات کودک و نوجوان اهمیت بسزایی دارد. در مقالهام، یکی از کارهای خوبی که انجام دادهام، مطالعه تطبیقی بود. در این مطالعه تطبیقی بررسی کردم که ما در داستانهای خود از سال ۱۳۷۰ چگونه به حقوق کودک پرداختهایم و کشورهای پیشرو چه اقداماتی انجام دادهاند. برای این کار، سه داستان در ادبیات کودک را بررسی کردم و همچنین به سه کشور از سه نقطه جغرافیایی مختلف یعنی ژاپن، آلمان و امارات متحده عربی نگریستم. شاید ما این کشورها را چندان مهم ندانیم؛ اما چرا آنها را بررسی کردم؟ زیرا در ژاپن حل تعارض و گفتمان و حقوق کودک را در بستر حل تعارضات و گفتمان در داستانها به تصویر کشیدهاند. جالب است که ژاپن از سهسالگی این کار را آغاز کرده است.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: در آلمان، به کودکان و فضای مجازی و محیط دیجیتال که یکی از بزرگترین چالشهای همه ما در عصر جدید است، بهعنوان بستر داستانها توجه شده است. جالبتر این است که از ناشران کودک و نوجوان حمایت مالی میکنند و به آنها میگویند: «بیایید، من به شما پول میدهم؛ اما شرط من این است که چالشهای کودکان و محیط دیجیتال را در بستر داستانها و قصههایی که مبتنی بر هویت و فرهنگ آلمانی باشد، به تصویر بکشید.»
محمدمهدی سیدناصری گفت: از همه مهمتر، جزایر سهگانه یکی از چالشهای حقوقی کشور ماست. من خودم در این زمینه کار میکنم و میدانم که حتماً با چالشهایی در جزایر سهگانه مواجه خواهیم شد؛ اما چرا این موضوع را بررسی میکنم؟ زیرا امارات متحده عربی اگر بخواهد طبق حقوق بینالملل به مراجع بینالمللی اقامه دعوی کند، به هیچ عنوان نمیتواند جزایر را مطرح کند و دعویاش رد میشود؛ اما امارات متحده عربی در ۱۰ سال گذشته کار بزرگی کرده و در حال تاریخسازی است. به بسیاری از اندیشکدهها در فرانسه پولهای کلانی داده و در حال ادبیاتسازی است. مهمترین ادبیاتسازی آنها درباره مهمترین حق کودکان در ادبیات و حق بر هویت ملی و فرهنگی است. امارات متحده عربی اکنون در مقطع دبستان خود در داستانهای بومیاش به گونهای جا انداخته که جزایر برای امارات متحده عربی است. جایگاه ادبیات کودک و نوجوان واقعاً جایگاه بسیار بزرگی است.
او در بخش دیگری از سخنانش به تألیف کتابهای آموزشی برای کودکان اشاره کرد: ما در سال ۱۴۰۰ این مباحث را مطرح کردیم. نزدیک به ۲۰ جلد کتاب درباره آموزش حقوق کودک برای خود کودکان تألیف کردهام. در محیط دانشگاهی، استادان همواره میگویند: «چرا برای خود کودکان مینویسی؟ شما بهعنوان یک فرد دانشگاهی وظیفه دارید مقالههای علمیپژوهشی بنویسید.» اما من ۱۰ یا ۱۵ مقاله علمیپژوهشی نوشتم و بازخوردی دریافت نکردم؛ زیرا معتقد بودم که باید برای خود کودک کار کرد؛ اما استادان این موضوع را قبول نداشتند. در سال ۱۴۰۰، کتابی دو جلدی درباره حقوق اجتماعی و حقوق فردی تألیف کردم. وزارت ارشاد من را خواست و گفت: «شما با این کتابها کودک را مطالبهگر بار میآورید.». آموزش و پرورش نیز همین نظر را داشت؛ اما پس از حدود چهار سال، بازخوردی که من از بازار نشر دریافت کردم، نشاندهنده این بود که آموزش حقوق کودک اگر برای خود کودک باشد، بسیار مؤثر است.
این مدرس حقوق بینالملل ادامه داد: در مقاله خود در بخشی از گفتار سوم، به این موضوع پرداختم. در مقطع آموزش، با کارشناسان خود در مرکز تحقیقات حقوق و اخلاق پزشکی در دانشگاه شهید بهشتی بررسی کردیم که کتابهای مقطع دبستان ما مناسب کودکان نیست. تصویرگری کتابهای مقطع دبستان و نوع فونت آنها نقض حقوق کودکان است. در عصر جدید، حقوق کودک در ادبیات کودک بسیار حائز اهمیت است و متأسفانه نویسندگان، تصویرگران و ناشران ما هیچ اطلاعی از حقوق کودک ندارند. یکی از موارد بسیار مهمی که در نتیجهگیری میخواهم به آن اشاره کنم، این است که متأسفانه وقتی ما مسئله حقوق کودک را برای نویسندگان، تصویرگران و ناشران مطرح میکنیم، به نظر میرسد که آنها تنها به حقوق مؤلفان توجه دارند و ذهنشان بهسمت دیگر بخشهای حقوق، یعنی حقوق مالکیت فکری میرود. من اکنون با اتحادیه ناشران و وزارت ارشاد در حال برگزاری کارگاههایی هستم که این امر را محقق و این فکر اشتباه را رفع کنم.
سیدناصری در بخش پایانی سخنانش عنوان کرد: در این نشست، به موضوع حقوق کودک پرداختم و بهروشنی بیان کردم که منظور ما از حقوق کودک چیست. در واقع، حقوق کودکی که ما در ادبیات کودک مدنظر داریم شامل ۱۳ حق اساسی است. این حقوق عبارتاند از: حق بر بازی و شادی، حق بر زندگی در آرامش و صلح، حق بر داشتن امنیت در زمان سختیها و حق بر محافظت در برابر خشونت. از سال ۱۳۷۰، بررسیهایی که در مقالات خود انجام دادهام، نشان میدهد که متأسفانه ما تنها به موضوع کودکان کار پرداختهایم و این تلاشها نیز چندان ثمربخش نبوده است؛ اما هرگز به حق بر محافظت در برابر خشونت توجه نکردهایم. همچنین، حق بر آموزش که به معنای حق رفتن به مدرسه است، از اهمیت بالایی برخوردار است. طبق گزارش آموزش و پرورش، امسال یک میلیون و ۹۹۰ هزار کودک از تحصیل محروم شدهاند. حق بر بهداشت و مراقبتهای بهداشتی، حق بر داشتن خانه و خانواده، حق بر داشتن اسم و هویت، حق بر احترام به تفاوتها، حق بر داشتن فرصت برابر و حق بر داشتن رویاها نیز دیگر موارد این حقوق هستند.
او افزود: متأسفانه در روزگاری زندگی میکنیم که بسیاری از ما دچار یأس و ناامیدی شدهایم و این احساس در ادبیات ما نیز مشهود است. بسیاری از کارشناسان از ناشران میپرسند چرا تألیف کمتر از ترجمه است؟ دلیل آن این است که آثار ترجمه بهویژه رمانهایی که برخی از آنها را زرد میدانیم، امید بیشتری برای کودکان ترسیم میکنند و ناشران بهسمت ترجمه گرایش یافتهاند. حقوق دیگری که جزو این ۱۳ مورد هستند در تعریف حقوق کودکان، حق بر حریم شخصی و حق بر هویت ملی و هویت فرهنگی نیز مطرح است که در واقع، همان جهاد تبیینی است که رهبر معظم انقلاب همواره بر آن تأکید دارند. در آخرین گزارش پایان سال ۲۰۲۳ یونیسف نیز آمده است که نویسندگان کودک در کنار خانواده و معلمان، مهمترین سپر دفاعی کودکان در برابر خطرات عصر تکنولوژی هستند.
این پژوهشگر در پایان گفت: من بهعنوان یک پژوهشگر و فردی که در عرصه نشر کودک و نوجوان فعالیت دارم، باید بگویم که خرید کتابهای کودک بهشدت کاهش یافته است و نیازمند بازاندیشی جدی هستیم. در مقالهام به این نتیجه رسیدم که ما به پوستاندازی نیاز داریم. همچنین، برای پیشرفت در این حوزه، نیازمند همکاری نزدیک بین نویسندگان، مربیان و سیاستگذاران هستیم.
در ادامه این نشست، سعید ناجی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم فرهنگی و فعال در حوزه فلسفه برای کودکان به پرسش «آیا بزرگسالان حق دارند برنامه درسی کودکان و نوجوانان را بنویسند؟» پرداخت و دیدگاههای خود را بیان کرد. او در اینباره گفت: پاسخ اولیه این است که بله حق دارند؛ زیرا افراد دیگری نیستند که این برنامهها را بنویسد؛ اما این پاسخ را باید بررسی و پیشفرضهای آن را تحلیل کرد.
او با اشاره به پیشفرضهای موجود در این بحث گفت: این ادعا که کودکان توانایی نوشتن برنامه درسی خود را ندارند، مبتنی بر فرضی است که آنها قادر به شناخت نیازهای خود نیستند؛ اما ظهور برنامههای فلسفهورزی با کودکان نشان داده که کودکان توانایی تشخیص نیازهای معرفتی، معنوی، عاطفی و اجتماعی خود را دارند.
ناجی افزود: امروزه رشته فلسفه برای کودکان در دانشگاههای مختلف جهان تدریس میشود و پژوهشگران این حوزه به این نتیجه رسیدهاند که تواناییهای فکری، عقلانی، اخلاقی و هنری کودکان درخور توجه است. بنابراین، نمیتوان گفت که چون کودکان برنامه درسی خود را نمینویسند، پس ما بزرگسالان باید بهتنهایی این کار را انجام دهیم، بلکه باید به نظرات آنها توجه کرد و از مشارکت آنها بهره برد.
او همچنین به تردید در توانایی بزرگسالان برای تشخیص نیازهای آینده کودکان اشاره و بیان کرد: این باور که بزرگسالان بهتر میتوانند نیازهای آینده کودکان را پیشبینی کنند، خود جای سؤال دارد؛ چراکه بسیاری از بزرگسالان نیز در شناخت نیازهای واقعی خود دچار مشکل هستند. ما نمیتوانیم بهطور قطعی بگوییم چه چیزی برای آینده کودکان ضروری است؛ درحالیکه خودمان در شناخت نیازهای واقعیمان سرگردانیم.
این پژوهشگر در ادامه با تأکید بر نقش کودکان در فرآیند برنامهریزی درسی توضیح داد: بدون کمک و مشارکت کودکان، نمیتوان برنامهای تنظیم کرد که واقعاً مطابق با نیازهای آنها باشد. همانطور که یک کودک میتواند بگوید که تشنه است، میتواند بیان کند که چه چیزهایی برای یادگیریاش ضروری است. برنامهریزی درسی نباید براساس تصورات بزرگسالان از نیازهای کودکان باشد، بلکه باید بر مبنای گفتوگو و دریافت بازخورد از خود کودکان شکل بگیرد.
او در پایان با اشاره به اهمیت مشارکت کودکان در تصمیمگیریهای آموزشی گفت: بزرگسالان نباید مستبدانه و خودکامانه درباره برنامه درسی کودکان تصمیم بگیرند. لازم است که ما به سخنان کودکان گوش دهیم و آنها را جدی بگیریم. حال چگونه باید مشورت کنیم؟ من معتقدم که باید وارد گفتوگو شویم. اگر بزرگسالان نمیتوانند دوران کودکی خود را به یاد آورند و روحیات آن را درک کنند، راه دیگری برای شناخت نیازهای کودکان وجود ندارد. بنابراین، بهتر است که برای تأیید برنامههای درسی، اجازه دهیم کودکان نیز حق داشته باشند بگویند چه نیازی دارند. من حتی در راه فکر میکردم چرا یک رئیسجمهور مشاور کودک ندارد؟ چرا یک وزیر آموزش و پرورش مشاوران کودک ندارد؟ زیرا ما این افراد را جدی نمیگیریم. چرا تاکنون در تصمیمات کلان آموزشی، مشاوران کودک حضور نداشتهاند؟ چرا گفتوگو با کودکان و شنیدن نظرات آنها جایگاهی در سیاستگذاریهای آموزشی نداشته است؟ ما باید این رویه را تغییر دهیم و به کودکان اجازه دهیم که در تعیین مسیر یادگیری خود نقش داشته باشند.
در بخش پایانی این نشست، اسماعیل پناهی، عضو گروه تخصصی فلسفه هنرِ فرهنگستان هنر بهعنوان سومین سخنران به موضوع «دوگانه ناسازنمای رویاپردازی و واقعگرایی در بازیهای کودکان: تأملاتی اخلاقی و تربیتی» پرداخت. او با طرح این پرسش که «نقطه تعادل میان تخیل، رویاپردازی و خلاقیت ذهنی کودک با فهم و پذیرش واقعیتهای طبیعی و اجتماعی کجاست؟» گفت: بازی، بخشی اساسی از زندگی کودک است که بر مبنای تخیل و رویاپردازی شکل میگیرد؛ اما در تحولات اخیر دنیای بازی، با چالشهایی مواجه هستیم که میتوانند بر رشد شناختی و اجتماعی کودکان تأثیر بگذارند.
او با اشاره به نقش بازی در یادگیری و رشد کودک افزود: بازی، فعالیتی جسمی، فردی و گروهی است که نیازهای کودک را برطرف کرده و پایه و اساس هر رابطه اجتماعی را شکل میدهد. این مفهوم نهتنها در کودکی، بلکه در زندگی بزرگسالان نیز استمرار دارد. بازی، دریچهای برای فهم وجود اشیا و رویدادهای جهان است. برای درک هر پدیدهای، از جمله بازار و سیاست، باید در آن بازی کرد. بنابراین، همه ما در عرصههای مختلف زندگی، از آموزش و پژوهش گرفته تا اقتصاد و سیاست، در حال بازی هستیم.
پناهی در ادامه با اشاره به اهمیت تخیل در فرهنگهای مختلف اظهار کرد: در سنت فلسفی ما، متفکرانی مانند فارابی، ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا بر نقش تخیل تأکید کردهاند. در اندیشه غربی نیز کانت بر پیوند میان تخیل و بازی تأکید دارد و آن را عاملی برای تحقق آزادی اجتماعی میداند. جامعهای که در آن تخیل بمیرد، به آزادی نیز دست نخواهد یافت. تخیل به مرحله تصور و آفرینش ذهنی مربوط است؛ درحالیکه خلاقیت، تحقق بیرونی آن است. ممکن است کودکی رویاپرداز باشد اما به مرحله خلاقیت نرسد. بنابراین، خلاقیت بدون تخیل امکانپذیر نیست.
اسماعیل پناهی در بخش پایانی سخنان خود بر لزوم طراحی مناسب بازیها برای کودکان تأکید کرد و گفت: بازی باید دارای روایت، چالش، تعامل اجتماعی و آزادی ذهنی باشد. بازیهایی که کودک را صرفاً مصرفکننده اطلاعات میکنند و او را از خلق روایتهای جدید بازمیدارند، چندان مؤثر نخواهند بود. همچنین، باید از بازیهایی که موجب اعتیاد، خشونت و محدودیت آزادی کودک میشوند، پرهیز کرد. طراحان بازی، والدین و متولیان فرهنگی باید در طراحی و انتخاب بازیها دقت کنند تا بازی نهتنها ابزاری برای سرگرمی، بلکه بستری برای رشد فکری، اخلاقی و اجتماعی کودک باشد.
نظر شما