سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرجانه حسینزاده: اغلب کتابدوستان مشهدی کاشی آبی رنگِ روبهروی خیابان عارف ۱۵ به چشمشان خورده، کاشی کوچکی که روی آن حک شده «کتاب مادر» و جلوی آن درست کنارِ پیادهروی کمعرضاش، یک قفسه فلزی سبز رنگِ کتاب است که بالای آن «اهدای کتاب» و «نذر کتاب» درج شده و تابلوی شعری که به قلم مالک ساختمان روی آن نوشته شده:
ما به لطف خدا و حضرت دوست.. از یکی گل بهار میسازیم
ما به دست کریم همشهری.. خانههای کتاب میسازیم
ساختمان «کتاب مادر» که یک ساختمان است با هزار داستان، بیش از ۳۰ سال است که در خیابان عارف جا خوش کرده و اهالی منطقه همانطور که خودشان میگویند هر چندوقت یکبار به آنجا سر میزنند، در میان قفسههای رنگارنگ کتابها میچرخند، کتابی به امانت میگیرند یا کتابهایی که خواندهاند را به آنجا اهدا میکنند و محمد نیکپرور، مالک این ساختمان با صبر و حوصله کتابهای اهدایی اهالی منطقه و دیگر اهداکنندگان از شهرها و استانهای دیگر را در یک اتاق گردآوری میکند، در اتاقی دیگر کتابها را بر اساس موضوعشان دستهبندی کرده و بعد از تفکیک، آنها را در جایگاه خودشان در دیگر اتاقها و قفسهها قرار میدهد تا در زمان درخواست کتاب از روستاها و مناطق محروم، بداند هر کتابی را از کدام قفسه بردارد، در جعبه بگذارد، بستهبندی کند و برای درخواستکننده بفرستد.
حالا بعداز گذشت ۳۰ سال، مجموعه فرهنگی «کتابمادر» نه تنها جایی برای مطالعه بلکه مأمنی برای علاقهمندان به کتاب است چراکه وقتی با زنی که در حال خروج از ساختمان است حرف میزنم او میگوید: «امروز برای پس دادنِ کتابی که به امانت گرفته بودم آمدم، اما الزاماً این طور نیست که هربار برای امانتگرفتن کتاب به «کتاب مادر» سر بزنم، بلکه هربار از اینجا رد میشوم دقایقی در میانِ قفسهها میچرخم، کتابهای تازهای که آمدهاند را نگاه میکنم و اینگونه حال و هوایم عوض میشود، آقای نیکپرور هم کاری به کسی ندارد، گاهی هم با دوستانم به اینجا میآییم و با ایشان ساعتها در خصوص کتابهای مختلف گفتوگو میکنیم.»
تقسیم دانایی
هیچکس از این ساختمان دست خالی برنمیگردد چراکه مالک آن با روشهای خلاقانهای همچون اهدای کتاب، مبادله کتاب، فروش کتابهای دستدوم به علاقهمندان و اهدای کتاب به مدارس و مناطق محروم و… فضایی را ایجاد کرده که میشود ساعتها در طبقات مختلف و اتاقهای متنوع آن چرخید و در نهایت با سبدی پر از کتاب بیرون آمد.. اینجا، کتابها میان دستها میچرخند و دانایی در میان مردم تقسیم میشود.
محمد نیکپرور که بیش از سه دهه قبل، رئیس نهاد کتابخانههای خراسان رضوی بوده است، با شوری بیپایان، زندگیاش را وقف این مأموریت کرده است. «کتاب مادر» نه تنها یادگاری از فرهنگ کتابخوانی بلکه الگویی از عشق و تعهد به دانایی است که در میان هیاهوی شهر همچنان به روشنایی خود ادامه میدهد و روشنیبخش است.
وقتی در یک روز زمستانی برای گفتوگو با محمد نیکپرور به این ساختمان رفتم، او ابتدا بخشها و اتاقهای مختلف را نشانام داد. مرکز کتابهای قدیمی، مرکز کتابهای تاریخی، کتابهای مربوط به دوره قاجار، پهلوی، جمهوری اسلامی، کتابهای جیبی و.. هرکدام عنوان قفسهها و اتاقهای مختلف بودند، بعد به سراغ طبقات بعد رفتیم، هر طبقه مخصوص یک کار بود، یک طبقه محل نگهداری نسخخطی، یک طبقه کتابهای قدیمی، اتاقی دیگر نشریات و مجلات قدیمی و.. بعد از دو ساعت گشت و گذار در این ساختمان گوشهای نشستیم و او گفت: این زمین ملکی بود که در آن بزرگ شدم، خیلی سال قبل آن را در چند طبقه ساختیم، مرحوم مادرم در همین ملک زندگی میکرد، بعد همین ساختمان را خودم خریدم و پس از بازنشتگیام این ملک را به این کار اختصاص دادم و از همان موقع یعنی از ۳۰ سال قبل، هر روز از ساعت ۶ صبح اینجا مشغول به کار هستم چرا که «پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید.. هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است».
۵۰ هزار جلد اهدای کتاب!
وی افزود: زندگی یعنی کار، و کار صیقل روح آدمی است. نام این ساختمان را به خاطر عشق زیادی که به مادرم دارم، «ساختمان مادر» گذاشتم و هر روز اینجا با مادرم صحبت میکنیم، هستی من از اوست و تاکنون به لطف خدا و دعای مادرم ۵۰ هزار جلد کتاب را به ۳۵۰ مدرسه، خیریه، پرورشگاه و آسایشگاه اهدا کردهایم.
این نویسنده در خصوص چگونگی شکلگیری این کتابخانه بیان کرد: ابتدای کار، پارکینگ را به کتابخانه اختصاص دادم، چند قفسه زدم و کتابخانه شخصیام را به آنجا منتقل کردم، بعد به مرور خیران اضافه شدند، کتاب اهدا کردند، مردم کتاب آوردند، اعضای کتابخانه بیشتر شدند و هی قفسهها زیاد شد و بعد به سراغ طبقات بعد رفتم و هر طبقه و هر اتاق را به کاری اختصاص دادم و یک طبقه را هم برای دفتر کار نگه داشتم.
کتابخانهای با ۳۰ هزار جلد کتاب!
نیکپرور با بیان اینکه این کتابخانه الان بیش از ۳۰ هزار جلد کتاب دارد، گفت: تعداد زیادی هم کتاب نفیس اینجا موجود است که آنها را در آمارها نیاوردم.
او دفتری را نشانم داد که صورت مستندِ درخواست کتبی کتاب از شهرها و مناطق مختلف کشور بود و گفت: اطلاعات تمام افرادی که تاکنون به ما درخواست کتبی کتاب دادهاند به همراه اسم شهرستان و.. در این دفتر ثبت شده. یعنی افراد تقاضای رسمی میکنند و ما این تقاضا را در نوبت میگذاریم، بعد از آن یک رابط مراجعه میکند و کتابها را تحویل میگیرد.
این خیر نیکاندیش کتاب ادامه داد: هر روز صبح قفسه کتاب جلوی درب را پر میکنم، افرادی که به کتاب علاقهدارند و بضاعت مالی کمی دارند، به این قفسه مراجعه میکنند و کتابها را به صورت رایگان بر میدارند.
وی اظهار کرد: یکی از برنامههایی که الان با خیرانِ این مجموعه فرهنگی داریم این است که کتابهای ناقص را کامل کنیم، یعنی کتابهای دو یا چند جلدی که داریم و ناقص هستند را تکمیل کنیم تا وقتی فردی به دنبال کسری یکی از جلدهای کتاباش است، بتواند در «کتاب مادر» آن جلد را پیدا کند. وقتی یک کتابخانه شخصی را خریداری میکنم و میبینم یک جلد ناقصِ کتابام در آن کتابخانه موجود است، خیلی خوشحال و مسرور میشوم.
نیکپرور دیواری که روی آن پر از صفحات روزنامههایی بود که از سالها قبل با آنان مصاحبهکرده را نشانم داد و گفت: مخزن حیات من در این دیوار است، از سالها قبل با هر روزنامهای که مصاحبه کردم، یک نسخه از آن را نگهداری کردم.
من با «کتاب» زندهام
این نویسنده بیان کرد: سی سال قبل زمانی که بازنشسته شدم، اول رفتم بازار رضا که یک مغازه اکازیون زعفرانفروشی باز کنم، اما ولش کردم و آمدم دنبالِ کتابداری. من با «کتاب» زندهام، ۶۰ سال است که با کتاب سر و کله میزنم.
وی افزود: الان همان مغازه میلیاردها تومان قیمت دارد، اما با همین کتابها و این کتابخانه حالم خوب است و لذت میبرم. اگر طبقات این ساختمان را اجاره بدهم، هر ماه مبلغ بسیار خوبی میشود، اما دوست دارم این مجموعه فرهنگی به همین شکل بماند و از کتاب پر و خالی شود.
رئیس اسبق نهاد کتابخانههای خراسانرضوی گفت: ما یک شرکت تعاونی هم داریم که متعلق به اعضای این کتابخانه است، البته نه برای فروش جنس، صرفن برای مبادله. اعضای کتابخانه لوازمی که نیاز ندارند را در یکی از طبقات که مخصوص همین کار است میگذارند تا باز شخص دیگری که آن وسیله را نیاز دارد، بتواند از آن استفاده کند.
محمد نیکپرور با بیان اینکه از ناشران کتاب نمیخرد، گفت: بیشتر کتابهایی که اینجا موجود است را از کتابخانههای شخصی افراد خریدهایم، یا خیران به ما اهدا کردهاند، لذا اینجا کتاب تکراری خیلی کم پیدا میشود، اینگونه نیست که از هر کتاب به تعداد زیاد موجود باشد.
محمد نیکپرور بعد از ورود به یکی از اتاقها کتابی را برداشت و جلد آن را نشانم داد و گفت: این کتاب «فهرست کتب چاپی خراسان» است که مربوط به عصرِ پهلوی است و خودم آن را به رشته تحریر در آوردهام. این کتابی منحصربهفرد است چراکه تنها کتابی در ایران است که محل نگهداری هر کتاب را به ما نشان میدهد، مثلاً کدام کتاب در کتابخانه الهیات است، یا کدام کتاب در کتابخانه فرهنگ و هنر نگهداری میشود.
در زمان صلح، فرهنگ تقویت میشود
وی پس از باز کردن یکی از صفحات میانی کتاب گفت: این نمودار چاپ کتاب در عصر پهلوی است، از سال ۱۳۰۴ تا سال ۱۳۵۴ که نکته جالبِ این نمودار این است که با بررسی آن میفهمیم در زمان صلح است که «فرهنگ» تقویت میشود. زمان جنگ کتاب کنار گذاشته میشود.
نیکپرور به سراغ یکی دیگر از کتابهای چاپی خودش رفت و گفت: در کتاب تحقیقیِ «کتابخانههای خراسان از آغاز اسلام تا عصر حاضر» نیز تمام کتابخانههای شخصی و عمومی را معرفی کردهام نظیر کتابخانه فرهنگ و هنر گناباد، کتباخانه رمضانعلی شاکری، احمد احمدیبیرجندی و...
وی افزود: اگر تمام استانهای ایران این کتاب را داشتند و فهرست کتب چاپیشان را تکمیل میکردند فهرست کتب چاپی ایران به تدریج کامل میشد.
نیکپرور بیان کرد: دوست دارم مجموعه فرهنگی «کتاب مادر» دوام داشته باشد میترسم بعد از مرگام فعالیتِ این مجموعه متوقف شود.
نظر شما