سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سمیه خاتونی: حسین پورستار نویسنده رمان «گمشهر» است، این رمان در بخش داستان بلند و رمان جایزه جلال در دوره هفدهم موفق شد در رقابت با ۱۲۵۶ اثر دیگر، نظر داوران را به خود جلب کند و از نامزدهای نهایی این رویداد باشد. چهارشنبه اختتامیه این رویداد بزرگ ادبی برگزار شد و برگزیدگان نهایی در هر بخش معرفی شدند. رمان «گمشهر» به نویسندگی حسین پورستار در مرحله نامزدی باقی ماند به همین مناسبت خبرنگار ایبنا درباره ارزیابی این نویسنده از برگزاری رویداد جلال، مضمون و داستان این رمان با نویسنده اثر گفتوگویی داشت، که در ادامه میخوانید.
داستان «گم شهر» درباره چیست و در چه ساختاری روایت میشود؟
گم شهر، شهری است که در آن آدمها اشیا و وسایلی که ما در زندگی عادی گم میکنیم، سر از آنجا در میآورند. این فضا و اتمسفر اثر است. اما داستان روایت شخصی میانسال است که به صورت ناگهانی دچار فراموشی میشود و به این شهر نمادین میرسد. در ادامه داستان به فراخور قصه، مواجهه این فرد را با اشیا و آدمهایی میبینیم که همه گم شدهاند. درواقع فراموشی مدخلی است برای سفر او در زمانی نامحدود، که از گمشدگان تاریخی سخن میگوید. آدمهایی که محصول جنگها و انقلابها و بزنگاههای تاریخی هستند و در تاریخ گم شدهاند. افرادی که متاثر از حوادث تاریخی به فراموشی و گمشدگی رسیدهاند.
ایده رمان برگرفته از یک نگاه فانتزی و روانشناختی به هستی است این ایده چگونه در شما زنده شد؟
ایده اولیه رمان یک جهان فانتزی و کودکانه است و برمیگردد به فانتزیهای ذهنیام که در دوران کودکی داشتم. از کودکی این ذهنیت درون من وجود داشت که تمام چیزهایی که ما در زندگی روزمره آنها را گم میکنیم در یک جا جمع شدهاند. این ذهنیت به صورت ادامهدار در ضمیر ناخودآگاه من ته نشین بود، تا اینکه با شرکت در یک سمینار و موضوعاتی که در آنجا مطرح شد، جرقههای اولیه داستان به مثابه بنمایههای مضمونی شکل گرفت. در این سمینار مباحثی در رابطه با جامعهشناسی و حافظه مطرح شد که در قوام مفهوم و مضمونی اثر کمک کرد و من متوجه شدم تفاوت انسان و حیوان در حافظه است. حافظ مبنای شکلگیری تمدن بشری است و انسانها نه تنها تجربههای فردی خود را فراموش نمیکنند، بلکه تحت تاثیر تجارب جمعی قومی و قبیله خود نیز هستند و ارزشهای اجتماعی محصول حافظه جمعی است که تمدن را بوجود می آورد و فرهنگ را پیش میبرد.
با این وصف رمان از نظر زمانی و مکانی سیطره وسیعی را در بر میگیرد
در واقع زمان و مکان در این شهر نامحدود است و مکان جغرافیایی آن یک جهان وطنی است که در آن بخشی به روایتهای از رم باستان در اوایل میلادمسیح میپردازد و بخشی تلاطمهای خاورمیانه را …این شهر بستری است برای روایت هویتهای فردی، ناخودآگاه جمعی و تجربههای جمعی یک ملت که بر روی تاریخ تاثیر گذارند.
مضمون رمان، به دنبال القا چه باورهایی به مخاطب است؟
ماجرای این رمان حول محور هویت فردی حافظه فردی حافظه جمعی و هویت تاریخی است. و شخصیت اصلی با فراموش کردن هویت فردی خود به این شهر میرسد و این چالش در پیش روی او قرار دارد که برای رهایی از این شهر باید هویت خود را بازیابی کند، او تا خودش را نشناسد نمیتواند از این شهر خارج شود.
جهان داستان در چه بازه زمانی روایت میشود، آیا شخصیت برای رسیدن به هدف نهایی، مانعی چون ضرب العجل زمانی را نیز دارد؟
بله شخصیت به مدت ۱۰ روز، که به نوعی زمان طلایی زندگی اوست فرصت دارد تا خود را از این شهر رها کند.
آیا رمان برگرفته از نظریه ناخودآگاهی جمعی یونگ، طرحوگسترده میشود؟
بله دقیقاً، این رمان از طرفی از بن مایههای فکری یونگ سرچشمه میگیرد و از طرفی بحثهای اصالت وجود و اگزیستانسیالیسم سارتر را به چالش میکشد و روایت سفر شخصیتی است که در حال شکل دادن هویت خود است که از این مسیر به هویتهای شخصی و جمعی میرسد تا شدن را تجربه میکند.
در همان ابتدا که موضوع رمان خود را شرح دادید، مولفه تصویرگرایی شما در فضاسازی مشهود بود، طوری که احساس میکردم در حال تماشای انیمیشن هستم، با این وصف فکر میکنید که رمان شما پتانسیل تبدیل شدن به انیمیشن را دارد؟
بله، به شدت … به این دلیل که من در رشته ادبیات نمایشی درس خواندم و ساختار روایی این نظر را کاملاً برگرفته از درام سه پردهای ارسطو و سفر قهرمان نوشتم. از نظر من گمشده ادبیات داستانی ما، عدم رعایت ساختار درام سپردهای است. که من سعی کردم اون را به خوبی در اثرم رعایت کنم. به همین دلیل این اثر برای اقتباس ادبی سینمایی مولفههای مورد نظر را دارد.
با این فرض چرا از همان ابتدای فیلمنامه اثر را ننوشتهاید؟
اولاً که امکان ساخت آن نبود، دوماً ادبیات گستره وسیع را در اختیار نویسنده قرار میدهد تا بدون محدودیت، تخیل و داستان پردازی کند. جای طرح برخی احساسات، جهانبینیها و دیدگاهها در ادبیات است.
اثر شما در جایزه جلال تا مرحله نامزدی پیش رفت، اما جزو آثار برگزیده شناخته نشد، با این وصف چه حسی نسبت به این رویداد دارید؟
طبیعتاً خوشحالم به چند دلیل؛ اول اینکه حس میکنم زحمات چند سالهام بی پاسخ نماند و دوم اینکه نامزدی یعنی که نظر مساعد بخشی از بزرگان حوزه ادبیات داستانی را به خود جلب کرده است که این وظیفه مرا به عنوان یک فعال ادبی سنگین میکند و آینده متفاوتی را برای من رقم خواهد زد، سومین دلیل که به نظر من مهمتر هست ای است که نامزد شدن اثرم میتواند به بیشتر خوانده شدن کتاب کمک کند.
بازخورد مخاطبانی را که گم شهر را خواندهاند چگونه ارزیابی کردهاید؟
چاپ اول اثر با استقبال مثبتی روبرو بود. هم به جهت فروش و هم به جهت نقدهای قابل تاملی که در جلسات و نیز فضای مجازی داشتهام.
پیام شما به برگزارکنندگان این رویداد چیست؟
به نظرمیرسد این جایزه معتبر، نیاز به فراگیر شدن در همه سلیقههای ادبیات داستانی و نیز آشتی با بخشی از بدنه نویسندگان که خودخواسته کنار کشیدهاند دارد.
نظر شما