جمعه ۲۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۰
روایت زندگی در دل مقاومت و آرامش در دل مبارزه

کتاب «از کشمیر تا کاراکاس»، حاصل سفرهای نویسنده به هشت کشور جهان است. بیشتر این سفرها، در قالب کاروان‌های بین‌المللی و سفرهای جمعی بوده است. نوشتن از سفرهای جمعی، کار سختی است، به‌ویژه اینکه نویسنده، از مسئولان این کاروان‌ها بوده و نوشتن با چنین وضعی، سخت‌تر هم می‌شود.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدجواد کربلایی: نخستین‌بار در دفتر اتحادیهٔ بین‌المللی امت‌واحده او را دیدم. بچه‌های امت‌واحده صدایش می‌زدند «روح‌الله». رفته بودم آنجا تا با چند نفر از بچه‌های این تشکل مردم‌نهاد گفت‌وگو کنم و پرونده‌ای دربیاورم برای کاروان آسیایی غزه. امت‌واحده بسیار پررفت‌وآمد و پویا و فعال و سرزنده بود. روح‌الله یکی از فعال‌ترین نیروهای این تشکل بود و سرزندگی را تزریق می‌کرد به بچه‌ها. با او هم گفت‌وگو کردم و آن پرونده را در هفته‌نامهٔ پنجره منتشر کردم. اما این تازه سرآغاز ارتباط من با امت‌واحده و بچه‌های آنجا، از جمله روح‌الله، بود.

بعدها متوجه شدم که نامش را کامل نمی‌دانسته‌ام. پیشوند نامش، ساده و بی‌اهمیت نبود. حرف‌ها داشت با خودش: «سرباز». یعنی اسمش می‌شد: «سربازِروح‌الله». نام و نام خانوادگیِ کاملش این‌طور می‌شد: «سیدسربازِروح‌الله رضوی». چنین نامی برای ما عجیب است. بعدتر فهمیدم روح‌الله اصلاً ایرانی نیست؛ با وجود اینکه هیچ نشانهٔ غیرعادی در لهجه و چهره‌اش برای ما ایرانی‌ها ندارد. او اهل کشمیر هند است و این نام در آنجا چیز عجیبی نیست.

کتاب «از کشمیر تا کاراکاس» را سیدسربازِ روح‌الله رضوی نوشته است و البته بعدها که کتاب را نوشت و این بخش را خواندم، دوباره غافل‌گیر شدم:

«من متولد کشمیر تحت کنترل هندوستان هستم. هم مادرم کشمیری است هم پدرم. اوایل انقلاب ایران، پدر به عشق امام خمینی، کار و زندگی‌اش را در کشمیر رها کرد و به ایران آمد و ماندگار شد، ما هم به‌دنبال پدر. حسب آنچه به نام شجره‌نامهٔ سادات رضوی در کشمیر موجود است، جدم میرسیدحسین قمی، از نسل موسی مُبَرْقَعْ، مدفون در امامزاده چهل‌اختران قم است که چهار قرن قبل از قم به کشمیر هجرت کرده است. در طول این چهار قرن اولین کسی که از این نسب به ایران و شهر قم بازگشت و مجاور شد، مرحوم پدر بود که مجاورتش هم ابدی شد. من هم در همین شهر بزرگ شده‌ام.» (ص ۱۱۷)

در واقع روح‌الله ایرانی هست و ایرانی نیست. ایرانی هست؛ چون اجدادش ایرانی بوده‌اند و چون خودش از سه‌سالگی در ایران زندگی کرده و تعلّق‌خاطری ناگستنی به ایران و انقلاب اسلامی‌اش دارد. و ایرانی نیست؛ چون همان انقلاب اسلامی، نگاهش را به‌جای دولت‌ملت‌ها، به امت اسلام معطوف کرده. ازاین‌روست که خودش را «جهان‌وطن» می‌خواند.

سربازروح‌الله کارشناسی و کارشناسی‌ارشدش را در دانشگاه علم‌وصنعت، مهندسی برق خوانده و در فضای دانشجویی آن دانشگاه هم بسیار فعال بوده. بعد از تحصیل، مدتی به‌عنوان کارشناس و تحلیلگر حوزهٔ مسکن فعالیت می‌کرده؛ اما بعد از جنگ ۲۲ روزهٔ غزه در سال ۱۳۸۷، تصمیم می‌گیرد در فضای بین‌الملل فعالیت کند و از آن زمان تابه‌حال به‌طور تخصصی در همین حوزه متمرکز است. کنار این فعالیت‌ها، مطالعات تخصصی هم در همین حوزه انجام می‌دهد و دروس حوزوی هم خوانده و الان هم دانشجوی دکتری ادیان در دانشگاه ادیان و مذاهب قم است.

او به پنج زبان زندهٔ دنیا مسلط است: فارسی؛ عربی؛ انگلیسی؛ اردو و کشمیری. به کشورهای مختلفی سفر کرده و دانستن این زبان‌ها، سفرهایش را پرفایده‌تر کرده است. هرچه جلوتر می‌روی، شخصیت این نویسندهٔ جهان‌وطن، برایت ملموس‌تر شده و زندگی‌اش را بیشتر درک می‌کنی.

«از کشمیر تا کاراکاس»، حاصل سفرهای نویسنده به هشت کشور جهان است. بیشتر این سفرها، در قالب کاروان‌های بین‌المللی و سفرهای جمعی بوده است. نوشتن از سفرهای جمعی، کار سختی است، به‌ویژه اینکه نویسنده، از مسئولان این کاروان‌ها بوده و نوشتن با چنین وضعی، سخت‌تر هم می‌شود.

در این کاروان‌ها، چهره‌های فرهیخته‌ای هم بوده‌اند که هم‌نشینی نویسنده با آن‌ها، لذت خواندن این کتاب را دوچندان می‌کند. بهروز افخمی، رضا امیرخانی، محمدحسین جعفریان، مولوی یعقوب حسین‌بُر، خانم دکتر فروز رجایی‌فر، خانم دکتر فرشته روح‌افزا، حجت‌الاسلام محمدرضا زائری، محمدرضا شهیدی‌فرد، ابوالقاسم طالبی، سیدسلیم غفوری، ناصر فیض، علیرضا قزوه، دکتر سیدمحمد مرندی، محسن مؤمنی‌شریف و…، از افرادی هستن که در این کاروان‌ها و سفرها حضور داشته‌اند.

«سفر به غزه»، ماجرای حضور نویسنده در کاروان آسیایی غزه است که سال ۱۳۸۹ برگزار شد؛ کاروانی که چند ماه پس از حملهٔ رژیم صهیونستی به کشتی کاروان آزادی (ماوی مرمره)، توسط جمعی از فعالان و تشکل‌های مردم‌نهاد از کشورهای مختلف به راه افتاد و وارد غزه شد. ایرانی‌ها فقط تا ترکیه توانستند بروند و مصر به ایرانی‌ها ویزا نداد. در عوض سربازروح‌الله پرچم ایران را در آنجا بلند کرده و جلوی اسماعیل هنیه صحبت کرد. اینکه چطور توانسته پرچم ایران را وارد غزه کند، ماجرای جالبی دارد که باید در کتاب بخوانید.

«قدمی تا قدس»، ماجرای حضورش در کاروان «إلی‌بیت‌المقدس» است. اعضای این کاروان سال ۱۳۹۱ به‌مناسبت روز زمین یا همون یوم‌الأرض، می‌روند مقابل مرزهای اسرائیل و حصاری مردمی و نمادین تشکیل می‌دهند.

«به‌دنبال صلح»، فصل حضور در کاروان زائران صلح سوریه است که سال ۱۳۹۳ برگزار شد. اعضای این کاروان علاوه‌بر اینکه کمک‌های زیادی را برای سوریه بردند، با گروه‌های مختلفی در سوریه دیدار کردند؛ حتی با برخی از منتقدان دولت وقت سوریه.

در فصل «ایران صغیر»، نویسنده از سفرهای مختلفش به کشمیر نوشته است؛ سفرهایی که گاه خانوادگی بوده و گاه با همراهی کاروانی متشکل از علاقمندان. به کشمیر می‌گویند «ایران صغیر». رفت‌وآمدهای مداوم میان ایران و کشمیر و تسلط بسیاری از مردم این منطقه به زبان فارسی، علت این نام‌گذاری را روشن می‌کند.

«ضجیجی میان حجیج»، خاطرات نویسنده از سفرهای حج است. حضور او در سفرهای حج به‌عنوان مبلّغ، به وجه طلبگی‌اش برمی‌گردد؛ اما نه تنها به‌عنوان یک آخوند مسئله‌گو در حوزهٔ احکام. او حق آخوندی را به‌خوبی و با توجه به نیازهای مختلف حجاج، ادا کرده است؛ از توجه به مسائل شرعی حجاج گرفته تا توجه به جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی امت اسلام. اتفاقاً یکی از فعالیت‌های پدر مرحومش هم تبلیغ در حج بوده. قلبی‌حسین رضوی، از شخصیت‌های انقلابی کشمیر هند بود و سال ۱۳۹۴ در حج تمتع به‌سبب عارضهٔ قلبی به رحمت خدا رفت.

فصل «شیشومِلا»، ماجرای سفر نویسنده به بنگلادش است. سال ۹۶ خبر فرار مردم مسلمان میانمار به‌سمت مرزهای بنگلادش منتشر شد. ارتش و نیروهای امنیتی میانمار، مسلمانان را به خاک و خون کشیده و مسلمانان آوارهٔ بنگلادش شده بودند. امت‌واحده، آن زمان برای آن‌ها کمک‌های مردمی جمع کرد و سربازروح‌الله به‌نمایندگی از این تشکل مردمی، وارد بنگلادش شد تا ببیند چطور می‌تواند کمک‌های مردم را به بهترین شکل برای مسلمانان میانمار هزینه کند. این فصل، ماجرای رساندن این کمک‌هاست.

«در کنار فراعنه»، ماجرای سفرهای روح‌الله به مصر در فاصلهٔ سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ است که یکی از آن‌ها در بحبوحهٔ انقلاب مردم مصر بود؛ زمانی که شورای انتقالی، ادارهٔ مصر را در دست داشت. سفر در چنین وضعی، هم پرخطر است و هم جذاب.

«یانکی برو گم شو»، حکایت سفر نویسنده به ونزوئلاست؛ در بهمن‌ماه ۱۳۹۸، یعنی حدود یک ماه بعد از ترور سردار دل‌ها. نویسنده برای اولین‌بار است که وارد آمریکای لاتین می‌شود و روایتی دست‌اول از اوضاع آن جامعه ارائه می‌کند؛ مثلاً بازخوردهای شگفت‌انگیز و علاقهٔ مردم آنجا به سردار آسمانی ما را روایت می‌کند.

***

این کتاب، ماجراهای جذاب و شگفت‌انگیزی دارد. ما در هریک از فصل‌های هشت‌گانه، با یک کشور و جامعه مواجه می‌شویم. شخصیت نویسنده، زاویهٔ نگاه او به مسائل، کشورهای مقصد، زمان سفرها، شخصیت‌هایی که با آن‌ها دیدار کرده و اتفاق‌های پیش‌بینی‌ناپذیری که برایش پیش آمده، همه و همه دست به دست هم داده تا یک کتاب جذاب و مهم و البته غیرفانتزی را بخوانیم. کتابی که شادی و غم را به‌جا و توأمان و درهم‌تنیده دارد و زندگی را در دل مقاومت و آرامش را در دل مبارزه، روایت می‌کند. «از کشمیر تا کاراکاس» را انتشارات سورهٔ‌مهر در ۳۲۳ صفحه منتشر کرده است. این ۳۲۳ صفحه را بخوانید و از این تجربه‌های کم‌نظیر، لذت ببرید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها