به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دهه فجر انقلاب اسلامی، گرامیداشت روزهای سرنوشتساز ملت ایران، از تاریخ ۱۲ تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ است. قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی، از مراجع تقلید شیعه که موجب سقوط نظام پادشاهی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ ش برابر با ۱۹۷۹ م شد. به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و پژوهشگر تاریخ در خصوص تاریخنگاری انقلاب اسلامی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
لزوم و اهمیت تاریخنگاری انقلاب اسلامی را بیان کنید.
تاریخ روایت واقعیتها در مورد ملت یا ملتهاست. این روایت اگر توسط خیرخواهان آن ملت ارائه شود، طبیعتاً در تنظیم شناخت فرصتها و تهدیدها موثر خواهد بود. یعنی اگر دشمنان تاریخ ملتی را تنظیم کنند، در شناخت فرصتها و تهدیدها اغتشاش ایجاد میکنند و اگر خیرخواهان ملتها این تاریخ را تنظیم کنند، میتواند به شناخت کل تاریخ کمک کند. بنابراین سرمایهگذاری در مورد تاریخ اهمیت دارد. لذا شما دقت میکنید دشمنان بشریت و کسانی که زیادهخواه هستند و همواره در مسیر چپاول ملتها قرار داشتند، در زمینه تاریخ سرمایهگذاری چشمگیری صورت دادند. یعنی مخدوش کردن تاریخ برای رام کردن قدرتها نقش دارد و موثر واقع میشود. ملتی که نتواند در گذشته فرصتها و تهدیدها را بشناسد، در آینده هم نخواهد توانست که فرصتها و تهدیدها را بشناسد و بین دوست و دشمن سرگردان خواهد بود. چرا که تاریخ به شما میگوید که در یک مقطع ملت و یا حکومتی حرکتی علیه منافع تو انجام داده و در مقطع دیگر کودتا کرده و در مقطع دیگر بخشی از خاک کشورت را جدا کرده یا اقدامی تحقیرآمیز صورت داده است.
وقتی فرد چنین شناختی نسبت به یک قدرت سلطهگر پیدا کرد، طبیعتاً مانع از تکرار خواهد شد و نمیگذارد که کشور مجدداً از همان طریق ضربه ببیند. کما اینکه در مورد بحث حاکمیتها هم همین مطلب صدق میکند. اگر کسی بر سر شما چند بار کلاه گذاشت، بین او و خودتان مرزبندی ایجاد خواهید کرد. یعنی هوشیار خواهید بود که این انسان، انسان صالحی نیست و شما در کنار او نباید احساس امنیت کنید و باید از او فاصله بگیرید. یعنی برای اینکه ضربه نخورید باید شناخت خود را در رابطه حفظ کنید. از این مقدمه که بگذریم، انقلاب اسلامی یک رخداد بسیار بزرگ و بیمانندی در تاریخ معاصر بشر بوده است. در پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار ملتی با ابزار نرم توانست بر بزرگترین قدرتهای چپاولگر زمان خویش فائق بیاید، یعنی بدون اینکه دست به صلاح ببرد یا به سوی کارهای خشنی سوق پیدا کند، با یک حرکت نرم هم استبداد دستنشانده روسها را از کشور راند و هم سلطهگرانی را که سابقه چند کودتا در ایران داشتند، نابود کرد.
از دیدگاه شما چه مسائل و چالشهایی پیش روی تاریخنگاری انقلاب اسلامی وجود دارد؟
تاریخ این رخداد بسیار مهم باید بسیار مورد توجه قرار بگیرد. یعنی باید اهمیت ویژهای برای تاریخ انقلاب اسلامی قائل شد، چون کسانی که آن مقطع را درک نکردهاند، هضم این معنا برایشان بسیار سخت است. کسانی که ایثار، فداکاری و نوع تعامل ملت ایران را مستقیماً درک نکردهاند، آن ظرف زمانی برایشان به سهولت قابل فهم و درک نخواهد بود. لذا باید سرمایهگذاری جدی در زمینه تدوین یا تنظیم تاریخ معاصر انجام بگیرد تا این رخداد بسیار مهم برای نسلهای بعدی قابل درک باشد.
در این زمینه تاکنون بی توجهی زیادی صورت گرفته است. مسائل دیگری پیش آمد مثلاً اگر جنگ علیه ایران تحمیل نمیشد، طبیعتاً بسیاری از افراد مستعد را میتوانستیم در این زمینهها به کار بگیریم. بسیاری از شخصیتهای برجسته و باانگیزه در دوران دفاع مقدس از دست رفتند. در حالیکه اینها میتوانستند در زمینه تدوین تاریخ ملت ایران به طور جدی ایفای نقش کنند یا دشمن با ترور شخصیتهای برجسته، بسیار در این زمینه آگاهانه عمل کرد. شهید مفتحها، شهید بهشتیها و شهید مطهریها را آگاهانه ترور کرد تا توانمندیهای ما را در زمینه مسائل فکری بگیرد که از جمله مسائل فکری بحث کار بر روی تاریخ بود. امروز علیرغم ضعفهایی که در این زمینه وجود دارد، تلاش میشود روزی به تدوین تاریخ مبارزات ملت ایران، اختصاص پیدا کند. امیدوارم این روز زمینه توجه به توانمندیها و توجه به کاستیها را فراهم کند. در زمینه تاریخنگاری بر روی دو موضوع اسنادی و ابنیه میتوانیم بحث کنیم.
شما به تاریخنگاری اسنادی و ابنیه اشاره کردهاید، در این زمینه شرح بیشتری بیان کنید.
علاوه بر دو موردی که ذکر کردم، تاریخنگاری همچنین نیاز به آثار تجسمی دارد تا انسانها از طریق آن آثار تجسمی در مورد گذشته خودشان به یک جمعبندی برسند. همچنین تاریخنگاری یک آثار مکتوب و اسنادی دارد. ما در هر دو این زمینهها با مشکل روبرو هستیم. در مورد اسناد، وقتی نزدیک پیروزی قیام سراسری ملت ایران شد، یکسری اسناد از ایران خارج شد. هم دربار پهلوی یکسری اسناد مهم را از ایران خارج کرد و هم قدرتهای مسلط بر ایران یکسری اسناد را از ایران خارج کردند. در حالیکه صهیونیستها قراردادهای فراوانی با ایران در زمینه کشاورزی بستند، در آن زمان کشاورزی در ایران بسیار رونق داشت و حتی صادرات مستقیم داشتیم. حتی در ابتدای پیدایش صهیونیستها، ایران مواد غذایی و تولیدات غذایی را به کشورهای دیگر صادر میکرد، اما بعد از قراردادهایی که طی سالهای درازی با ایران در زمینه کشاورزی بسته شد، ما کشاورزی خودمان را کاملاً نابودشده یافتیم و تمام مایحتاج از اسرائیل به ایران میآمد، یعنی رخداد کاملاً برعکس شد. از تخممرغ و گوشت گرفته تا هر آنچه که متصور بود از اسرائیل به ایران آورده میشد و ایران تبدیل به یک بازار گسترده برای صهیونیستها شده بود زیرا آنها نیاز داشتند تا اقتصادشان را تقویت کنند. قراردادهایی بسته شد، مطالعه در این قراردادها خیلی مهم بود که چگونه صهیونیستها توانستند کشاورزی ما را نابود کنند. ما وقتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به وزارت جهاد کشاورزی برای این اسناد مراجعه کردیم، هیچ سندی را صهیونیستها باقی نگذاشته بودند و قراردادها وجود نداشت. الان هم اگر کسی مراجعه کند، هیچ چیزی پیدا نمیکند. این بدین معنی بود که آنها هوشمندانه برخی از اسناد را خارج کردند و نگذاشتند که ما به صورت مستند از یک مقطع از تاریخ خودمان آگاهی پیدا کنیم. همچنین سایر کشورهای فعال در ایران نیز به همین شیوه عمل کردند، یعنی آنها هم هوشمندانه عمل کردند که آگاهی در میان ملتها گسترش پیدا نکند.
ابنیه چه تاثیری بر تاریخنگاری دارد و چگونه بناها میتوانند تاریخ یک ملت را بازگو کنند؟
در مورد ابنیه هم همینطور است. در این زمینه هم عنایات ویژهای صورت گرفته است تا نسلهای بعد نتوانند به یک شناخت دقیقی برسند. در این زمینه بیان چند مورد میتواند محل تامل باشد. شما وقتی که به مجموعه تاریخی سعدآباد مراجعه میکنید، آنجا را کاملاً مخدوش شده مییابید. یعنی نمیتوانید به یک شناخت خوبی در مورد چگونگی زیست پهلویها دست پیدا کنید. نه تنها به یک شناخت خوب نمیرسید، بلکه به یک شناخت مخدوشی دست پیدا میکنید. رضاخان چند همسر داشت و هر کدام از همسران او در آن مجموعه کاخی داشتند. امروز وقتی که شما مراجعه میکنید اصلاً به این معنا دست پیدا نمیکنید. یعنی مشخص نیست که کدام کاخ مربوط به کدام همسر رضاخان بوده است، چرا مشخص نیست؟ زیرا برخی از کاخها را به امور دیگری تخصیص دادهاند. مثلاً کاخی را به آثار استاد فرشچیان اختصاص دادهاند. تجلیل استاد فرشچیان کار بسیار خوبی است اما در مجموعه کاخهای سعدآباد علیالقاعده اختصاص یک کاخ به این امر کل فهم ما را دچار اخلال میکند. یعنی این کاخ متعلق به یکی از وابستگان پهلوی است و وقتی آن را حذف میکنیم، طبیعتاً اخلال ایجاد میشود. یک کاخ به موزه آب و کاخی دیگر به امر دیگر اختصاص پیدا کرده است. چندین و چند کاخ را میبینیم که از مسیر شناختی خود خارج شده است. در طی سالها و اخیراً نیز کاخی به مجموعه آثار دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی و حسن روحانی اختصاص داده شده است. یعنی هدایا و آثاری که در دوران ریاستجمهوری این شخصیتها جمعآوری شده است، در یکی از کاخها به معرض نمایش گذاشته میشود.
پیامدهای چنین تصمیماتی را چگونه تبیین میکنید؟
چنین کارهایی بسیار اشتباه است. ما اگر میخواهیم یک کار تاریخی انجام بدهیم تا نسبت به روسای جمهوری خودمان شناختی صورت بگیرد، کار بسیار خوبی است، اما دلیلی ندارد که کاخی از مجموعه سعدآباد را از مسیر آگاهیبخشی مردم خارج کنیم. یعنی کاخی را از مجموعه سعدآباد از مسیر شناخت مردم خارج کنیم و به یک امر کاملاً متفاوتی اختصاص بدهیم. متاسفانه این امر با اعتراض مواجه نمیشود و زمانی که جوانی برای بازدید مراجعه میکند، با دیدن این چیزها به این نتیجه میرسد که پهلویها سادهزیست بودند، چرا ملت ایران علیه اینها قیام کردند، این خاندان که امکانات فراوانی نداشتند. یعنی شناخت دقیقی پیدا نمیکند و نه تنها نمیتواند با تاریخ ملت در طول مبارزات با پهلویها پیوند بخورد، بلکه ابهامات جدی در ذهنش ایجاد میشود. صرفنظر از اینکه ما باید به بازدیدکننده بگوییم که پهلویها یک ماه هم در این کاخها در طول سال اقامت نداشتند. آنها در کشورهای متعدد کاخ داشتند، در سوئیس یک ماه در سال سکنی میگزیدند. در آمریکا، لندن و پاریس کاخ داشتند. در برخی مکانهای دیگر در خارج از کشور کاخ داشتند. در داخل تهران از قصرفیروزه تا مکانهای متعدد دیگر کاخ داشتند. آنها در نیاوران، کیش و در شمال کشور کاخ داشتند که اگر از این کاخها لیستبرداری شود، میبینیم که برای اقامت در هر یک از این کاخها چقدر زمان اختصاص پیدا میکرد.
اگر فکر کنیم پهلویها فقط در سعدآباد سکنی داشتند، همان را هم به صورت مخدوش ارائه میدهیم که آیا این موضوع با زمان اکنون پیوند درستی پیدا میکند؟ آیا جوان بازدیدکننده برداشت درستی خواهد داشت؟ چون آثار اینچنینی خودشان یک شناختی را منتقل میکنند، یعنی یک شناخت عینی پیدا میشود که شما وقتی این امر را مشاهده میکنید، خودتان بر اساس مشاهدات و یافتههای تصویری خودتان تامل میکنید و این را جزو دریافتهای خودتان میپندارید. ما دریافت افراد را کاملاً مخدوش میکنیم و نمیگذاریم که این شناخت به طور واقعی شکل بگیرد که یک ظلم جدی است. جوان با دیدن این تضادها با نسل قبل از خودش در تعارض قرار میگیرد. میگوید که چرا علیه پهلویها قیام کردید، در حالیکه فاصله پهلویها با ملت خیلی هم زیاد نبود.
چگونه باید جلوی شکاف نسلها را گرفت و نسل جدید را از واقعیت انقلاب آگاه کرد؟
ملت ایران در قیام سراسری خود علیه استبداد و زیادهخواهان غربی یک دلایل و ادلهای داشت. در واقع همه ملت ایران در این زمینه همصدا شدند. این خیلی مهم است و اینگونه نبود که فقط قشر مذهبی در برابر پهلویها قیام کرده باشد بلکه همه اقشار جامعه به یک جمعبندی واحد رسیدند که پهلویها در مسیر ملت حرکت نمیکنند. اینها یک دلایل عینی داشتند یعنی آنها در دوران خودشان یک مشاهدات عینی داشتند. اگر ما نتوانیم این مشاهدات را به نسل بعد منتقل کنیم یا یک عدهای هوشمندانه در این امر ایجاد اغتشاش کنند و این امر را مخدوش کنند، طبیعی است که نسل بعد بگوید که چرا انقلاب کردید، پهلویها که خیلی هم بد نبودند و زندگی اشرافی نداشتند. این کار نسلها را در برابر هم قرار میدهد. طبیعی است که شما در حرکت نرم ملت ایران این را درک میکنید که اگر همه ملت ایران در حرکت نرمشان همصدا نبودند، هرگز نمیتوانستند پهلوی و آمریکا را در ایران به زمین بزنند.
چون اگر هفتاد درصد موافق و سی درصد مخالف بودند. این سی درصد میتوانست حرکت نرم ملت ایران را خنثی کند. یکی از حرکتهای نرم ملت ایران از طریق اعتصابات صورت گرفت. اعتصابات سراسری در صنعت نفت، اعتصابات سراسری در صنعت انرژی، اعتصابات گسترده در عرصههای مختلف صورت میگرفت. اگر سی درصد از مردم ایران در بخش صنعت نفت موافق نبود، پهلویها به پشتوانه همان سی درصد صنعت نفت را اداره میکردند. زمانی در ارتباط با نفت و کسب درآمد زمینگیر شدند که همه کارگران صنعت نفت و همه سطوح مختلف در این صنعت همصدا شدند به اینکه پهلویها موجب ذلت مردم ایران هستند و باید از ایران بروند. این چیزی که امروز ما ارائه میکنیم در شناخت حرکت نرم ملت ایران ایجاد اخلال میکند و این واقعیت را نشان نمیدهد.
نگرش و تفکر مورخ چگونه بر تاریخنگاری تاثیر میگذارد؟
نگرش و وسعت نظر مورخ قطعاً تاثیرگذار است، البته خود مورخ هم از عوامل مختلف تاثیر میگیرد. یکی از عوامل بسیار تعیینکننده در این زمینه دسترسی او به همه اسناد باقیمانده است. البته من معتقدم در این زمینه کارهایی ضد شناخت صورت گرفته که به برخی از آنها اشاره کردم. همان اسنادی که در کشور وجود دارد نیز متاسفانه امروز به راحتی در اختیار مورخ و پژوهشگر قرار نمیگیرد. مورخ و پژوهشگر امروز با موانع مختلفی در این زمینه روبهرو است. یکی از موانع این است که برخی مورخان در خارج از کشور دسترسی آسانی به اسناد دارند اما مورخان داخلی به راحتی به این اسناد دسترسی ندارند و مشکلات جدی در این زمینه وجود دارد که گاهی این مشکلات بیان شده ولی به طور اساسی تصمیماتی در این زمینه اتخاذ نشده است.
ظاهراً بر اساس قانون بعد از گذشت سی سال اسناد باید آزادسازی بشوند، آزادسازی به این معناست که همه پژوهشگران بعد از سی سال از سوی دستگاهی مشخص دسترسی به اسناد داشته باشند. الا اینکه شورای اسناد دلایل قانعکننده ارائه کند که سندی از یک پرونده برخلاف مصالح ملی است و اگر این سند آزاد شود، به منافع ملی لطمه میزند و مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. در اینجا پژوهشگر ادلهای را دریافت کند و منتظر آزادسازی آن سند نباشد ولی بقیه اسناد علیالقاعده باید آزادسازی شوند که همه بتوانند مراجعه کنند و کل پرونده در اختیار آنها قرار بگیرد و پژوهشگر از دیدن اسناد به یک جمعبندی نائل شود که این برای مردم بسیار ارزشمند است، اینکه آثاری تولید شده است، مورخانی طی پژوهش آثار زیادی را دیدند و به یک جمعبندی در آثار تاریخی نائل آمدهاند. متاسفانه الان اینگونه نیست و حتی اسناد دوران پهلوی هم امروز منتشر و آزادسازی نشده است. اینها به دلیل اینکه مال دوران انقلاب است، آزادسازی نشده ولی حتی اسناد دوران پهلوی هم آزادسازی نشده که قابل فهم نیست. نه اسناد ارتش در دوران پهلوی و نه اسناد قوه قضائیه آزادسازی شده است و این جای تاسف دارد.
اگر بخواهم به یک مورد از اسناد قوه قضائیه اشاره کنم، باید بگویم که بعد از فرار رضاخان از ایران دادگاه رسیدگی به تصاحب اموال مردم توسط رضاخان تشکیل شد. عمر این دادگاه خیلی کوتاه بود و تا حد زیادی میتوانم بگویم که این دادگاه نمایشی بود چون مردم به شدت از این خاندان تنفر پیدا کرده بودند و از انزجار در حال انفجار بودند، خود رضاخان هم به این دلیل میخواست فرار کند تا در ایران محاکمه نشود. یکسری جنایاتی صورت گرفته بود، مثلاً ملک وسیع متعلق به شخصی را که رضاخان قصد تصاحب آن را داشت، مالک اگر ملک را نمیداد، دستگیر، زندانی و شکنجه میشد تا وادار شود که ملک را واگذار کند. برخی کشته میشدند که بعد از کشته شدن املاکشان تصاحب میشد. در شهریور بیست تا بیست و سه دادگاهی برای رسیدگی به این امر تشکیل شد، که میدانید رضاخانی که هیچ نداشت، تبدیل به بزرگترین مالک در ایران شده بود. در این دادگاه پروندههایی شکل گرفت که این پروندهها بعداً در مطبوعات نیز منعکس شد. چون در دوران رضاخان خفقان بسیار شدید بود، قوه قضائیه این پروندهها را دارد که خود این پروندهها گویاست و میتواند منشا بهترین شناخت باشد. امروز چرا قوه قضائیه این پروندهها را آزادسازی نمیکند؟ این سوال مهمی است.
آیا نامگذاری روزی به نام «تاریخنگاری انقلاب اسلامی» گرهای از مشکلات پیش روی پژوهشگران خواهد گشود؟
در دوره یکی از روسای جمهور بعد از انقلاب تعدادی از این اسناد در قالب کتاب منتشر شد، اکنون باز دسترسی جامعه نسبت به این اسناد کاملاً مسدود است. آیا با این وضعیت میتوانیم ابعاد قیام سراسری ملت ایران را برای نسلها چه در داخل و چه در خارج از کشور روشن کنیم؟ قطعاً نمیتوانیم.
برخی مورخان جهتگیری یا گرایش به غرب دارند و نمیخواهند ابعاد عملکرد غرب در دوران سلطه آنها بر ایران روشن شود که خودش یک بحث است. ولی مشکل اصلی ما امروز این نیست، گرچه یک مشکل است ولی مشکل اصلی این است که ما در زمینه آزادسازی اسناد پایبند به قاعدهمندی نبودیم و عدم پایبندی در این زمینه موجب شده است تا کار پژوهشی مورخان و دلسوزان در این زمینه تداوم پیدا نکند و کارهای بزرگی در این زمینه تولید نشود، این در حالی است که منابع موجود است و میتواند به برداشته شدن گامهای بلند کمک کند. اما این عقبه برای پشتیبانی پژوهشگران فعال نیست که جای تاسف و تاثر دارد که امیدوارم اختصاص یک روز به تاریخنگاری سراسری ملت ایران بتواند این نوع مشکلات را برطرف کند.
نظر شما