دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۸
احمد بستانی: ایراد اساسی لیلا، نگاه منفی او به الهیات سیاسی است

ایراد اساسی لیلا این است که نگاهی منفی به الهیات سیاسی دارد؛ درحالی که به وضوح مشخص است که الهیات سیاسی کارکرد مثبت هم دارد. از الهیات سیاسی می‌توان برای ایجاد امید و هم‌بستگی استفاده کرد به خصوص وقتی فلسفۀ سیاسی از این کار ناتوان است.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نشست «رسمِ اندیشه؛ افکار مارک لیلا، با تمرکز بر کتاب خدای مرده‌زاد»، روز سه‌شنبه اول خرداد ماه سال ۱۴۰۳، به همت گروه مطالعات متن‌های اساسی پژوهشکدۀ مطالعات پیشرفتۀ خاورمیانه و با حضور زانیار ابراهیمی مترجم کتاب، احمد بستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و شروین مقیمی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برگزار شد.

لیلا قابل مقایسه با بلومنبرگ نیست

در ادامه این نشست، احمد بستانی نیز به بحث از جایگاه لیلا و اهمیت کار او پرداخت و گفت: فولادوند اولین کسی بود که لیلا را به جامعه ایران معرفی کرد. لیلا دو ویژگی دارد؛ اول اینکه یک مورخ تاریخ فکری است و ماهیت کار او متفاوت است و اصلاً نمی‌شود او را با کسی مثل بلومنبرگ مقایسه کرد و لزوماً قرار نیست که او مثل هایدگر نتایج تئوریک بگیرد؛ شیوۀ کار و نتیجه‌ش متفاوت است.

او ادامه داد: کار او این است که بین تاریخ، فلسفه و الهیات می‌ایستد و اتفاقاً کار دشواری است و این کتاب هم کار خیلی خوب و مهمی است. ویژگی دوم کارهای او این است که لیلا یک روشنفکر نیویورکی است که دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی دارد، در مطبوعات می‌نویسند، در مورد مسائل روز حرف می‌زنند و همیشه نظرات فکری راجع به مسائل مختلف روز دارد، بنابراین، دغدغه‌های او با مسائل روز در پیوند است و این ویژگی کار او است.

توجه دوباره به الهیات سیاسی بعد از یازده سپتامبر

احمد بستانی ادامه داد: توجه به الهیات سیاسی، از یازده سپتامبر دوباره آغاز شد ولی تنها دلیل این توجه ظهور اسلام سیاسی نیست، بنابراین، کار لیلا نوعی تامل در پدیده الهیات سیاسی در قرن بیستم است.

تز اصلی کتاب نقد الهیات و دین مدنی است

او در ادامه تلاش کرد تا تمام ایده‌های لیلا در این کتاب را به صورت مختصر مورد اشاره قرار دهد و گفت: تز اصلی کتاب، به‌نوعی نقد الهیات و دین مدنی است. ایده‌ای که از هابز آغاز می‌شود و بعد از او هم در سه مرحله ادامه دارد. در مرحله اول، هابز پایه‌گذار «جدایی بزرگ» است. در این ایده، دین منشأ جهل و ترس و محل اختلاف است و هابز اعتقاد دارد که برای گذار از آن، باید شکاف بین دین و سیاست را همیشه زنده نگه داشت و جدایی آن‌ها را تضمین کرد. هابز با تغییر موضع از کیهان و خدا به سمت انسان‌شناسی شیفت پیدا می‌کند؛ پس سیاست، ارتباط خدا و جهان نیست و مهم است که بدانیم انسان چه درکی از سیاست دارد و این درک بر سیاست‌ورزی او چه تاثیری دارد.

بستانی افزود: پس از او، هیوم و لاک هم همین سنت را ادامه دادند و تغیراتی در آن دادند. مرحله دوم با روسو و به نظر لیلا، انحراف از «جدایی بزرگ» ادامه پیدا می‌کند. تاکید لیلا بر قطعاتی از کتاب «امیل» روسو است. حرف روسو چیست؟ حرف او نوعی بازگشت به دین به معنای جستجوی اصیل امیدی است که در اعماق بشر وجود دارد و ناشی از ترس و جهل نیست. روسو می‌گوید ما می‌توانیم درکی عمیق از دین داشته باشیم که با پیشرفت، اخلاق و آزادی در اتحاد باشد. از دید روسو دین عامل شکل‌گیری جوامع بشری و عامل انسجام اجتماعی بوده است. ایدۀ روسو، یک دین درونی شدۀ معنوی سازگار با معنویت و اخلاق است که با «جدایی بزرگ» هابز یکی نیست.

عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: روسو پوستۀ دین را می‌کند و لایه داخلی را به درون انسان فرو می‌برد و از درون نقبی به اخلاق می‌زند تا کارکرد مدنی داشته باشد. مرحله سوم هم شکل‌گیری الهیات پروتستان است. تلاش الهی‌دانان لیبرال برای تطبیق عنصر ایمان پروتستانی با عناصری مثل ملیت آلمانی، سرآغاز مشکلاتی می‌شود. این امر در حقیقت تلاش برای ایجاد کارکرد مثبت اجتماعی برای دین است،.بنابراین، دین که از روسو، به درون رفته بود، از درون به بیرون باز می‌گردد. امری که در اعماق بود، بیرون می‌آید که از دل این برون‌ریزی، مشکلات و جدال‌ها زاییده می‌شود.

لیلا از فوگلین و اشتراوس تاثیر پذیرفته است

او افزود: کتاب در همین نقطه تمام می‌شود و لیلا در موخره تاکید می‌کند که مسئله‌اش آمریکای قرن بیست و یک است. تحلیلی که لیلا از هابز می‌دهد با تحلیلی که از روسو به بعد می‌دهد، متفاوت است. تحلیل او از هابز، بریتانیایی و از روسو به بعد، متاثر اژ فیلسوفان قاره‌ای است. مشخصاً لیلا از فوگلین و اشتراوس تاثیر پذیرفته است. نقد لیلا بر الهیات لیبرال راه را برای ظهور گنوس و گنوس سیاسی باز می‌کند. لیلا کاملاً متاثر از فوگلین است. لیلا مشخصاً تاکید می‌کند که هابز نهاد دین را از بین برد، روسو هم همان مسیر را ادامه داد و چیزی جایگزین نشد، با این تفاوت که در روسو، ایمان به‌مثابۀ همان امر درونی شکل گرفت و این امر درونی مجدداً جوشید و این‌بار به‌صورت خطرناکی بیرون ریخت.

لیلا برخلاف فوگلین، پروژه‌ای مدرن را دنبال می‌کند

بستانی گفت: نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که سکولار شدن هم شکلی از قدسی شدن است. انسان نیازی به امر قدسی دارد. وقتی امری سکولار می‌شود، دوباره می‌توان آن را مقدس کرد. مثل اسطورۀ دولت کاسیرر؛ دولت ابتدا سکولار شده و بعد دوباره مقدس می‌شود. تاثیر فوگلین در لیلا به خوبی مشخص است؛ منتهی لیلا برخلاف فوگلین، پروژه‌ای مدرن را دنبال می‌کند.

لیلا از اشتراوس اثر پذیرفته اما ظرافت‌های او در بحث آتن و اورشلیم را در کارش ندارد

بستانی افزود: نقش اشتراوس هم در بررسی لیلا مهم است. اشتراوس بحثی مشابه لیلا در رابطه با «امیل» دارد. اشتراوس می‌گوید که ایمان درونی‌ای که روسو از آن صحبت می‌کند، جایگزین قانون‌گذاری قدما شده است. در نزد قدما قانون‌گذار مقدم بر جامعه است. دین مدنی روسو همه‌چیز را درونی می‌کند و مشکل از جایی آغاز می‌شود که ما همه‌چیز را درونی شده می‌بینیم. لیلا به‌رغم اثرپذیری از اشتراوس، ظرافت‌های او در بحث آتن و اورشلیم را در کارش ندارد. این تنش، ظریف و پیچیده است ولی برخلاف نظر لیلا، «جدایی بزرگ» نیست.

ایراد اساسی لیلا، نگاه منفی او به الهیات سیاسی است

عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی با بیان اینکه یک بحث انتقادی هم باید در رابطه با لیلا کرد، گفت: کاری که لیلا می‌کند، نقد الهیات سیاسی اما در اصل نوعی پرداخت الهیات سیاسی است. الهیات سیاسی یعنی بین استعلا و درون‌ماندگاری توازن شود. لیلا می‌گوید قدما و هابز به بعد، در ایجاد این توزان ناموفق بودند و تعادلشان ضروری است. ایراد اساسی لیلا این است که نگاهی منفی به الهیات سیاسی دارد؛ درحالی که به وضوح مشخص است که الهیات سیاسی کارکرد مثبت هم دارد. بخش‌های مهمی از همان قانون اساسی آمریکا که لیلا آن را ستایش می‌کند، جنبه ایمانی دارد. از الهیات سیاسی می‌توان برای ایجاد امید و هم‌بستگی استفاده کرد به خصوص وقتی فلسفۀ سیاسی از این کار ناتوان است.

لیلا هم مثل گیلسپی و سیدنتاپ، دچار اسلام‌هراسی است

در ادامۀ نشست، زانیار ابراهیمی در رابطه با نکاتی که در نقد آراء لیلا بیان شد، گفت: لیلا اسلام‌هراسی دارد. مولفین کتاب‌های ابداع فرد و ریشه‌های الهیاتی مدرنیته هم دارند. اسلام سیاسی آن‌ها را به الهیات سیاسی توجه می‌دهد. آن‌ها همزمان از اسلام و رجعت به سده‌های سیاه خودشان می‌ترسند. این اسلام‌هراسی نوعی از استثناگرایی را فربه می‌کند و اسلام‌هراسی و استثناگرایی دوشادوش هم پیش می‌روند.

لیلا عمق فلسفی ندارد اما کارش هم ضدفلسفی نیست

او افزود: لیلا راجع به وحی و عقل استدلال نمی‌کند. به نوعی از استدلال می‌ترسد اما کار لیلا ضدفلسفی نیست. او کاری می‌کند که من به آن خنثی‌سازی می‌گویم. این کار خنثی کردن نوعی روش است که موضع را تغییر می‌دهد. لیلا عمق فلسفی ندارد حد او همین است. لیلا مانند سیدنتاپ تاریخ اندیشه می‌نویسد و هیچ‌کدام فیلسوف نیستند؛ بنابراین باید انتظارها را مدیریت کرد.

هابز رابطۀ انسان، خدا و کیهان را قطع می‌کند

ابراهیمی گفت: منظور از جدایی بزرگ هم فقط جدایی دین از سیاست نیست. علاوه بر دین از سیاست، رابطه خدا و انسان و کیهان باهم قطع می‌شود و یک معنای جدایی بزرگ این است. کار اصلی هابز هم جدایی این سه‌گانه، یعنی جدایی رابطه انسان، خدا و کیهان است. لیلا از فوگلین و اشتراوس علیه خودشان استفاده می‌کند؛ اما عجیب است که مثل باقی متفکران سنت انگلیسی‌، به آلمانی‌ها ارجاع نمی‌دهد.

چرخش از خدا به انسان را هابز رقم می‌زند

ابراهیمی به طرح بحث از مفهوم «چرخش انسان‌شناسانه» پرداخت و با تبارشناسی آن گفت: مفهومی در کتاب با عنوان چرخش انسان‌شناسانه وجود دارد که یعنی چرخشی که از خدا رو به انسان انجام می‌شود. هابز این کار را می‌کند و تمام تحولات از این سو به بعد است. هابز این چرخش را رقم می‌زند و این کار صبغۀ اپیکوری دارد. نظر او این بود که دین از ترس و نادانی است و باید این ترس را کم کرد؛ بنابراین روش خنثی‌سازی را اجرا می‌کند. مسئله این است که در تمام طول تاریخ اروپا، اضطراب ِ رستگاری، بزرگترین دغدغه‌شان بوده و این اضطراب، آن تنش رستگاری و آفرینش را تشدید می‌کرد. هابز در مورد اضطراب چه می‌کند؟ او می‌گوید مگر همه‌چیز از قبل مشکل نیست؟ پس چرا باید جنگید؟ درواقع هابز تلاش می‌کند تا به روش اپیکوری زهر اضطراب را بگیرد و اضطراب را از موضوعیت می‌اندازد.

لیلا چون سواد کافی ندارد، نمی‌تواند از پس توضیح کار هابز برآید

مترجم کتاب «خدای مرده‌زاد» گفت: لیلا چون سواد کافی ندارد، نمی‌تواند خوب این کار هابز را توضیح دهد. هابز برخلاف نظر لیلا، موضوع را عوض نکرد، بلکه آن را خنثی کرد. هابز زهر مناقشات را می‌گیرد و آن را حداقلی می‌کند. او می‌گوید « juses is Christ» عیسی، مسیح است و هرکس این را گفت رستگار است و نباید جنگ بیهوده کنیم. وقتی موضوعی خنثی می‌شود، دوباره ور رفتن با آن ضد خنثی کردن است. هابز این خنثی کردن را از اپیکور می‌گیرد. لیلا شرح روشنگری بین هابز و روسو و کانت ایجاد کرده است و همه این اجزا را خوب بهم چفت می‌کند اما تصویرش ناقص است؛ او از چهره‌های مهمی مثل ماکیاولی غفلت می‌کند. این چرخش را ماکیاولی خیلی خوب رقم زد.

قرن هفدهم، سدۀ خدایی است که در جهان مداخله نمی‌کند

ابراهیمی ادامه داد: قسمت مهم دیگر این چرخش در سدۀ هفدهم است؛ اصلاً این سده، سدۀ تفکر خنثی کردن است. سدۀ خدای ساعت‌ساز و خدایی است که در جهان مداخله نمی‌کند. گویی در سدۀ هفدهم، خدایی وجود دارد که باید رامش کرد. چهرۀ مهم دیگر در این چرخش، گروسیوس است. گروسیوس برای خنثی کردن خدا گامی جلو می‌رود و می‌گوید که مسیحیت باید بین فرمان‌ها و توصیه‌های خدا تمایز ایجاد کند. بنابراین، همۀ این چهره‌ها در «چرخش انسان‌شناسانه» نقش دارند و همه این اعتبار در خورجین هابز نیست. در این چرخش اسپینوزا هم مهم است. او صراحتاً می‌گوید خدا ارادۀ قانون‌گذارانه ندارد. خدا و طبیعت در این معنا یکی است و غایت و شریعتی هم ندارد. او تصریح می‌کند که کار ادیان اطاعت و کار فلسفه هم عقل است. در تاملات دکارت هم با نامتناهیت ایجابی خدا خنثی می‌شود. لیلا به این ایدۀ خنثی‌سازی توجه لازم نمی‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط