به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، بهجت فروغی مقدم، شاعر اصفهانی، در شعر خود آورده است:
گرما نمیشناخت و سرما نمیشناخت
در راه عشق هیچ سر از پا نمیشناخت
امید را به فرصت امروز بسته بود
در کار خلق وعده فردا نمیشناخت
مرد تلاش بود و صف اول جهاد
با خود به کار خلق مدارا نمیشناخت
در پیچهای پرخطر او ترس و یأس را
یا برده بود از نظرش، یا نمیشناخت
در فتح قلههای سرافرازی وطن
آن مردِ مرد شاید و اما نمیشناخت
تا پای جان برای وطن پا به کار بود
«من» را ز یاد برده و جز «ما» نمیشناخت
شفافتر از آینه در پیش هر خلاف
انکار و چشمپوشی و حاشا نمیشناخت
تا خاک آستان رضا را شود مقیم
غیر از سلاح توبه و تقوا نمیشناخت
بیشک بهای صبر و ثباتش شهادت است
هرکس که جز رضای خدا را نمیشناخت!
نظر شما