جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۶
مولانا مسجد را بهترین محل اجابت دعا می‌داند

مولانا در نخستین داستان مثنوی معنوی یعنی شاه و کنیزک اشاره‌ای لطیف بر استجابت دعا در مساجد داشته است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا))، زهره کردلو:  مولانا جلال‌الدین بلخی، عارف و شاعر بزرگ فارسی در بسیاری از حکایات مثنوی معنوی به مسجد اشاره کرده است.

تعریفی که مولانا از مسجد دارد، آن را از یک مکان ظاهری و چارچوب مادی فراتر می‌برد. او مسجد را بهترین مکان برای برآورده شدن نیازها و حاجات می‌داند و حکایات و داستان‌های متعددی در این باره دارد:

بهر حق این خلق زرها می‌دهند

صد اساس خیر و مسجد می‌نهند

حتی مسجد را با دل عارفان یکی می‌داند و اشاره دارد:

ابلهان تعظیم مسجد می‌کنند

در خرابی اهل دل جد می‌کنند

آن مجازست این حقیقت ای خران

نیست مسجد جز درون سروران

مسجدی کان اندرون اولیاست

سجده‌گاه جمله است آنجا خداست

در اولین داستان مثنوی که حکایت «عاشق شدن پادشاه بر کنیزک» است، شاهی کنیزی زیبا می‌بیند و به او دل می‌بندد. او را می‌خرد و به قصر می‌برد. از قضا کنیزک بیمار می‌شود. شاه که عاشق کنیزک شده، حاذق‌ترین پزشکان را برای درمان او فرا می‌خواند. ولی تمام تلاش‌های پزشکان بی‌ثمر می‌ماند. پس شاه پابرهنه به سمت مسجد می‌دود و در محراب به زاری و نیایش می‌پردازد و خداوند به واسطه عارفی پاک راه حل را به وی نشان می‌دهد:

شه چو عجز آن حکیمان را بدید

پا برهنه جانب مسجد دوید

رفت در مسجد سوی محراب شد

سجده‌گاه از اشک شه پر آب شد

مولانا در مثنوی نگاه‌های مختلفی به مسجد داشته و در برخی از داستان‌های مثنوی، مسجد، تنها ظرف مکانی ماجرایی است که رخ می‌دهد مانند قصه آغاز خلافت عثمان که در مسجد رخ می‌دهد و یا داستان مهمانانی که در مسجد مهمان پیامبر (ص) می‌شوند و هر کدام از مؤمنان یکی از آنها را به منزل می‌برد یا داستان آن حاکمی که با دور باش و کور باش و ضرب چوب و چماق، به مسجد جامع می‌رود برای دادگستری و عدالت‌پروری و داستان چهار هندو که برای نماز وارد مسجدی می‌شوند و به نماز می‌ایستند. با ورود مؤذن‌، یکی از آنها سخنی می‌گوید و هندوی دیگر، خطاب به او می‌گوید که سخن گفتی و نمازت باطل شد. سومین هندو نیز به سخن در می‌آید و به دومی طعنه می‌زند که نماز تو نیز باطل گشت:

آن چهارم گفت حمدالله که من

در نیفتادم به چَه چون آن سه تن

پس نماز هر چهاران شد تباه

عیب‌گویان بیشتر گم کرده راه

ای خنک جانی که عیب خوش دید

هر که عیبی گفت آن بر خود خرید

همچنین می‌توان به داستان «امیر و غلام نمازباره‌اش‌» اشاره کرد:

گفت آخر مسجد اندر کس نماند

کیست وا می‌دارد آن‌جا کت نشاند

گفت آنکه بسته استت از برون‌

بسته است او هم مرا در اندرون

آنکه نگذارد تو را کایی درون

می‌بنگذارد مرا کایم برون

آنک نگذارد کزین سو پا نهی

او بدین سو بست پای این رهی

ماهیان را بحر نگذارد برون

خاکیان را بحر نگذارد درون...

علاوه بر مولانا شاعران فارسی‌زبان بسیاری در اشعار خود به مساجد اشاره کرده‌اند و سنت شعرسرایی درباب مسجد و نماز امروز نیز ادامه دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها