پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۶
«ادبیّت و آشنایی‌زدایی» در مناظره‌های پروین

تمام مناظره‌های پروین، نمونه‌های برجسته‌ای از ادب و ادبیّت و شعر ماندگار به شمار می‌روند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علی نادری‌فر، پژوهشگر ادبی: بانو پروین اعتصامی، بزرگ‌ترین شاعر زنِ ایرانی در هزاره گذشته است. اشعار وی آکنده از تصویرهای بنیادین و نیرومندی از اخلاق، خردورزی، عدالت اجتماعی و پرهیزگاری است که بیشترِ آنها را از زبان اشیا و حیوانات و به شیوه مناظره سروده است.

مناظره در لغت به معنی بحث و گفت‌وگو و در اصطلاح ادبی، شعر یا نثری است که در آن دو چیز، دو کس، دو حیوان یا دو مفهوم انتزاعی (روح یا لذت)، در برابر هم قرار می‌گیرند و بر سر موضوعی فلسفی یا اخلاقی بحث و گفت‌وگو می‌کنند تا سرانجام یکی بر دیگری چیره شود و نتیجه دلخواه و از پیش معلوم به دست آید.

مباحثه‌کنندگان یا انسانند یا در قالب شخصیت‌های انسانی قرار می‌گیرند و گاه، هرکدام مظهر عقیده و طرز فکری می‌شوند.

پیشینه مناظره در ادبیات فارسی به روزگارِ پیش از اسلام می‌رسد. منظومه «درخت آسوریک» به زبان پهلوی اشکانی، مناظره‌ای است میان یک بز و درخت خرما برای اثبات اینکه کدام یک برای انسان سودمندترند.

اسدی طوسی پس از اسلام، پیشاهنگ سرودن مناظره در ادبیات فارسی دری است. او سرآغازِ برخی از قصیده‌هایش را به جای تشبیب و تغزّل، با پنج مناظره آراسته است که عبارتند از مغ و مسلمان، عرب و عجم، آسمان و زمین، شب و روز و نیزه و کمان.

شاعران فارسی، مناظره‌های خود را بیشتر در قالب قصیده و گاه با قطعه و مثنوی سروده‌اند. گرچه اغلب این مناظره‌ها به شعر است اما مناظره های منثور هم وجود دارد؛ از جمله بخش‌هایی از مقامات حمیدی و جدال سعدی با مدعی در گلستان.

در ادبیات غرب، پیشینه مناظره به دو اثر مشهورِ «غوک‌ها» و «ابرها» می‌رسد؛ هر دو از آریستوفانس، شاعر یونانی (۴۵۰ – ۳۸۵ ق. م) که نخستینش مناظره‌ای است بین دو شاعر و دومی میان حق و ناحق. اوج مناظره در ادبیات غرب، به سده‌های دوازدهم، سیزدهم و هفدهم میلادی برمی‌گردد که درباره مباحث اخلاقی، مذهبی، عشقی و سیاسی است و قضاوت پایانی را داوری که طرف سوم است، بر عهده دارد.

در مناظره‌های پروین، داستان، بیشترین و مهم‌ترین درونمایه را تشکیل داده و این گزینشی آگاهانه، هوشمندانه و پسندیده است؛ چراکه سرشت آدمیان از آغاز به شنیدن و خواندن داستان علاقه‌مند بوده و از این روست که مردم ما از گذشته های دور به آفرینش داستان رغبت داشته‌اند و در این راه، تنها به داستان‌هایی که قهرمانانشان آدمیانند، بسنده نکرده، بلکه به آفرینش قصه‌های گوناگونی از اشیا و اجرام و جانوران پرداخته‌اند که از روزگار رودکی تاکنون به فراوانی و با مضمون‌های گوناگون در ادب فارسی دیده می‌شود.

«ادبیّت» اصطلاحی است که بیش از هر کس دیگر، صورت‌گرایان و فرمالیست‌ها در تحلیل آثار ادبی از آن بهره می‌برند. از دیدگاه آنها به‌ویژه یاکوبسن موضوع علم ادبیات، آثار ادبی نیست، بلکه ادبیّتِ اثر است؛ یعنی آنچه که از یک اثر معیّن، یک اثر ادبی می‌سازد. او در این باره گفته است: «ما باید ببینیم چه چیز است که یک پیام زبانی عادی را به یک اثر هنری تبدیل می‌کند؟» به بیان دیگر، ادبیّت عبارت است از شناخت و کاربرد شگردها و فرایندی که باعث می شود پیام های عادی زبانی یا زبان معمولی و روزمرّه، به بیانی هنرمندانه و ماندگار تبدیل می‌شود.

شاعران و سخنوران بزرگ کسانی هستند که بیشتر و بهتر در آفرینش ادبیّت موفق بوده و توانسته‌اند زبان عادی و روزمرّه را به زبانی هنری و ادبی تبدیل کنند. اینکه چگونه و با چه عواملی می‌توان به این هدف رسید، کار ساده‌ای نیست گرچه پژوهشگران برخی از این شگردها را شناخته‌اند اما ساز و کارهای ناشناخته بسیار بیشترند و اتفاقاً شفیعی کدکنی بر این باور است که «شعر حقیقی و ابدی همان شعری است که علل تمایز آن از زبان مبتذل و معمول در تمام ساحات قابل تعلیل و تحلیل نیست؛ و تمایزش در همان جایی است که نمی توان آن را تفسیر و تحلیل کرد؛ چون اگر می‌توانستیم علت اصلی این تمایز را در فرمول‌های شناخته‌شده علوم ادب یا زبان‌شناسی بررسی کنیم، می‌توانستیم با آموزش و تعلیم، حافظ‌های دیگری تربیت کنیم» این همان نکته باریک‌تر ز مو و نگاه تازه‌ای است که حافظ نیز به زیبایی به آن اشاره کرده است:

«هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست / نه هر که سر بتراشد، قلندری داند»

با این وجود، بیشتر پژوهشگران و ادیبان بر این باورند که آشنایی‌زدایی، یکی از شناخته‌شده‌ترین عوامل آفرینش ادبیّتِ اثر و رستاخیز واژه ها در شعر شاعران بزرگ است که در ادامه به بررسی این شگرد با تکیه بر نمود آن در شعر پروین اعتصامی می‌پردازیم.

آشنایی‌زدایی:

شگردی است که با بهره‌گیری از آن، واژه‌های زبان از حالت عادی، روزمرّه و مکانیکی رها گشته و جانی تازه می‌یابند. در حقیقت، شاعران و سخنوران بزرگ و صاحب سبک کسانی هستند که بیشتر و بهتر توانسته و می‌توانند با روش‌هایی خاص، به‌ویژه با آشنایی‌زدایی از کلیشه‌ها و عادت‌ها، زبان عادی و روزمرّه را به زبانی هنری و ادبی تبدیل کنند تا از این رهگذر، احساس و ادراک عادت‌زده انسان و دریافت تکراری او از جهان دگرگون شود.

شکلوفسکی، نویسنده و نظریه‌پرداز بزرگ مکتب فرمالیسم، بر این باور است که عادت، اشیا، لباس، اثاثِ خانه، دوستان، همسر و حتی هراس از مرگ را می‌بلعد. هنر به این دلیل وجود دارد تا انسان به یاری آن، زندگی را دوباره درک کند.

«هنر» درکِ دوباره زندگی است. هدف هنرِ ادبیات این نیست که چیزی را به ما بشناساند، بلکه مقصودش آن است که به یاری صناعات و شگردهای زیباشناختی، پدیده‌های عادی را به گونه‌ای بیان کند که گویی نخستین بار است که با آنها رو به رو می‌شویم؛ «زیرا آن چیزی که دیدنش به صورت خودکار درآمده و آن را به طور آگاهانه نمی بینیم، در حقیقت برایمان وجود ندارد. تنها چیزهایی برای ما وجود دارند که آنها را آگاهانه می‌بینیم و در خصوص آنها مکث می‌کنیم و برایشان ارزش قائلیم»

شفیعی کدکنی در نقل قولی زیبا از فرمالیست‌های روسی می‌گوید: «یکی از صورتگرایان روسی، شعر را رستاخیز کلمات خوانده و درست به قلب حقیقت دست یافته است؛ زیرا در زبان روزمرّه، کلمات طوری به کار می‌روند که اعتیادی و مرده‌اند و به هیچ روی، توجّهِ ما را جلب نمی‌کنند، ولی در شعر و با اندک پس و پیش شدنی، این مردگان زندگی می‌یابند و یک کلمه سبب زندگی تمام کلمات دیگر می‌شود».

پُل ریکور، از بنیان‌گذاران هرمنوتیکِ مدرن، درباره نقش ارزشمند شعر و ادبیات می‌گوید: «شعر، پهنه و گستره‌ زبان را پاس می‌دارد؛ چراکه مهم‌ترین خطر در فرهنگ امروزی ما، گونه‌ای از تقلیل زبان است به ارتباط در نازل‌ترین سطح یا تبدیل آن زبان به ابزارِ نظارتِ ماهرانه بر چیزها و آدم‌ها؛ زبان که به ابزار تبدیل شود، دیگر پیش نخواهد رفت. این ابزاری‌شدن زبان، خطرناک‌ترین گرایش فرهنگ ماست. چون در آن صورت ما تنها یک الگوی زبانی می‌یابیم؛ زبان علم و تکنولوژی»

اگر زبان به ابزار ماده، علم و تکنولوژی، محدود شود، به‌شدّت تقلیل می‌یابد و از بین می‌رود؛ واژه‌سازی شاعران و اهل فرهنگ و هنر، بزرگ‌ترین و بهترین راهِ گسترش افق‌های بی‌کران زبان است؛ زبانی که بتواند جلوه‌گاه و نمودار جهان بیرون و درون انسان باشد و تمامی احساسات و عواطفِ رمزآلود و دریافت‌های گوناگون او را به تصویر بکشد. این، ادبیات و به‌ویژه شعر است که می‌تواند با ورود به پهنه احساسات و عواطف و روان آدمی و جهان فراسوی ماده، افق و کرانه‌های زبان را گسترش دهد و به پهنه گسترده‌ای رساند که می‌تواند همگی جنبه‌ها وگوشه‌های ذهن و روح و احساسات و عواطف انسان را به بهترین شیوه ممکن بازگوید.

در حقیقت شاعران و سخنوران بزرگ ادبیات ما از جمله پروین اعتصامی با آفرینش ادبی، گرد وغبارِ عادت را از واژه‌های زبان ارزشمند فارسی می‌زدایند؛ آنها با پرداختن به معانی گوناگون واژه‌ها، توانمندی‌ها و کرانه‌های زبان و قدرت ترکیب‌سازی و ماندگاری آن را افزایش می‌دهند؛ با چیدمانِ نشان‌دارِ واژه‌ها و ایجاد برجستگی با جابه‌جاییِ سازه‌های اصلی جمله، زندگی و نشاط را در روح و جان زبان می‌دمند؛ با آفرینش و کاربستِ همه آن شگردهای پیدا و پنهان، عادت و تکرار و کلیشه و مردگی را از زبان می‌رانند و در مجموع، با هنجارگریزی خلّاق و پویا و گریز از نحو پایه، «ادبیّتِ اثر» و طراوت و توان و تازگی و تاثیر را به بهترین شکل ممکن در آثار خویش به نمایش گذاشته و در پاسداشت زبان، هنر و شعر فارسی نقش برجسته و بی‌مانندی ایفا کرده و می‌کنند.

تمام مناظره‌های پروین، نمونه‌های برجسته‌ای از ادب و ادبیّت و شعر ماندگار به شمار می‌روند؛ زیرا با برخورداری از آشنایی زدایی، تشخیص یا آدم‌نمایی و برجسته‌سازی با جابجایی عناصر و سازه‌های اصلی جمله میزان حشو آنها به‌شدت کاهش و بار اطلاعاتی پیام‌ها افزایش یافته و با این شگردها و ترفندهای دیگر که با زیبایی و تناسب و تعادلی مثال‌زدنی در بافت سخن جای‌گیر شده‌اند، به خواننده و مخاطب منتقل شده و تحسین وی و تاثیر لازم را در پی خواهد داشت؛ مثلاً در همان بیت نخست مناظره ی مشهور مست و هوشیار «محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت / مست گفت: ای دوست! این، پیراهن است، افسارنیست!» مصراع نخست، بیان رخدادی طبیعی و قابل پیش‌بینی است؛ محتسبی بنا بر وظیفه خود، در حال گشت‌زنی، مستی را دیده و به جرم گناه مستی، یقه‌اش را چسبیده؛ تا اینجا هیچ اتفاق خارق العاده‌ای در کار نیست؛ اما شگفتی در مصراع دوم است. با تجسم حادثه، شنونده ممکن است چنین پاسخ‌هایی را حدس زده و محتمل بداند «مست گفت: من کاری نکرده ام، رهایم کن.» یا «خواهش می‌کنم ولم کن، دیگر تکرار نخواهم کرد و ….» اما مست از همان بیت نخست تا پایان مناظره، با پاسخ‌های غیرمنتظره و در اوج فراست و زیبایی، همه را غافلگیر و شگفت‌زده کرده و به گونه‌ای سخن می‌گوید که همه خردمندان و فرهیختگان انگشت به دهان می‌مانند! از جمله یادآوری فضیلت و شرافت آدمی و حقوق انسان‌ها و مهمتر از همه آن است که «در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست.»

«مستی هشیار» در اوج فرزانگی و با رندی و زیرکی تمام که هیچکس انتظارش را از یک مست ندارد، بخش مهمی از ناهنجاری‌ها، کج روی‌ها، فریب‌ها و ریا کاری‌های صاحب‌منصبان دروغگو و متظاهر و منافق جامعه را که «چون به خلوت می‌روند، آن کار دیگر می‌کنند»، آشکار نموده و در برابر دیدگان شگفت زده همگان قرار می‌دهد و در پایان به این حقیقت تلخ می‌رسد که وقتی جامعه‌ای بیمار و آفت‌زده و فاسد و مسموم است، به این معنی است که نه تنها یک گروه خاص، بلکه بیشتر مردمانش به وظایف انسانی و اجتماعی خویش عمل نکرده و هر کدام با توجیهی از زیر بار مسئولیت‌های خویش شانه خالی کرده‌اند. وقتی مردمی غافل و خواب‌آلود و بی‌تفاوت باشند؛ بدیهی است که قاضیان در خواب، راه‌ها ویران، والی در خانه می فروش و رشوه گیران فراوان، دین، ابزار تظاهر و بهترین وسیله برای فریب مردم و مسجد جای مردم بدکار خواهد شد و خواب غفلت و بی‌خبری همه را در کام خود فرو خواهد برد و برآیند و نتیجه آن خواهد شد که «گفت: باید حد زند هشیار مردم مست را / گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست!»

واج‌آرایی: مبتنی است بر گونه‌ای از تکرار برای افزایش موسیقی سخن. «با مرغکان خویش چنین گفت ماکیان / کای کودکانِ خُرد، گهِ کار کردن است»

تکرار واج ک ۷ بار.

تتابع اضافات: گونه‌ای از تکرار برای افزایش موسیقی به شرطی که به فصاحت آسیب نزند.

«که من مرآتِ نورِ ذوالجلالم / عروسِ پرده بزمِ وصالم»

متناقض نما / پارادوکس:

پارادوکس، زبان روح و زبان شعر است. بیانی که به ظاهر متناقض یا مهمل اما حامل حقیقتی است که از راه تاویل می‌توان به آن دست یافت. پارادوکس در ادبیات، بیانی است که حقیقت دارد اما حقیقی به نظر نمی‌رسد. تصویری است تازه و غریب و خلاف عادت و از طریق عادت‌شکنی و مخالفت با منطق.

جهش یا جابه‌جایی ضمیر:

«پشه‌ای را حکم فرمودم که خیز / خاکش اندر دیده خودبین بریز»

تشبیهات تازه با وجه شبهی نو:

«فضل، خود همچو مشک، غمّاز است / علم، خود همچو صبح، پرده‌در است»

استعاره:

یکی گوهرفروشی ثروت‌اندوز

به دست آورد الماسی دل‌افروز

در افکندش به صندوقی از آهن

به شام اندر نهفت آن روز روشن

بر آن صندوق زد قفلی ز پولاد

چراغ ایمن نمود از فتنه باد

واژه‌های «روز روشن و چراغ» استعاره از «الماس» و «شام و باد» به ترتیب استعاره از «تاریکی و حادثه» است.

مجاز:

تا بود پایی، چرا مانم ز راه

تا بود چشمی، چرا افتم به چاه؟

کنایه:

ننگ‌ها دیدیم اندر دفتر و طومارشان

دفتر و طومار ما را زان سبب پیچیده‌اند

موازنه، ترصیع:

لاله را گفتم که نزدیکش بِروی

ژاله را گفتم که رخسارش بشوی

شبنمی گر می‌چکد، بر روی ماست

نکهتی گر می‌رسد، از بوی ماست

تشخیص:

شاید کمتر کسی را بتوان یافت که توانسته باشد مانند پروین به بهترین و زیباترین شکل ممکن، از شگرد تشخیص / آدم‌نمایی / یا جان‌بخشی به اشیا /، در آفرینش ادبیّت و آشنایی‌زدایی بهره ببرد. این شگرد در همه مناظره‌هایی که طرفین گفت‌وگو غیر از انسان است، به کار رفته و مخاطب از همان آغاز با صحنه‌ای شگفت و تازه روبه‌روست و سراسر مناظره‌ها برای خوانندگان جذاب و تاثیرگذار است.

در جوارت، حرص زان دکّان گشود

که تو بربندی دکانِ خویش زود

ساختارشکنی در استفاده از تمثیل:

رنگ بالای سیه بسیار است

نیستی از خُمِ تقدیر آگاه

گه سیه رنگ کند، گاه سفید

رنگرز اوست، مرا چیست گناه؟

مثلی معروف است که می‌گوید: «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» اما پروین با نگاهی نو به این مثل نگریسته و بر این باور است که وقتی سرنوست، رنگرز باشد، در خمره رنگرزی او، رنگی بالاتر از سیاهی هم هست و هر چیز و هر کس را به هر گونه‌ای که بخواهد، رنگ می‌کند، حتی بالاتر از سیاهی!

حس‌آمیزی:

چشم چشم است، نخوانده است این رمز

که همه چیز نمی‌باید دید

برجستگی سازه‌های اصلی جمله با جابه‌جایی آنها:

الف- تقدم فعل:

منه، گرت بصری هست، پای در آتش

مزن، گرت خِردی هست، مشت بر سندان

در این بیت موازنه و کنایه نیز به کار رفته است.

ب- تقدم مفعول:

ماکیان را آن فریب از راه برد

راست اندر تله روباه برد

ج- تقدم متمم:

با دوک خویش پیرزنی وقت کار گفت

کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید

د- تقدم مسند:

نهان به هر گل و هر سبزه‌ای دوصد معناست

به جز زمانه نداند کس این معانی را

توجه به مسائل اجتماع و زندگی آن دسته از مردم فرودستی که دیده نشده یا به ندرت دیده می‌شوندو طرح آسیب‌های جامعه و پدیده‌های ناهنجاری چون فقر و فاصله طبقاتی و ستم‌های ناروا و دغل‌کاری و تزویر صاحبان زر و زور و آنانی که از ارزش‌ها و ایمان و باورهای مردم به عنوان سرپوشی برای فریبکاری و نفاق خود بهره می‌برند، از مضامین همیشگی شعر پروین است.

روشن است که پروین اعتصامی علاوه بر جایگاه شاعری بزرگ، در مرتبه ویژه بزرگترین شاعرِ زن ایرانی، آن هم در آوردگاهِ سخت و مردانه و مذکرِ تاریخ و ادبیات فارسی، کاری کرده، کارستان و نقشی ماندگار را چنان به خوبی و مهارت و زیبایی هر چه تمام‌تر ایفا نموده و به یادگار گذاشته که حتی بسیاری از مردان آزموده و کهن این دیار نیز از انجامش ناتوان بوده و در برابرش سپر انداخته‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها