مريم مقيمي- حكومتها و دولتها در طول تاريخ، هميشه حافظان مرزهاي جغرافيايي، فرهنگي و اجتماعي هر سرزميني بوده و هستند. اينكه چگونه اين مسووليت را به انجام رسانده يا ميرسانند وچقدر به وظيفه انساني، ملي و متعهدانه خود برای حفظ سرزمين خويش پايبند بوده و هستند، ميتواند بيانگر اقتدار و اهميت يك دوره از تاريخ يا سقوط و هبوط دورهاي ديگر باشد. توجه به تاريخ و چگونگي حكومت زمامداران، تجربههايي را در اختيار ملل مختلف در سراسر دنيا قرار ميدهد تا بتوانند بهترين روش را براي زندگي سياسي و اجتماعي خود برگزينند. به بياني ديگر، آموزههاي تاريخي، بيشترين و بهترين پشتوانه بر تفكرات سياسي و فرهنگي جوامع گوناگونند. وجود حكمرانان مقتدر و حفظ ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي يك سرزمين يا حكمرانان زمامداري كه با نالايقي خود، در حراج و تاراج ميراث و عظمت يك سرزمين سهيم بودهاند، توسط افرادي شناخته و معرفي ميشوند كه سالها در شناخت گذشته ملت خود و جهان، تلاش كرده و نسبت به تاريخ و دولتها و زمامداران آشنايي كامل دارند. چنين مورخاني، اين آموزهها را در اختيار نسل امروز قرار ميدهند تا به سهم خود در روشنفكري گذشته سرزمينشان، نقشي داشته باشند. دكتر عبدالرضا هوشنگ مهدوي يكي از اين افراد است كه با او به گفتگو نشستهايم./
دكتر عبدالرضا هوشنگ مهدوي سال 1309 در تهران به دنيا آمد؛ تحصيلات خود را در رشته سياسي در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به پايان رساند و در سال 1330 براي ادامة تحصيل به فرانسه رفت. وي در 1334 مدرك دكتراي حقوق بينالملل را از دانشگاه سوربن پاريس اخذ كرد و در سال 1337 در وزارت امورخارجه مشغول به كار شد. در اين سالها، نخستين كتاب خود را به نام «دومين شانس» به فارسي ترجمه كرد و جايزه بهترين كتاب سال به خود اختصاص داد. دكتر مهدوي از آن هنگام تاكنون بيش از هفتاد عنوان كتاب تأليف و ترجمه كرده كه مهمترين آنها «تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي دوره صفويه تا پايان قاجاريه» و «سياست خارجي ايران در دوران پهلوي» است كه در بسياري از دانشگاههاي كشور تدريس ميشود و نيز مهمترين ترجمه وي - «آخرين سفرشاه» - تاكنون به چاپ هفدهم رسيده است.
دكتر مهدوي در تيرماه 1359 بازنشسته شد. وي در طول اشتغال، مشاغل گوناگوني را عهدهدار بوده كه عبارتند از : رياست اداره اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه، وزير مختار و كاردار ايران در لندن، رئيس اداره كتابخانه و آرشيو، رئيس اداره محرمانه وزارت امور خارجه. وي در سال 1367 از سوي دانشگاه امام صادق(ع) به تدريس دعوت شد و اين حرفه را به مدت 16 سال ادامه داد. پس از آن به مدت سه سال به تدريس در دانشكده روابط بينالملل وابسته به وزارت امورخارجه پرداخت.
عبدالرضا هوشنگ مهدوي تا كنون 77 جلد كتاب سياسي و تاريخي تأليف و ترجمه كرده است.
***
نخستين پرسش ما از دكتر مهدوي، درباره جوايزي بود كه تاكنون به وي اهدا شده است: «در دهة فجر سال 1387 در همايش كتاب سال به عنوان بهترين مترجم 30 سال اخير برگزيده شدم كه به خاطر كتاب «آخرين سفرشاه» بود. البته 20 سال از انتشار اين كتاب ميگذرد. اما چون مجموع 30 سال را جمعبندي كرده بودم، به عنوان بهترين كتاب 30 سال گذشته شناخته شد. پيش از اين نيز جوايز ديگري دريافت كرده بودم؛ در فروردين 1336 به خاطر ترجمه كتاب «دومين شانس» كه ترجمه دوم آن در سال 1369 بود و بعد از انقلاب به خاطر «تاريخ روابط خارجي ايران از جنگ جهاني دوم تا انقلاب اسلامي» دانشگاه تهران جايزهاي را برايم در نظر گرفته بود.
در سال2001 به خاطر 40 كتابي كه از زبان فرانسه به فارسي ترجمه كرده بودم، طي مراسمي نشان "شواليه نخل دانشگاهی" به من داده شد كه مطابق «سر» انگليسي است و آخرين جايزه و تقدير هم در دهه فجر 1387 بود كه لوح تقدير بسيار زيبايي از دست رئيسجمهور گرفتم و نيز 25 سكه طلا.»
موضوعات مورد مطالعه و فعاليت شما چيست؟
سياسي و تاريخي.
چه زبانهايي را به فارسي ترجمه ميكنيد؟
به 2 زبان فرانسه و انگليسي تسلط دارم.
ترجمه و تأليفات تاريخي شما فقط دربارة تاريخ ايران است؟
خير؛ دربارة تاريخ جهان هم هست. داستانهايي را هم كه ترجمه كردهام، فقط دربارة تاريخ ايران نيست. مثلاً در كتاب «شهرزاد دختري از مصر» كه دوجلدي است، تاريخ مصر را در قرن 19 از اول - كه محمد پاشا آمد و مصر را احيا كرد - گفتهام و در لابلاي صفحات آن همه تاريخ را آوردهام. يا مثلاً «فرمانروايان شاخ زرين» كه تاريخ تمام سلاطين عثماني است. شاخ زرين، خليجي است در استانبول كه دربار و سراي پادشاه در كنار آن بود. در اين كتاب از همه سلاطين عثماني تا زمان آتاتورك نوشتهام.
نويسندگاني كه كتابهايشان را ترجمه ميكنيد ميشناسيد و انتخابشان ميكنيد؟
كتاب را انتخاب ميكنم، نه نويسنده را. كتابي كه خوب باشد ترجمه ميكنم.
اگر نويسنده را انتخاب نكنيد، خصوصاً در حوزه تاريخ، چگونگي ميتوانيد به گفتههايشان اعتماد و استناد داشته باشيد؟
در انتخاب كتاب بسيار سختگيرم و اين طور نيست كه هرچه به دستم برسد ترجمه كنم؛ كتابي را ميخوانم اگر پسنديدم و در راستاي كارم باشد، ترجمه ميكنم.
بنابراين به لحاظ صحت تاريخي به آن اطمينان داريد.
بله بايد هم همين طور باشد. مثلاً كتابي را كه الان در دست دارم به نام «جباران تاريخ» در صحت تاريخي آن بسيار دقت داشتهام تا به درستي آن مطمئن شوم. اين كتاب درباره شرورترين و مستبدترين و ديكتاتورترين افراد تاريخ است. جالب است كه نام نادرشاه هم در اين كتاب آمده .
كتابهاي تاريخي را كه ترجمه يا تأليف كردهايد، بيشتر رمانند يا مستند؟
اين بحثي است كه چند سال پيش هم در فرانسه در يك همهپرسي و نظرخواهي مطرح شد. بيشتر فرانسويها گفتند كه با تاريخ فرانسه از طريق رمانهاي «الكساندر دوما» آشنا شدهايم. بنابراين اگر تاريخ در قالب داستان نوشته شود، خواننده بيشتري خواهد داشت؛ تاريخ صرف، خشك است.
البته ادبيات فرانسه بسيار غني و متفاوت با ديگر كشورها ست. اين تاثيرگذار نبوده است؟
خير؛ در همه جاي دنيا، تاريخ در قالب رمان، بهتر و بيشتر جذب ميكند. اين جا هم همينطور است. كتابهاي ذبيحالله منصوري، هنوز بعد از سالها تجديد چاپ ميشوند. همه، خواندن رمان را بيشتر دوست دارند؛ از اين طريق به خواندن تاريخ هم علاقهمند ميشوند؛ در مجموع، تاريخ در چارچوب رمان بهتر شناخته ميشود.
در مورد كتابهاي سياسيتان بيشتر سراغ چه بخش از سياست ميرويد؟
بيشتر سياست خارجي. كتابهاي زيادي درباره سياست خارجي ايران نوشتهام؛ مثلاً يكي از آنها روابط خارجي ايران از ابتداي صفويه تا جنگ جهاني دوم بود كه در سال 1349 به چاپ رسيد.
با چه ديدگاهي اين كتاب را نوشتهايد؟
بيطرفانه و آنچه كه ميدانستم و خودم برداشت كرده بودم.
ديدگاه شما به حكومت پهلوي لطمهاي نميزد كه اجازه چاپ داشت؟
خير، در آن دوران 2 بار چاپ شد و بعد از انقلاب هم يازده بار به چاپ رسيد و الان كتاب درسي بسياري از دانشكدههاي علوم سياسي است. البته اين كتاب به صورتي نوشته شده كه خواننده ميفهمد چه اشتباهات و خطاهايي در آن دوره وجود داشته و من خيلي در اين مسير خود را برجسته نكردهام. بعضي از نويسندگان در نوشتههايشان خود محورند. من در اين كتاب اين كار را نكردم. وقتي يك رويداد تاريخي با بيطرفي نوشته و شرح داده ميشود، خود خواننده درك ميكند چه چيزي درست است. مسأله ديگر اين است كه اين كتاب را تا جنگ جهاني دوم، يعني تا سال 1324 تمام كردم زيرا اگر ميخواستم آن را بيشتر دنبال كنم، به نهضت ملي شدن نفت ميرسيد و جريان دكتر مصدق و ... و آن رژيم، تحمل آن را نداشت. اين است كه به همان دوران كه رسيدم آن را تمام كردم. بعد از انقلاب، جلد دوم آن را نوشتم. «از جنگ جهاني دوم تا انقلاب اسلامي» در اين دوره دستم باز بود و ميتوانستم حرفهايم را بگويم. كتاب ديگري درباره سياست خارجي ايران در دوران حكومت پهلوي است كه از ابتداي دورة رضاخان تا انقلاب اسلامي يعني تا سال 57 را نوشتم و كتابي تحليلي است. اين كتاب هم كتاب درسي بسياري از دانشگاههاست و تاكنون 7 بار به چاپ رسيده است.
در تهيه اين آثار تاريخي، منابع استفاده شده چگونه و چقدر معتبرند؟
منابع خوبي در دست داشتم. بعد از انقلاب هم منابع بسياري كشف و فاش شد و من هم آن را پيگيري كردم و همه مستند بودند. در اين كتاب اخير، به جز بيان رويدادهاي تاريخي اظهارنظر هم كردهام. مثلاً در مورد بحرين نوشتهام كه هيچ كشوري در دنيا نيست كه قطعهاي از خاك خود را مفت و مجاني از دست بدهد و حتماً چيزي در مقابل دريافت ميكند؛ اما شاه اين كار را نكرد و حق اين بود همان موقع اين سه جزيره را ميگرفت و كشور را به دردسر نميانداخت كه ما تا اين زمان گرفتارش باشيم. اما اين باعث شد كه مسأله جزيره سهگانه پيش آيد. يا مثلاً درباره 9 ميليارد پولي كه پهلوي در آن زمان بذل و بخشش ميكرد، گفتهام كه كار اشتباهي بود. اگر به هند و پاكستان و اين گونه كشورها كمك ميكرد، شايد اشكالي نداشت اما به كشوري مثل انگلستان در آن زمان يك ميليارد و دويست ميليون تومان كمك كرد. من آن موقع در لندن بودم در بحبوحه انقلاب از شركت آب لندن تلفن شد تا قسط سوم كه 400 هزار لير است را ايران بپردازد! در حالي كه مردم ايران در جنوب كشور هنوز گرسنه بودند رژيم پهلوي اينگونه بذل و بخشش ميكرد.
از ديگر كتابهايتان بگوييد
يكي «روزهاي افتخار» كه درباره لشكركشي ناكام انگليس به ايران در سال 1330 و زمان ملي شدن نفت است. كتاب ديگري درباره سرنوشت ياران دكتر مصدق نوشتهام. لازم به ذكر است كه حدود 450 كتاب درباره مصدق نوشته شده اما درباره يارانش تقريباً هيچ مكتوبي وجود ندارد. در حالي كه مصدق تنها نبود و محال است كه يك نفر به تنهايي بتواند كارهاي بزرگي انجام دهد. در اين كتاب، درباره 20 نفر از ياران وي آمده و اينكه چه كساني بودند و عاقبتشان چه شد. سه جلد مجموعه مقالات دارم كه در روزنامهها و مجلات مختلف منتشر شدهاند. سه جلد از آن چاپ و جلد چهارم كه به نظرم از همه جالبتر است، مراحل اداري مجوز و انتشار را طي ميكند.
جلد چهارم چيست؟
«نقش آمريكا و انگليس در انقلاب ايران» نام دارد. درباره اين است كه اينها چه نقشي داشتهاند. بعضي با سادهانديشي تمام، ميگويند، راديو BBC بوده! مگر ميشود يك ايستگاه راديويي بتواند رژيم يك مملكت را فرو پاشد؟ شوخي كه نيست.
به نظر شما اين دو كشور چقدر در انقلاب ايران نقش داشتند؟
حتي 5 درصد هم اثرگذار نبودهاند. انقلاب اسلامي يك جنبش ملي و مذهبي و مردمي بود. قيامي بود بر ضد يك رژيم كه از آن متنفر بودند. خود ايرانيها انقلاب كردند؛ همه بودند. سالها بود ملت ايران اعتماد به نفسش را از دست داده و از زمان نادرشاه به بعد سركوب شده بود. در جنگهاي ايران و روس، جنگ هرات و انگليس و نيز جنگ مرو با تركمنها شكست خورده بود. در جنگ جهاني اول آسيب فراوان ديده بود. جنگ جهاني دوم در شهريور 20 ارتش نصف روز هم نتوانست مقاومت كند. اينها عقده شده بود و بعد هم قيام مردم در ملي شدن نفت كه آن هم به شدت شكست خورده بود. همهاش ضربه و اين بار موفقيت ...
بعضي معتقدند كه آمريكا در انقلاب ايران بيشترين نقش را داشته؟
خير، اينگونه نبود. آمريكا در ايران يك نفر را داشت كه دهها بار به سفير آمريكا و انگليس گفته بود: «شما بگوييد چه كار كنم، من همان كار را انجام ميدهم.» اين شخص را بردارند و چه كسي را به جاي او بگذارند؟! آيا انقلاب ايران براي آمريكا خوب بود؟ 30 سال است كه از ايران ضربه ميبينند. اين قضاوت بيانصافي است. مگر ميشود آمريكا به خودش ضربه بزند. هر كشوري و خصوصاً كشور آمريكا در درجه نخست منافع خود را تشخيص و به آن اهميت ميدهد. من در جلسه مجلس عوام آن روز بودم؛ آن روزي كه دربارة ايران سؤال و جواب ميشد. دو روز بعد از راهپيماييهاي عاشورا و تاسوعا بود. نمايندگان 25 سؤال دربارة ايران پرسيدند و نخستوزير و وزير امورخارجه آن وقت جواب ميدادند. به خوبي به ياد دارم كه نخستوزير آن وقت انگليس گفت: همه جور از رژيم پهلوي پشتيباني كرديم و الآن ديگر نميتوانيم. چند ميليون در خيابانهاي ايران راه افتادهاند و رژيم را نميخواهند و ما كاري از دستمان بر نميآيد. چرا بعضي ميگويند كه آمريكا نقش داشته؟ اين داوري بيشتر به ديوانگي ميماند. آن رژيم از دست رفته بود. يك طرف آدمي متزلزل و بيمار كه به ظاهر ديكتاتور بود اما تو خالي و نوكر بيگانه و در طرف مقابل، رهبري مقتدر كه ميكوبيد و جلو ميرفت. معلوم و مشخص است كه نتيجه اين نبرد به كجا ميانجامد.
براي پرداختن به موضوع سياست و ترجمه كتابهايي با اين موضوع، كشور خاصي را در نظر داشتهايد؟
بله؛ بيشتر آمريكا و انگليس. زيرا اين دو از همه مهمترند.
آثارتان، غير از ايران و به طور كل، دربارة سياست كشورهاي خارجي است؟
بله؛ غير از آن، دربارة كشورهاي ديگر هم ترجمه كرده و نوشتهام.
چه كشورهايي؟
يكي درباره تركيه و افسانه پانتورائيسم است.
پانتورائيسم به چه معناست؟
يعني اينكه همه ملتهاي تركزبان با هم متحد شوند و اين بيشتر به افسانه ميماند. از استانبول شروع ميشود و به آذربايجان قفقاز، آذربايجان ايران، تركمنستان ايران، جمهوري تركمنستان، ازبكستان، قرقيزستان تا تركستان چين (سين كيانگ) و بعد از آنجا نيز اقوامياند در منطقه بالايي، اقيانوس منجمد شمالي و در كناره آن كه به فنلاند ميرسد. آنها از نژاد تركند و سپس مجارها و باز ميگردد به استانبول. اينها ميخواهند يك همچنين پهنهاي را متمركز كنند كه هرگز عملي نخواهد بود و رؤيا و افسانهاي بيش نيست. كتاب ديگر، «ارمنستان گرجستان، آذربايجان قفقاز از استقلال تا استقرار رژيم شوروي» است كه 3 سال مستقل بودند؛ در فاصله فروپاشي رژيم تزاري در سال 1917 و 1920 كه ارتش سرخ آمد و آنها را از بين برد. اين سه سال بسيار جالب است. اينها از ايران ياري ميطلبيدند اما متأسفانه ايران در آن دوره به قدري ضعيف و دچار جنگ و بدبختي بود كه نميتوانست كاري انجام دهد. يكي ديگر از كتابها به نام «يكي بدون ديگري» است و آن زمان فروپاشي شوروي است. اين كتاب را «آندره فونتن» سردبير سابق روزنامه لوموند نوشته و بسيار جالب است.
اينكه از چه كشوري با سياست خاص خودش بنويسيد انتخاب خودتان است؟
خير، اما بيشتر ميخواستم دربارة كشورهاي همسايه ايران بنويسم.
و كتابهاي ديگر؟
كتاب ديگر به نام «فرمانروايان شاخ زرين» است كه نشر قطره چاپ جديد آن را انجام داده . كتاب ديگر هم «قطرههاي پراكنده» نام دارد. اين كتاب درباره فلسطين و چگونگي پراكنده شدن ملت آن است. اين كتاب توسط يك فلسطيني به نام «شوقي دلال» كه مقيم آمريكا و استاد دانشگاه است - نوشته شده. كتاب «سركوب اميد» از كارهاي ديگري است كه انجام دادهام. در اين كتاب يك آمريكايي 55 كودتا و براندازي را از زمان جنگ دوم جهاني تا اكنون - كه آمريكاييها آن را انجام دادهاند - بيان كرده و دربارة ايران هم در آن نوشته . اين كتاب خود يك دايرهالمعارف است كه چاپ جديد آن را مركز اسناد انقلاب اسلامي برعهده گرفته. كتاب ديگري كه مركز اسناد چاپ كرده، كتاب «انقلاب ايران به روايت راديو بيبيسي» است. از كارهاي ديگري كه ترجمه آن را انجام دادهام، كتاب «در همسايگي خرس» است.
با توجه به عنواني كه دارد موضوع اين كتاب چيست؟
كشور روسيه به اصطلاح خرس خوانده ميشد. ميرفندرسكي آخرين وزير امور خارجه ايران در شوروي بسيار زيبا نوشته و اينكه ما فراموش نكنيم ما همسايه خرس بوديم. خرس مشهور است به اين كه حركاتش قابل پيشبيني نيست.
بله و بعد، كتابهاي ديگر؟
دربارة ديگر كشورهاي همسايه هم كار كردهام. «الماس كوه نور در گذرگاه تاريخ» و «داريوش شاه شاهان» كه دو جلد است. جلد اول، داريوش شاه شاهان و جلد دوم تاجگذاري استر است. «استر» زن خشايار شاه بود. اين بخش يعني جلد دوم را يك فرانسوي نوشته. كتاب ديگر «آخرين سفرشاه» و ديگر «سرگذشت عراق باستان و ايران در بازي بزرگ» است.
منظور از بازي بزرگ چيست؟
بازي بزرگ رقابت انگليس و روس در قرن نوزده در آسياست و اينكه هريك از سرزمينهايي كه ميخواستند، تصاحب ميكردند. بيشتر تهاجم از طرف روسها بود. قفقاز را از ايران جدا كردند و تركمنستان را گرفتند. اين سرزمينها مستقل بودند و همين طور، خان خيره و خانات ديگر و آسياي مركزي. وقتي روسها ديدند نميتوانند به هند نزديك شوند و انگليسيها مانع آن هستند؛ تا ولادي وستك رفتند و كرانه اقيانوس كبير و سيبري را گرفتند. از طرفي، انگليسها واهمه حمله روسها را به هند داشتند، زيرا روسها به هند نزديك بودند و نصف آن در آسيا بود در حالي كه انگليسيها دور بودند و به همين دليل دائماً نگران بودند كه اين اتفاق نيفتد و بالاخره قرارداد 1907 را انجام دادند.
اين چه قراردادي بود؟
در اين قرارداد، تصميم به تقسيم سرزمينها گرفته شد تا اين بازي بزرگ خاتمه پيدا كند. اين كار با ميانجيگري سفير فرانسه انجام شد. قرار شد با تبت كاري نداشته باشند چون نزديك به هند و منطقه نفوذ انگليس بود. افغانستان نيز هم منطقه نفوذ بود. بنابراين، ايران را سه قسمت كردند كه شمال منطقه نفوذ روس باشد؛ جنوب منطقه نفوذ انگليس و مركز آن هم مال خود دولت ايران بماند. به اين ترتيب، مسأله بازي بزرگ حل شد. در اواسط جنگ بينالملل اول در سال 1915 كه روسها وضعيت خوبي نداشتند، قرارداد جديدي بستند و منطقه مركزي را هم به روسها دادند، زيرا انگليسيها ميخواستند روسها براي ادامه جنگ تقويت شوند. اين كتاب دربارة نقش ايران در اين بازي بزرگ است كه البته به جز ابزار و فعل در دست آنها، نقش ديگري نداشت.
شروع نوشتار تاريخي شما، نخست دربارة چه دولتي و در چه دوراني است؟
دولت صفويه و بعد از آن، از زمان فروپاشي سلسله ساساني تا روي كار آمدن شاه اسماعيل صفوي كه 850 سال طول كشيد. 200 سال از اين دوره را اعراب حكمفرمايي كردند. خليفه بغداد بود و حكومتهاي محلي هم بايد فرمان خليفه را انجام ميدادند. يعني به اسم خليفه حكمراني ميكردند و در غير اين صورت مشروعيت نداشتند. از سلطان محمود غزنوي تا همه سلسلههاي بعد از آن، همه با فرمان خليفه عمل ميكردند. بعد از آن هم كه سيل مغولها سرازير شد؛ خليفه بغداد را كشتند و به خلافت پايان دادند 250 سال در ايران بودند و پايتختشان را هم در اين كشور قرار دادند و مذهب شيعه را قبول كردند و ايران بخشي از امپراطوري مغول را تشكيل داد. بعد از رفتن ايلخانان مغول، تيمور ازبك آمد و بعد تركمنها كه تا اوايل قرن 16 ميلادي حكمفرمايي كردند تا شاه اسماعيل صفوي قيام كرد. در آن زمان، اكثر ايرانيها اهل سنت بودند به جز عدة اندكي شيعه كه در اصفهان و قم و كاشان و سمنان و دامغان زندگي و تقيه ميكردند كه همزمان بود با خليفه شدن سلطان عثماني. وي ميخواست همه ممالك اسلام زيرنظر وي باشند. از اين طرف، تركها بودند و اهل تسنن. بنابراين، ايران مثل يك جزيرهاي بود ميان اقيانوس اهل سنت و اگر شاه اسماعيل ميپذيرفت، مجبور بود تبعيت سلطان عثماني را قبول كند. او قبول نكرد و اتفاقاً كارگر هم افتاد. با اين تدبير توانست وحدت و استقلال ايران را حفظ كند. جنگهاي ايران و عثماني تا 1823 طول كشيد؛ يعني از 1514 چالدوران تا 1823 كه فتحعلي شاه جنگ كرد. حدود 300 سال، به هر ترتيب شاه اسماعيل وارد تبريز شد و آن جا را گرفت و همان جا تاجگذاري كرد و بعد از اينكه در تبريز و آذربايجان استحكام پيدا كرد به بغداد و بعد به خوزستان و به فارس و كرمان و سپس به خراسان رفت و دوباره برگشت و ايران به صورت يكدست درآمد.
از دوره صفويه به بعد؟
متاسفانه صفويه در سال 1722 سقوط كرد. افغانهاي پا برهنه آن روز، وارد ايران شدند و اصفهان پايتخت را گرفتند و اين باور كردني نبود. ايران به آن عظمت را 20 هزار افغاني كه از قندهار آمدند گرفتند؛ هرچه جلوتر ميآمدند مقاومتي نميديدند. كرمان و بعد يزد را تصاحب كردند. انگار اصفهان در خواب غفلت فرو رفته بود و بالاخره اصفهان را محاصره كردند. اين شهر 8 ماه در محاصره بود. مردم به گرسنگي و قحطي افتادند. در اين وقت، شاه سلطان حسين به فرحآباد رفت و عمامهاش را با جقة سلطنتي بر سر فرزندش محمود گذاشت و از او خواست پادشاهي را بپذيرد. سلطان محمود بعد از 2، 3 روز اصفهان را گرفت و در چهلستون تاجگذاري كرد. افغانها هفت سال پادشاه ايران بودند. شخصي به نام احمدخان ابدالي، اهل هرات، تا آخرين روزها با نادر بود. وقتي نادر كشته شد، احمدخان بلافاصله در همان شب فرار كرد و به قندهار رفت و يك شاخة گندم به عمامهاش فرو كرد به جاي جقه و خود را پادشاه افغانستان اعلام كرد و استقلال افغانستان از همان زمان آغاز شد.
در مروري كه بر سير تاريخ داشتهايد، به نظر شما كدام دولت بهتر از همه و قدرتمندتر در ايران عمل كرده است؟
بيش از همه شاه عباس. او بسيار زحمت كشيد. وقتي پادشاه شد، ايران تقريباً از دست رفته بود. تركمنها در خراسان آمده و دوباره عثمانيها تبريز تا همدان را گرفته بودند. پرتغاليها خليجفارس را تصاحب كرده و خليجفارس يك درياي پرتغالي بود. او با عثمانيها صلح كرد و تركمنها را شكست داد و از خاك ايران خارج كرد. بعد از پيروزي و تسلط بر اوضاع، پايتختش را از قزوين به اصفهان برد و به آن جا سامان داد. به بهانه شكار با لشكرش خارج شد و به تبريز حمله و پادگان آن جا را خراب و تركهاي عثماني را بيرون كرد و سپس ايروان و قفقاز را گرفت. البته جنگهايي كه با عثمانيها داشت از 1603 شروع و تا 1618 يعني حدود 15 سال به طول انجاميد. بعد از آن متوجه خليجفارس شد، اما نيروي دريايي وجود نداشت، بنابراين با ناخدا بروس كه فرمانده انگليسيها و چند كشتي از هند به آنجا فرستاده بود، قراردادي بست كه كشتي انگليسي و سربازان ايراني با هم با كشتيهاي پرتغالي مبارزه كنند و اين باعث شد در 1622 آنها را بيرون راندند. اين تنها مرتبهاي بود كه ايران و انگليس با هم متحد شده بودند و كار بزرگي را انجام دادند زيرا استعمار پرتغال استعمار چسبنده و سرسختي است؛ به طوري كه آخرين مستعمرهاش ماكائو بود و چند سال پيش آن را به چين برگرداندند همچنين نيز موزامبيك و آنگولا بعد از فروپاشي شوروي توانستند استقلال واقعي خود را به دست آورند. البته انگليسيها تا قرن بيست ماندند؛ تا 1971 كه دولت انگليس تصميم گرفت پادگانش را از خليجفارس خارج كند.
بعد از اين سالها چرا انگليس پادگانش را از خليجفارس خارج كرد؟
زيرا ديگر برايش صرف نداشت، اگر ميخواست نفت را ببرد، موفق شده بود از راههاي ديگر نيازش را تامين كند. پادگان بحرين، قطر، كويت و ... همه را جمع كرد. بعد از آن مطرح شد كه چه كسي ميتواند عهدهدار حفاظت از خليجفارس باشد.
در اين باره توضيح دهيد
دكترين دو پايه نيكسون كه البته آن هم مربوط به ويتنام بود. او ميخواست آمريكا را از ويتنام خارج كند. نطق مشهوري را در ويتنام بيان داشت با اين مضمون كه آمريكا ديگر سرباز به منطقه نميفرستد و خود آن كشور بايد همت كند و ما فقط از لحاظ مستشار نظامي، پول و اسلحه و ... به آنها كمك ميكنيم. اين مسأله را به خليجفارس تسري دادند و در اين مقطع، محمدرضا مخلوع داوطلب و قرار شد عربستان هم در اين حفاظت شريك باشد. اما عربستان به جز پول، چيز ديگر و سربازي نداشت. اما محمدرضا ارتشي درست كرده بود و عملاً محافظ خليجفارس و به نام ژاندارم منطقه خوانده شد. اين تا پايان دوره رژيم پهلوي ادامه پيدا كرد تا اينكه بعد از انقلاب اسلامي، عراق مدعي شد و ايران زير بار نرفت. يكي از علل جنگ عراق با ايران هم همين بود. بالاخره دوباره غربيها مخصوصاً آمريكائيها عراق را ترجيح دادند و 8 سال در اين جنگ از عراق پشتيباني كردند؛ اسلحه و مهمات و اطلاعات در اختيار او ميگذاشتند. تا اين كه صدام ادعا كرد تا همه منطقه را داشته باشد. اين بود كه آمريكا يك بار در 1991 حمله كرد اما از ترس اينكه صدام برود و جمهوري اسلامي جاي آن را بگيرد، عقبنشيني كرد و بار دوم 2003 كه شاهد بوديم كه حركتي شد و صدام را برانداختند.
بعضي از انديشمندان تاريخ معتقدند هر انقلاب و حركتي درون خود يك انقلاب ديگر را ميپروراند. مطالعه شما در تاريخ، اين را براي شما ثابت ميكند يا اعتقاد ديگري داريد؟
البته گاهي اين طور بوده؛ انقلاب 1789 در فرانسه كه با شعار آزادي، برابري و برادري بوجود آمد، هرگز تصور نميكرد ناپلئوني باشد كه اصلاً سير تاريخ را عوض كنند.
آن انقلاب چند سال طول كشيد؟
حدود 10 سال؛ يا مثلاً انقلاب روسيه. انقلاب اولشان در فوريه ابداً كمونيستي نبود و كمونيستها عده كمي بودند. لنين در زوريخ سويس در تبعيد به سر ميبرد. همه سوسيال دمكراتها بودند كه با سرود «مارسيز» و با سرود «انقلاب فرانسه»، انقلابشان را آغاز كردند و بعد دولت موقت روي كارآمد. اصلاً مسير چيز ديگري بود. اشتباهي كه مرتكب شدند، اين بود كه جنگ را ادامه دادند؛ اين جنگ مورد نفرت مردم روسيه بود. بسيار گرسنگي كشيده و نيز بسيار كشته داده بودند. اگر دولت موقت جنگ را تمام ميكرد، مردم نجات پيدا ميكردند اما آنها ميخواستند به تعهدات بينالمللي ادامه دهند و جنگ را تمام نكردند. اما لنين با شعار تمام شدن جنگ آمد و گفت زمين را ميدهيم و به جاي آن صلح ميگيريم. در ماه ژوئن به روسيه آمد و كودتاي ناموفقي را انجام داد و به فنلاند فرار كرد و بار ديگر در اكتبر، كودتايي انجام داد و در يك نيم روز موفق شد.
انقلاب اول روسيه چند سال به طول انجاميد؟
72 سال طول كشيد و فهميدند كه نظام كمونيستي نميتواند دوام بياورد. افراد بشر از پوست و گوشت و عقل و شعور متفاوت ساخته شدهاند و نميشود همه انسانها را يكسان فرض كرد. 10 ميليون نفر را استالين كشت براي اينكه خرده مالكها را از بين ببرد؛ همه مزارع اشتراكي شوند كه البته نشدند و شوروي فرو ريخت. انسان آزاد آفريده شده و ميخواهد آزاد زندگي كند.
بنابراين، ميشود به عنوان يك قانون ثابت به آن نگاه كرد؟
خير. قانون ثابتي نيست. چين انقلاب عظيمي كرد و بعد از آن انقلاب فرهنگي هم داشت. اما اين قانون شامل آنجا نميشود. بنابراين قانون ثابتي براي تغيير حتمي يك نظام نيست. قضاوت كردن بسيار مشكل است، اتفاق افتاده اما لزوماً براي همه انقلابها روي نخواهد داد.
با توجه به علاقمنديتان به حوزه تاريخ و سياست و به ويژه ترجمه، چند ساعت در روز مطالعه ميكنيد؟
به طور متوسط روزي 4 ساعت
ساير موضوعهاي مورد علاقه ؟
فيلم و سينما مرا به دنياي ديگري ميبرند.
و ورزش؟
پيادهروي ميكنم
****
آثار ترجمه و تاليف شده دكتر عبدالرضا هوشنگ مهدوي
تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي صفويه تا پايان جنگ جهاني دوم (تأليف)
تاريخ روابط خارجي ايران از پايان جنگ جهاني دوم تا سقوط رژيم پهلوي (تأليف)
راهنماي نگارش در وزارت امور خارجه (تأليف)
روزهاي افتخار لشكركشي ناكام انگليس به ايران در 1330 (تأليف)
سياست خارجي ايران در دوران پهلوي (تأليف)
در حاشيه سياست خارجي از نهضت ملي تا انقلاب (تأليف)
سرنوشت ياران دكتر مصدق (تأليف)
صحنههائي از تاريخ معاصر ايران (مجموعه مقالات) در راه خدمت به وطن (تأليف)
بر كشور ما چه گذشت؟ (مجموعه مقالات) - (تأليف)
نقش آمريكا و انگليس در انقلاب ايران (تأليف)
سرهنگ و پادشاه هوسباز (ترجمه از زبان فرانسه)
مهاراجة فرانسوي (ترجمه از زبان فرانسه)
ملكه مصلوب (ترجمه از زبان فرانسه)
هزار و يك شب (ترجمه از زبان فرانسه)
دومين شانس (ترجمه از زبان فرانسه)
اسرار حمله به مصر (ترجمه از زبان فرانسه)
گريز راه شيطان (ترجمه از زبان فرانسه)
يك بستر و دو رؤيا (ترجمه از زبان فرانسه)
تاريخ تنشزدائي (ترجمه از زبان فرانسه)
تاريخ سوسياليسمها (ترجمه از زبان فرانسه)
قانون جنگل (ترجمه از زبان فرانسه)
پيوند با آزادي تاريخچه سوسيال دموكراسي (ترجمه از زبان فرانسه)
گمشده (ترجمه از زبان فرانسه)
تاريخ جنگ سرد جلد يكم: از انقلاب اكبر تا جنگ كره (ترجمه از زبان فرانسه)
تاريخ جنگ سرد جلد دوم: از جنگ كره تا بحران اتحادها (ترجمه از زبان فرانسه)
شبهاي سراي (ترجمه از زبان فرانسه)
نه جنگ نه صلح (ترجمه از زبان فرانسه)
ستاره هند (ترجمه از زبان فرانسه)
سه سال در آسيا (ترجمه از زبان فرانسه)
سفرنامه كنت دوگوبينو (ترجمه از زبان فرانسه)
پرواز بر فراز تاريخ جهان (ترجمه از زبان فرانسه)
جنگهاي صليبي از ديدگاه شرقيان (ترجمه از زبان فرانسه)
راه اصفهان (ترجمه از زبان فرانسه)
سرگذشت ابنسينا (ترجمه از زبان فرانسه)
نهضت مقاومت فرانسه (ترجمه از زبان فرانسه)
افسانه پان تورانيسم (ترجمه از زبان فرانسه)
گزارشهاي سياسي كنت دوگوبينو (ترجمه از زبان فرانسه)
ارمنستان، گرجستان، آذربايجان از استقلال تا استقرار رژيم شوروي (ترجمه از زبان فرانسه)
تاريخ بزرگ جهان (جلد ششم) (ترجمه از زبان فرانسه)
يكي بدون ديگري (نظم نوين جهاني) (ترجمه از زبان فرانسه)
كاخ اشكها (ترجمه از زبان فرانسه)
جنگ ناشناختهها (ترجمه از زبان فرانسه)
آخرين سلطان (ترجمه از زبان فرانسه)
ايران در قرن بيستم (ترجمه از زبان فرانسه)
دامي براي رئيس جمهور (ترجمه از زبان فرانسه)
شهرزاد، دختري در مصر (ترجمه از زبان فرانسه)
دختر نيل (جلد دوم شهرزاد) (ترجمه از زبان فرانسه)
سمرقند (ترجمه از زبان فرانسه)
ملكه در به در (ترجمه از زبان فرانسه)
ياقوت كبود (ترجمه از زبان فرانسه)
الماس كوه نور در گذرگاه تاريخ (ترجمه از زبان فرانسه)
داريوش، شاه شاهان (ترجمه از زبان فرانسه)
تاجگذاري استر (ترجمه از زبان فرانسه)
سرنوشتهاي بزرگ تاريخ (ترجمه از زبان فرانسه)
همسر زيباي سفير (ترجمه از زبان فرانسه)
پادشاه عاشقپيشه (ترجمه از زبان فرانسه)
فرمانروايان شاخ زرين (ترجمه از انگليسي)
مصدق، نفت و ناسيوناليسم ايراني (ترجمه از انگليسي)
آخرين سفر شاه (ترجمه از انگليسي)
در آخرين روزهاي رضا شاه (ترجمه از انگليسي)
سرگذشت عراق باستان (ترجمه از انگليسي)
آمريكائيها در ايران (ترجمه از انگليسي)
اسناد و روابط خارجي آمريكا درباره نهضت ملي شدن نفت (2 جلد) (ترجمه از انگليسي)
ابوالهول ايراني (ترجمه از انگليسي)
دانههاي پراكنده (ترجمه از انگليسي)
ايران در بازي بزرگ (ترجمه از انگليسي)
سركوب اميد (ترجمه از انگليسي)
بحران دموكراسي در ايران (ترجمه از انگليسي)
رؤساي جمهور آمريكا و خاورميانه (ترجمه از انگليسي)
گفتگوهاي من با شاه (2 جلد)
دنيا از ديدگاه واشنگتن (ترجمه از انگليسي)
هم پيمانان (ترجمه از انگليسي)
مثلث ايراني (ترجمه از انگليسي)
انقلاب ايران به روايت راديو بيبيسي (همكاري)
ايران ابرقدرت قرن (همكاري)
اردشير زاهدي و رازهاي ناگفته (همكاري)
در همسايگي خرس (همكاري)
شش سال در دربار پهلوي (همكاري)
نظر شما