در نشست بررسی کتاب احمد شاکری عنوان شد؛
«بیاسمی» میآموزد اسم اعظم نه یک کلمه بلکه مرتبهای است/ رمانی در روایت عبور از تردید به یقین
احمد شاکری در نشست بررسی کتابش با عنوان «بیاسمی» گفت: این رمان میگوید اسم اعظم و همه اسماء الهی یک مرتبه است و یک کلمه و یک لفظ نیست.
شاکری همچنین گفت: گاه انسان از بدیها و گناهان توبه میکند و گاهی از بعضی خواستهای الهی خودش؛ در اینجا شخصیت این داستان از اینکه چیزی غیر از خداوند را خواسته عبور میکند. او گمان میکرد با یک لفظ میتواند به یک مقام و مرتبه برسد اما در نهایت به این شناخت میرسد که این اسم یک لفظ نیست و در واقع یک حقیقتی است که باید به آن برسد. به تعبیری داستان به ما میگوید اسم اعظم و همه اسماء الهی یک مرتبه است و یک ارتباط وجودی با فرد برقرار میکند؛ یک کلمه و یک لفظ نیست که کسی بخواهد آن را همراه خود ببرد.
سعیده شبرنگ نیز در این جلسه که توسط کانون ادبی راوی گیلان برگزار شد، با توضیح پیرنگ سفر در بیاسمی که منجر به بلوغ در شخصیت داستان میشود، گفت: در پیرنگ سفر ما حرکت داریم. شخصیت به تدریج متحول میشود و مخاطب را با خود همراه میکند.
این منتقد ادبی همچنین عنوان کرد: اولین چیزی که در این کتاب توجه من را جلب کرد عنصر تعلیق بود. نکته قابل توجه در بیاسمی این است که ما تعلیقی از ابتدا میبینیم و بعد مسئله دیگری با داستان همراه میشود و گره جدید میافتد و تا انتهای داستان این شیوه ادامه دارد.
نویسنده کتاب «که ماهی برآید» گفت: این داستان دو لایه دارد و این از فنون نویسنده در فرم است. درحقیقت تعلیق تا پایان داستان ادامه پیدا میکند اما در لایه دوم کمی عمیقتر و مفهومیتر میشود.
شبرنگ به شخصیتهای «بیاسمی» نیز اشاره کرد و افزود: ما در بیاسمی با دو گونه شخصیت روبهرو هستیم یکی شخصیتهای انسانی مثل مرد بیاسم و حسین و دیگری شخصیتهای غیرانسانی که در داستان بارها تکرار میشوند و تعین و تشخص دارند مانند قطار، انگشتر و حتی مفهوم درد که بسیار تکرار شده است.
وی همچنین گفت: یکی از نکاتی که در بیاسمی میبینیم پاسکاری دیالوگهاست که مخاطب را درگیر میکند و این یکی دیگر از بازیهای فرمی نویسنده است. این نوع دیالوگنویسی در کنار شبکه نمادها و تمثیلها فرم خاص رمان را شکل میدهد. در بیاسمی به جایی میرسیم که اصلا مهم نیست دیالوگها را چه کسی میگوید و مهم عبارتی است که بیان میشود؛ چون شخصیتهای داستان به وحدت در عین کثرت رسیدهاند.
شبرنگ با بیان اینکه ما در بیاسمی با یک حکمت انسی روبهرو هستیم، توضیح داد: داستان یا رمانهایی که در این فضا باشند یا نداریم و یا خیلی کم داریم. در بیاسمی از ابزار تمثیل برای رسیدن به هدف استفاده شده است. به عنوان مثال سن مرد بیاسم چهل سال است و این چلهگی خودش مرزی است که او را از خامی به یک پختگی میرساند.
وی همچنین با اشاره به اینکه تمثیلها در این داستان زیاد است، افزود: از همان عدد ۴۰ شروع میشود تا اسم شخصیتها، اعداد خاص و بحث سوختن دست که یک مرحله از سلوک است و باید احراق اتفاق بیفتد و نفس به مرحله دیگری وارد شود، ما با شبکهای از نمادها روبهرو هستیم. اسمها در این کتاب نماد هستند، مانند علی اکبر(ع) و حسین (ع) و ما شب ۲۷ ماه مبارک رمضان را داریم؛ یعنی با شب قدری روبهرو هستیم که برای خواص است.
شبرنگ گفت: همچنین در این داستان ما عدد ۶۹ را داریم که ابجد اسم زینب کبری است. عدد ۱۷ هم تعداد شهدای بنیهاشم است که در کنار اسامی شهدای بنیهاشم مثل حسین، و قاسم به کار رفته است. بحث سوختن را داریم که با اسم ابراهیم و نسوختن او همراه میشود و انگار این رزمندگان ابراهیمهایی هستند که از دل آتش عبور میکنند و سلامت بیرون میآیند.
این منتقد ادبی ادامه داد: ما در این داستان دعای افتتاح و بعد از آن جوشن کبیر را داریم. افتتاح دعای کنار گذاشتن تردید و رسیدن به یقین است؛ در حالی که شروع داستان در مرز تردید هستیم. در واقع ما از تردید به سمت یقین حرکت می کنیم. بعد از آن با خواندن دعای جوشن کبیر در حقیقت رزمندگان جوشن به تن خود میبندند. این جوشن به تن بستن را در آثار حماسی هم داریم. جوشن کبیر هزار اسم الهی دارد و قطار هزار مسافر دارد. خود قطار پس جوشن کبیر و حامل هزار اسم متبرک است. در واقع اسم اعظم در خود رزمنده هاست و این قطار مقصدش معلوم است و قبل از اینکه به مقصد برسد مسافرانش به مقصد رسیدهاند. همچنین ما شب تاریک را داریم که مابه ازای شب عاشوراست. عاشورا بحث عهد است و در تاریکی شب فقط یارانی میمانند که پای عهد خود ایستادهاند. در این داستان هم حرف از پایمردی با دل است و اینها به کشف رسیده و با دل خود ماندهاند.
شبرنگ بیاسمی را اثری بدیع در ادبیات داستانی خواند و گفت: در پژوهشها و مستندها پرداخت عرفانی و سلوکی به دفاع مقدس را میبینیم مانند روایت فتح که بنیانگذارش شهید آوینی است. اما در داستان اثری که به موضوع دفاع مقدس با نگاه سلوکی و عرفانی ورود کند نداریم و بیاسمی از این جهت نوآوری دارد.
شبرنگ افزود: در بیاسمی غایتِ داستان که نمایش و صحنهای از عاشوراست ما را به این مطلب میرساند. آنچه قرار بوده شخصیتها به آن برسند من مخاطب هم به عنوان شخص هزارویکم به آن میرسم.
در ادامه، حامد اشتری، نویسنده «قربانی طهران»، ضمن ابراز خوشحالی از انتخاب این کتاب برای مطالعه گفت: نکته اصلی، مغفول بودن این کتاب در مجامع ادبی است که در واقع مغفول ماندن این نوع نگاه و سبک است. ما نگاه آوینی که یک نظام کلنگر بود را در مستند داریم. دوربین آوینی نظام حکمی را نگاه میکرد در حالیکه رشحات ادبیات غرب که تجلیات نفسانیات انسان مدرن است آن قدر ادبیات ما را به خودش مشغول کرده که ما وقتی وارد ادبیات جنگ میشویم چه زمانی که به متن وفادار باشد و ادبیات سیاه نباشد و چه زمانی که ادبیات سیاه باشد به طریق اولی، باز هم نگاه عرفانی و عمیق به این مسئله ندارد. حتی نگاهی که ادبیات سیاه نیست هم خالی از عنصر معنویت و حماسه است. نمیگویم اصلا نیست اما بسیار تُنک است و بیاسمی شاید جزو قدمهای اول در این راه باشد.
این نویسنده و منتقد ادبی با بیان اینکه نوشتن به این سبک، کار نویسنده را سخت میکند، افزود: از این جهت که نویسنده باید برای اینکه از بار معنایی داستان کم نشود، تقلیل تعمدی در عناصر داستان داشته باشد و این قضیه دست او را در عمل نمایشی داستان میبندد.
کانون ادبی راوی گیلان از آذر ماه سال ۹۹ فعالیت خود را آغاز کرده و اعضای این کانون جمعی از بانوان استان گیلان هستند که نگارش رمان، داستان کوتاه، جستار، یادداشت نقد کتاب و برگزیده شدن در جشنوارههای استانی و کشوری را در کارنامه فعالیتهای خود دارند.
نظر شما