
تازه داشتم تعبیر خوابش را میفهمیدم آقا در خواب مژده شهادت داده بود و دو نفر دیگر هم همین رفیقانش بودند که با هم شهید شده بودند.
این کتاب که به قلم مریم شیدا نوشته شده است، روایت زندگی شهید از زبان همسر شهید است. روایت کتاب به زبان اول شخص و از زبان همسر شهید یعنی مریم است و دقیقاً از نقطهای شروع میشود که او قصد ازدواج ندارد و همه خواستگارانش را جواب میکند تا پای اکبر عبدالله نژاد به خانهشان باز میشود، مهرش به دلش مینشیند و نمیتواند نه بگوید. در واقع این کتاب روایتهای جزئی و دقیقی است که چگونه عشق اکبر در دل مریم مینشیند. او چگونه رفتار میکند. چگونه همسر و پدری است. چگونه پسر و برادری است که همه تا این حد دوستش دارند و با خانواده و مردم و همکاران چطور رفتار میکند.
راوی خاطرات را با جزئیات تعریف کرده و نویسنده هم تلاش کرده با همان جزئیات و البته با قلمی خوب آنها را برای مخاطب با قلمی داستانی روایت کند.
در آوریل ۳۰۱۵ ابتدا و نرم نرم عشق مریم و اکبر جان میگیرد و از روزهای ازدواج و نامزدی میگذرد و به روزهای زندگی مشترک و تولد سه فرزند این خانواده میرسد و همسر شهید کم کم روایت میکند که چطور لحظه به لحظه عشق به شهادت در همسرش قوت میگیرد و شعله میکشد تا جایی که هر کس او را میبیند میفهمد او دیگر آن اکبر سابق نیست و انگار مهمان چند روز آینده این دنیا است.
کتاب «آوریل ۳۰۱۵» در ۲۵۰ صفحه از سوی انتتشارات روایت فتح روانه بازار نشر شده است.
نظر شما