
به مناسبت سالگرد شهادت شهید سید مرتضی آوینی، گذری بر کتاب «فتح خون» زدهایم و روایت او را از واقعه عاشورا مرور کردیم.
یا به این سخن دیگر؛
«از من بپرسید زان پیش که مرا از کف بدهید. که سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، نخواهید پرسید از هر آن چه بین شما و قیامت روی خواهد داد، مگر آن که بدان جواب خواهم گفت.»
یا این سخن دیگر:
«ای مردم از من بپرسید پیش از آن که مرا از کف دهید، که من به راههای آسمان از طرق زمین آشناترم.»
یا این سخن که در خطبه ۱۷۵ نهجالبلاغه است:
«به خدا سوگند اگر بخواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا میرود و سرانجام کارهایش چه خواهد بود، میتوانم. اما از آن بیم دارم که درباره من نسبت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) کافر شوید. بدانید که من خاصان شیعهام را که از این خطر ایمناند از این فیض محروم نمیدارم. سوگند به آن کس که رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) را به حق برگزید و او را بر همه خلق برتری داد جز بر صدق سخن نمیگویم که او مرا بر این همه آگاهی داد.»
اینها سخنان امام علی(علیهالسلام) است از زبان مردی است که او را نه شهید اهل قلم که سید شهیدان اهل قلم میشناسیم. مردی که هر چند بیش از هزار سال بعد از علی(علیهالسلام) از او میگوید، اما چون خود از تبار یاران اوست سخنانش بر دل مینشیند. سخنانی که گاهی با صدای دلنشین خودش در مجموعههای مستندش شنیده میشود و گاهی نیز کلمههایی میشود که بر روی کاغذ نوشته شدهاند.
* روایت عاشورای ۶۱ هجری در «فتح خون»
بیست فروردین امسال دقیقا سیامین سالگرد شهادت مردی است که با شناخت معرفتی عمیق، در راه فرهنگ و هنر اسلامی قدم برداشت و هنوز هم هر کس که بخواهد مانند او در این راه قدم بردارد باید با افکار او آشنا شود. افکاری که در نریشنها و متنهای مستندهایش نهفته است و یا در ورق ورق و سطربهسطر کتابهایش تجلی یافته است.
هر چند که بیش از هر چیز آوینی را به مستندهایش میشناسیم اما قطعا آنهایی که دلشان میخواهد بیش از پیش با تفکرات این شهید آشنا شوند، باید به سراغ کتابهایش بروند. کتابهایی که مجموعهای است از مقالههای آن شهید.
به طور مثال؛ روایت محرّم (فتح خون) شامل ۱۰ مقاله «آغاز هجرت عظیم»، «کوفه»، «مناظره عقل و عشق»، «قافله عشق در سفر تاریخ»، «کربلا»، «ناشئه الیل»، «فصل تمییز خبیث از طیب ( اتمام حجت)»، «غربال دهر»، «سیاره رنج» و «تماشاگه راز» است.
شهید آوینی در کتاب با نثری جذاب و ظریف و کاملا مختص خودش، به تبیین برههای از تاریخ اسلام میپردازد که حماسیترین اتفاق تاریخ بشریت در آن رقم خورده است.
این کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده که با همان نثر زیبا و منحصر به فرد آوینی نوشته شده است. قسمت اول کتاب شرح وقایع و ماجراهای پیشآمده از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ هجری و شهادت امام حسین(علیهالسلام) و یاران باوفای ایشان است و قسمت دوم اما، تحلیلی است بر آنچه اتفاق افتاده است و این نشان میدهد که تا چه حد شهید، بر تاریخ اسلام و مطالعات مربوط به آن نیز مسلط بوده است.
هرچند متمایزترین مطلب درباره این کتاب نیز به نثر ویژه و مختص خود شهید بر میگردد که کتاب را نیز خواندنیتر کرده و آن را به کتابی ماندگار در رابطه با حماسه عاشورا و قیام امام حسین(علیهالسلام) تبدیل کرده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم؛ «راوی: عقل میگوید بمان و عشق میگوید برو و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که میرود، تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصلهای نیست.»
* توصیف هنرمندانه از قلب تاریخ
توصیف وقایع تاریخ در این کتاب آنچنان تصویری و زیباست که تجلی نگاه هنرمند شهید آوینی در آن هویداست؛ به طوری که در بخشی از کتاب مینویسد: «افله عشق از منزلگاه «شَراف» نیز گذشت. اولِ روز را که آزار گرما کمتر است، همچنان رفتند. نزدیک ظهر، امام شنید که یکی از یارانش تکبیر میگوید. فرمود: «الله اکبر، اما تو برای چه تکبیر گفتی؟» گفت: «نخلستانی به چشمم رسیده است.»... اما آنچه او دیده بود، نخلستان نبود؛ «حربنیزیدریاحی» بود همراه به هزار سوار که میآمد تا راه بر کاروان ببندد. چیزی نگذشت که گردن اسبان نمودار شد. نیزههایشان گویی شاخ زنبورهای سرخ و پرچمهایشان گویی بال سیاه غُراب بود.
راوی: از این سوی، آنک، سپاه فاجعه نزدیک میشود... اما از دیگر سوی، این سیاره سرگردان حُر است که در مدار کهکشانیاش با شمس وجود حسین اقتران مییابد و لاجرم، جاذبه عشق او را به مدار یار میکشاند.»
نظر شما