اما شاید در هیاهوی نوروز و ایام تعطیلات، کمتر کسی باشد که روزهای نه چندان دور را به خاطر بیاورد. روزهایی که برای حفاظت و نگهداری از یک وجب از خاک کشورمان، چه بسیار خونهای پاک بر زمین ریخته شد و سالیان سال خانوادههای حافظان مرزهای کشورمان، خون دل خوردند. در همین ایام نوروز و در چهل و یک سال پیش بود که یکی از مهمترین و ماندگارترین عملیات های دوران دفاع مقدس انجام شده است.
عملیاتی که پس از مدتها گرهخوردگی در طرحهای موجود در قرارگاه مشترک سپاه و ارتش، در نهایت با سفر فوری فرمانده وقت سپاه به تهران و مشورت او با امام راحل (ره)، جان گرفت و با تفأل امام (ره) به قرآن کریم و آمدن آیه شریفه «إنا فتحنا لک فتحا مبینا» با عنوان «فتحالمبین» نهایی شد و در مسیر اجرا قرار گرفت.
این عملیات، بامداد دوم فروردین سال ۱۳۶۱ و با رمز مبارک «یا زهرا سلامالله علیها» آغاز میشود و تا روز دهم فروردین آن سال به طول میانجامد و نتیجه آن پیروزی قاطع رزمندگان ایرانی و عقبنشینی نیروهای دشمن بعثی از مناطق اشغال شده شوش (در شمال استان خوزستان) و دهلران (در جنوب استان ایلام) و اسارت حدود هفدههزار نفر از نیروهای دشمن به دست رزمندگان اسلام بوده است. در حقیقت، بزرگترین عیدی رزمندگان اسلام به ملت ایران در نوروز سال ۱۳۶۱ همین آزادسازی بخشی از خاک کشورمان بوده است که با همت رزمندگان سپاه و ارتش و بسیج، به مردم کشورشان هدیه داده شد و مقدمهای شد برای طرحریزی عملیات غرورآفرین «بیتالمقدس» در ماه بعد و حرکت به سمت آزادسازی خرمشهر.
* گرهای که با یک حمله باز شد
در سالهای پس از جنگ تحمیلی، در مورد عملیات فتحالمبین و نتایج آن کتابهای مختلفی نوشته شده است؛ از جمله کتاب «فتحالمبین؛ آزادسازی غرب کرخه» که توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب از قول سردار غلامعلی رشید (معاون وقت عملیات فرمانده کل سپاه) میخوانیم: «در عملیات فتحالمبین چند پیچیدگی وجود داشت که واقعا آقا محسن آنها را حل کرد. مثلا وقتی که در مرحله اول عمل کردیم عراق مقاومت کرد، اوضاع ما به هم ریخت. شهید حسين خرازی در عین خوش گرفتار شده بود. عراقیها به منطقه دشت عباس حمله کردند، اوضاع پیچیده شد و قرارگاه فجر اصلا موفق نشد. قرارگاه فتح هم هنوز آمادگی حمله نداشت.
آقا محسن با این که مریض بود و حالش هم بهم خورده بود و زیر سرم قرار داشت، اما همان شب وقتی حسين خرازی گرفتار شد، برادران صیاد و جمالی آمدند و گفتند حسين را نجات بدهید؛ ما پیشنهاد میدهیم تیپ ۸۴ و تیپ امام حسین علیهالسلام عقب بکشند، اینها آنجا نابود میشوند.
فرمانده سپاه در برابر این پیشنهاد کاملا مقاومت کرد و گفت: آقا رحیم (سردار رحیم صفوی، فرمانده وقت قرارگاه فتح) باید حمله کند، راه نجات حسين همین است. وقتی آقا رحیم حمله کرد، فشار دشمن در عین خوش کاهش یافت. همه میگفتند عقبنشینی ولی فرماندهی میگفت ما عین خوش را با هزار زحمت گرفتیم، عقبنشینی نمیکنیم...».
این یکی از کتاب هایی است که شرح نسبتا روشنی از مراحل مختلف عملیات فتحالمبین ارائه میدهد.
* ماجرای کمپهای شناسایی در «فتحالمبین»
اما یکی دیگر از کتاب هایی که در سال گذشته رونمایی شد، اثری است با عنوان «نبرد تنگهها» که به بازخوانی نقش سردار شهید حسن باقری در فرماندهی عملیات فتحالمبین پرداخته است.
این کتاب در ۱۰ فصل از جمله «غرب کرخه در اسارت»، «شکلگیری محورهای مقاومت»، «طرحریزی عملیات»، «چهار محور، چهار قرارگاه»، «شمارش معکوس»، «آغاز عملیات»، «مرحله دوم، سوم و چهارم» و «فتحالمبین در بوته نقد» و در ۱۱۶۴ صفحه نوشته شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «حالا با حضور مهدی زینالدین و نظارت مستقیم حسن باقری، شناساییها در غرب دزفول گستردهتر و هدفمندتر پیگیری میشد. حسن باقری ضمن کنترل و هدایت حرکتهای شناسایی، نیمنگاهی هم به کشف استعدادها داشت. او به دنبال افراد با نبوغی بود که بتوانند در سطوحی فراتر از یک محور، به او کمک کنند. بیتردید یکی از کشفهای بزرگ حسن در امر شناسایی، توکل قلاوند بود.
قلاوند که مسئولیت شناسایی محور دالپری را برعهده داشت، تمامی منطقه دشت عباس و ارتفاعات شمالی آن را جز به جز و قدم به قدم میشناخت. معروفترین کمپ شناسایی در منطقه غرب دزفول، کمپ قلاوند بود. دوستانش او را «آواکس دشت عباس» مینامیدند.
شناساییهای دقیق قلاوند، بعدها در عملیات فتحالمبین بسیاری از گرههای کور منطقه شمالی عملیات را باز کرد. همین استعداد و مهارت باعث شد تا حسن باقری بعدها پای او را به میدانهای بزرگتر باز کند».
نظر شما